🌹۱۱ اسفند، سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان است
♦️قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثیها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تکنفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تکتیرانداز تاریخ شناخته میشود..
🕊شادی روح بلندش صلوات
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#اَنّی_اُحِبُّک .... من دوسِت_دارم ...
کلیپ | زمزمه فرازهایی از مناجات شعبانیه"
هدایت شده از طب الفخریه
#سرفه خشک و دائمی
1⃣قدومه شیرازی:یه قاشق مرباخوری
قدومه رو به صورت خشک داخل دهان بریزن وباآب قورت بدن.
یااینکه داخل آبجوش بریزن وبعد
ده دقیقه با لعابش مصرف کنند.
2⃣سیرابی گندم:سیرابی رو همراه با
گندم بپزندو بخورندکه هم برای معده
وهم سرفه بهترین درمان است.
3⃣دم کرده عناب
4⃣شکر تیغال در شیرداغ یا آبجوش
مخلوط کنه وبخوره
5⃣دمنوش گیاه پنیرک و زوفا برای
سرفه خشک عالیه
6⃣پیاز بزنه داخل عسل بخوره
به پخته شده باعسل و سیب پخته شده
باعسل بخوره
7⃣به دانه،چهارتخمه ،اسفرزه رو در
آبجوش بریزه ده دقیقه بمونه مصرف کنه
تا تبدیل به خلط شده و خارج بشه
8⃣روغن بادام شیرین روزی یه قاشق
مرباخوری سینه رو نرم میکنه
9⃣شیرین بیان یک قاشق در یک لیوان
آبجوش مخلوط و مصرف کنه
0⃣1⃣خوردن نخود پخته(لب لبی)
@ostadelahi_teb
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#مداحی_عالمانه
#آموزش
#ادبیات
#تضمین
👇👇👇👇
تضمین ، اصطلاحی در علم بدیع و نحو عربی است.
_تضمین در لغت به معنای گنجاندن و نهادن چیزی در جایی است.
_در علم بدیع، تضمین ، آوردن یک مصراع یا یک بیت یا ابیاتی از شعر دیگران، عینا"، توسط یک شاعر ،در ضمن شعر خود است.
_تضمین را آوردن بیتی شعر از شاعر دیگر در میان قصیده به عنوان «مهمان»، نه سرقت، دانسته و رسم آن است که شاعر نخست بگوید که بیت تضمین شده از چهکسی است.
برخی نیر تضمین را آوردن مصراعی یا بیتی یا دو بیت از آنِ دیگری در میان شعر خود در جایی مناسب به عنوان تمثّل و عاریت، و نه سرقت، دانسته و تأکید کرده اند که آنچه تضمین میشود باید مشهور باشد.
_شاید شاعر غزلی را تضمین کند و آن را به صورت مربع یا مخمس یا مسدس و مانند آن در آورد.
مثلاً عماد فقیهکرمانی شعری از فخرالدین عراقی را به صورت مخمس تضمین کرده است.
تضمین شیخ بهائی از غزل خیالی بخارایی
(در ادامه خواهد آمد)
و تضمین ملکالشعرای بهار از غزل سعدی بسیار مشهور است.
_اگر تضمین بیشتر از یک بیت باشد آن را «استعانت» و اگر کمتر از یک بیت باشد آن را «ایداع» (ودیعه نهادن) میگویند.
_گاهی شاعر یکی از اشعار خود را در شعر دیگرش تضمین میکند.
_ممکن است شاعر در شعری که تضمین میکند، اندک تغییری دهد تا آن را با مقصود خود متناسب کند.
برای نمونه حافظ در بیت
«باشد ای دل که در میکدهها بگشایند
گره از کار فروبستة ما بگشایند»
مصراع دوم را از فخرالدین عراقی گرفته که گفته است:
«گره از کار فروبستة من بگشایی»
_گاهی مَثَلِ سایر، در شعر تضمین میشود که به این کار ارسالالمثل میگویند.
در تعریف تضمین سخنی دیگر نیز ذکر کردهاند که با تعریف موقوفالمعانی و شعر مدرّج تطبیق میکند؛
یعنی اینکه معنای یک بیت با بیتی دیگر کامل شود.
شمسقیسرازی پس از ذکر تعریف موقوفالمعانی برای تضمین، اینگونه ابیات را مضمّن نامیده است.
_آرایه تضمین» آوردن آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در کلام خود است.
آوردن آیه قرآن یا حدیث در کلام، «اقتباس» و «درج» نیز نامیده شده است. در این آرایه شاعر عیناً چیزی را که میخواهد تضمین کند، در کلام خود میآورد.
_انواع تضمین:
واعظ کاشفی سبزواری تضمین را به
«مصرّح/آشکار» و «مبهم/پنهان»
تقسیم کرده است.
تضمین مصرّح را تضمینی دانسته است که شاعر در اثنای شعر به اشاره یا تصریح بگوید که شعر از دیگری است.
و تضمین مبهم(پنهان) را تضمینی که، به نام شاعر یا گرفتن شعر از دیگری اشاره نکند(با این شرط که شعر تضمین شده مشهور باشد تا تهمت سرقت به او نزنند)
اصولاً ابیاتی، در تضمین_پنهان بکار میرود که خوانندگان به آن آشنایی داشته باشند و نام شاعرش، به حدی معروف باشد که نیازی به قید آن نباشد.
کاربرد تضمین:
- آرایه تضمین به سخن، اعتبار میبخشد.
- آرایه تضمین، مفاهیم گسترده و طولانی را خلاصه میکند.
- آرایه تضمین، نوعی ضمانت برای اثبات ادعا محسوب میشود.
_آرایه تضمین با تنوعی که ایجاد میکند باعث ایجاز در شعر و لذت بردن بیشتر مخاطب از کلام میشود.
_ همچنین تضمین نشان میدهد شاعر در موضوعات مختلف آگاه و مسلط است
کاربرد اشعار دارای صنعت ادبی تضمین در مداحی:
در مراسمات و جلسات بدون مناسبت خاص(مراسماتی که ولادت و عید و یا شهادت و وفات و ... نباشد ،مراسمات هفتگی،و ...) با توجه به اینکه اشعار تضمین شده معروف هستند و برای مستمعین شناخته شده و آشنا هستند، میشود از این اشعار بهره مند شد
#خیالی_بخارایی
#غزل
دیوان اشعار_غزلیات
ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه
خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانهبهخانه
هرکس به زبانی سخن عشق تو راند
عاشق به سرود غم و مطرب به ترانه
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
افسونِ دل افسانهٔ عشق است، دگر نه
باقی، به جمالت، که فسون است و فسانه
تقصیرِ «خیالی» به امید کرم توست
باری! چو گنه را به از این نیست بهانه
تضمین شعر فوق توسط شیخ بهایی
👇👇👇👇
#شیخ_بهایی
#مخمس
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همیجوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر «خیالی» به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
#مناجات
#مثنوی
#سعدی
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزاندر نبینی درخت
که بی برگ مانَد ز سرمای سخت
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست...
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکیننواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندۀ خاکسار
به امّید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به اِنعام و لطف تو خو کردهایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عُقبا همی چشم داریم نیز
عزیزیّ و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذُلّ گنه شرمسارم مکن
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو بِه گر عقوبت برم...
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس
گرم بر سر افتد ز تو سایهای
سپهرم بُود کمترین پایهای
اگر تاج بخشی، سرافرازدَم
تو بردار تا کس نیندازدَم
تنم میبلرزد چو یاد آورم
مناجات شوریدهای در حرم
که میگفت شوریدۀ دلفکار
الها ببخش و به ذُلّم مدار
همی گفت با حق به زاری بسی
میفکن که دستم نگیرد کسی
به طفلم بخوان و مران از درم
ندارد به جز آستانت سرم
تو دانی که مسکین و بیچارهایم
فروماندۀ نفس اَمّارهایم
نمیتازد این نَفْس سرکش چنان
که عقلش تواند گرفتن عنان...
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
خدایا به ذات خداوندیات
به اوصاف بیمثل و مانندیات
به لبَّیک حُجاج بیتالحرام
به مدفون یثرب علیهالسَّلام...
به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته
که ما را در آن ورطۀ یکنفس
ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
امید است از آنان که طاعت کنند
که بیطاعتان را شفاعت کنند
به پاکان کز آلایشم دور دار
وگر زَلّتی رفت معذور دار
به پیرانِ پشت از عبادت دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشتِ پا
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست، کوتاه دار
بگردان ز نادیدنی دیدهام
مده دست بر ناپسندیدهام...
مرا گر بگیری به انصاف و داد
بنالم که لطفت نه این وعده داد
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
ور از جهل غایب شدم روزِ چند
کنون کآمدم در به رویم مبند...
خدایا به غفلت شکستیم عهد
چه زور آورد با قضا دستِ جهد؟
چه برخیزد از دست تدبیر ما؟
همین نکته بس عذر تقصیر ما...
22.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءَ عَذْبٍ فاذکرونی
اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
من شهید کربلایم
سر بریده از قفایم
****
فَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتِلُونی
وَ بِجُرد الخَیْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونی
من شهید کربلایم
سر بریده از قفایم
***
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبوا اَن یَرْحَمُونی
من شهید کربلایم
سر بریده از قفایم
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
شیعه من هرگه آب نوشیدید از لب من یاد آرید
یا شنیدید از غریب شهیدی، بر من گریه کنید
فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
منم آن سبط رسولی که بی جرم و گنه مرا کشتند
وبه سم اسب بعد از کشته گشتن جسم سودند (بر بدنم اسب تاختند)
*
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
ای کاش در روز عاشورا همه بودید و می دید آنجا
که چگونه از دشمنان بهر طفلم آب می جُستم
****
وَ سَقُوهُ سَهمِ بَغــــیٍ عِوَضِ الماءِ المَعِین
یا لِرِزءٍ وَ مَصابٍ هَدَّ اَرکانِ الحَجُون
رحم ننمودند و تیر از عوض آبش بدادند
وای از این ماتم که خون از دیده عالم گشادند
****
وَیلَهُم قَد جَرَحُوا قَلبٍ، لِرَسُولِ الثَّقَلَین
فَالعَنُوا هُم مَاستَطَعتُم شِیعَتِی فِیکُلِّ حِین
وای بر آنها که قلب مصطفی را آزردند(مجروح کردند) از این غم
شیعه من تاتوانی دمادم لعن بنما بر آنها