#شب_هشتم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای قاری قرآن من ، دسته گل پرپر ، ای وای علی اکبر
پشتم شکسته از غمت ، ای شبه پیغمبر ، ای وای علی اکبر
افتاده ای روی زمین، سرو خرامانم ، نور دو چشمانم
با گریه بالای سرت ، بابا زَنَد بر سر ، ای وای علی اکبر
برخیز و حالم را ببین ، آرام جان من ، تازه جوان من
بابا چگونه رفتنت را من کنم باور ، ای وای علی اکبر
بابای پیرت گشته از ، این درد پهلویت ، شرمنده رویت
هم گریه بر تو می کنم ، هم بر غم مادر ، ای وای علی اکبر
راحت شدی از روزگار ، سرو رشید من ، تشنه شهید من
کُن جای بابا نوش جان ، تو زمزم و کوثر ، ای وای علی اکبر
واویلتا ، واویلتا ، خندد به حال ما ، یک کربلا بابا
تو اربا اربا گشته ای ، بابا شده مضطر ، ای وای علی اکبر
قوت ندارد تا بَرَد ، جسم تو را تنها ، تا خیمه گه بابا
جانی نمانده جان تو ، دیگر در این پیکر ، ای وای علی اکبر
برخیز عصای دست من ، شد وقت بی یاری ، کن آبرو داری
ای غیرت الله آمده ، عمه درین لشکر ، ای وای علی اکبر
#شب_هفتم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای محسن کرببلا ، ای غنچه پرپر ، مظلوم علی اصغر
شد در زمین و آسمان ، از داغ تو محشر ، مظلوم علی اصغر
شش ماهه نوزادی ولی ، تو مرد میدانی ، شمشیر برانی
کردی تو کاری حیدری ، مثل علی اکبر ، مظلوم علی اصغر
ای حاجی شش ماهه ام ، راحت شدی بابا ، از دست این دنیا
بابا سلامم را رسان ، بر حضرت مادر ، مظلوم علی اصغر
آتش بگیرد حرمله، زد شعله بر جانم ، چون ابر بارانم
تیر سه شعبه قاتلت ، شد مثل آب آور ، مظلوم علی اصغر
گشت از تلظی های تو ، هفت آسمان گریان ، لب تشنه دادی جان
شرمنده شد از روی تو ، بابای بی یاور ، مظلوم علی اصغر
من با چه رویی اصغرم ، روو بر حرم آرم ، خورده گره کارم
چشم انتظار تو بُوَد در خیمه ها مادر ، مظلوم علی اصغر
باید چگونه من کنم ، این غصه را باور ، طفلم شده بی سر
افتاده این تیر سه پر ، بر جان این حنجر ، مظلوم علی اصغر
باید تو را دفنت کند ، بابا تک و تنها ، ای وای ازین دنیا
ترسم بُوَد در آوری ، تو روی نیزه سر ، مظلوم علی اصغر
#شب_ششم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای جان جانان حسن ، ای شاخه شمشادم ، ای تازه دامادم
آهسته تر ، دسته گل ِ ، افتاده در بادم ، ای تازه دامادم
تو روو به قبله گشته ای ، من ماندم و حسرت ، ای وای ازین غربت
در کربلا چون پیکرت ، گم گشته فریادم ، ای تازه دامادم
پشت مرا خالی مکن ، آرام جان من ،روح و روان من
مثل علی ِ اکبرم ، هستی و سجادم ، ای تازه دامادم
جان و دل من می دهد ، جان بر روی دستم ، غارت شده هستم
غم های بابایت حسن ، باز آمده یادم ، ای تازه دامادم
ای قاسمم یک کوفه را ، تو زیر و رو کردی ، بی آبرو کردی
من یاد غوغای جمل ، با جنگت افتادم ، ای تازه دامادم
تو بی کلا خود و زره ، کردی به پا محشر ، گشتی مرا لشکر
ارث شجاعت داری از ، آبا و اجدادم ، ای تازه دامادم
نقل عروسی تو سنگ ، خونت حنا گشته، غوغا به پا گشته
صبر و قرارم را ز کف ، با ماتمت دادم ، ای تازه دامادم
آه از امانتداری ام ، گشته گل یاسم ، هم قد عباسم
بنگر به حالم از نفس ، پیش تو افتادم ، ای تازه دامادم
آه ای کمان ابرو ببین ، قامت کمان گشتم ،من نیمه جان گشتم
من خسته و تنها درین ، غوغای بیدادم ، ای تازه دامادم
#شب_پنجم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای آرزوی آخره ، هر شیر آزاده، ای مجتبی زاده
عالم نبیند تا ابد ، مثل تو شهزاده ، ای مجتبی زاده
عبداله بن مجتبی ، یابن ولی الله ، سرباز ثارالله
رحمت به هر کس که تو را ، شیر وفا داده ، ای مجتبی زاده
پای برهنه ، بی سپر ، تو آمدی میدان ، قربان این ایمان
مانند تو چشم جهان ، کم دیده دلداده ، ای مجتبی زاده
ما را به جان قاسمت ، اهل محبت کن ، مرد شهادت کن
ما اول راهیم و تو ، در آخر جاده ، ای مجتبی زاده
تو زیر شمشیر غمه ،جانان دهی جولان ، کوفه شده حیران
قاسم ز احلی من عسل ، داده تو را باده ، ای مجتبی زاده
یک گوشه ای از قتلگه ، شد روضه خوان مادر ، تو می زنی بر سر
دیدی عمو در خاک و خون ، لب تشنه افتاده ، ای مجتبی زاده
یک دم بمان ، مانده عمو ، تنها درین صحرا ، واویلا واویلا
با کهنه خنجر ظالمی ، گردیده آماده ، ای مجتبی زاده
رفتی ندیدی شکر حق ، عمه اسارت رفت ، خیمه به غارت رفت
رفتی ندیدی که چه شد ، در مجلس باده ، ای مجتبی زاده
#شب_چهارم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای جان جانان جهان ، ای بهترین دلدار ، یا سید الاحرار
عالم شده دیوانه ات ، ای عشق بی تکرار ، یا سید الاحرار
ردّم نکن ای مهربان تر از پدر مادر ، جان علی اصغر
ای که به آقایی تو ، کرده جهان اقرار ، یا سید الاحرار
مانند فطرس می شود ، بال و پرم باشی ،تاج سرم باشی ؟
غمخوار من هم می شوی ، ای بهترین غمخوار ، یا سیدالاحرار
ای آبروی عالمین ، شرمنده ات هستم ، راه تو را بستم
من را حلالم کن حسین ، جان سپهسالار یا سید الاحرار
اصلا بدی ام را تو ، بر رویم نیاوردی، از بس که تو مردی
با اینکه از من یا حسین ، داری گله بسیار یا سید الاحرار
با اینکه بد کردم ولی ، ای سید عالم ، شد شامل حالم
لطف همان که کشته شد بین در و دیوار ، یا سیدالاحرار
حقت نباشد این همه ، نا مهربانی ها ، ای مهربان آقا
در این بیابان از عطش ، چشم تو گردد تار ، یا سید الاحرار
واویلتا گردی کفن ، با خاک صحرا تو ، جبران کند با تو
هر کس که دارد کینه ای از حیدر کرار، یا سید الاحرار
تقصیر من هم هست اگر ، زینب پریشان است ، بی تاب و گریان است
فکر اسیری حرم ، من را دهد آزار ، یا سید الاحرار
#شب_سوم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای همدمه طفل یتیم ، ای یاره بی یاور ، حیدر بابا حیدر
حالی بپرس از دخترت ، بی تابم و مضطر ، حیدر بابا حیدر
یاسم ولی پژمرده از ، خار مغیلانم ، آمد به لب جانم
من صورتم دارد نشان ، از صورت مادر ، حیدر بابا حیدر
از مکر شام و کوفیان ، مثل تو دلگیرم ، از زندگی سیرم
اینجا بلای جان من ، شد کینه خیبر ، حیدر بابا حیدر
ویران شود هر گوشه ی این شهر بی احساس ، آه از نمک نشناس
بر تو جسارت می کنند ، بالای هر منبر ، ، حیدر بابا حیدر
با که بگویم از غم و ، درد دل زارم ، لکنت زبان دارم
گل بودم از دست خزان ، حالا شدم پرپر ، حیدر بابا حیدر
بعد از عمو خیلی شکست ، قلب صبور من ، له شد غرور من
هر بی سر و پا زد صدا ، اینجا مرا کافر ، حیدر بابا حیدر
در کودکی آخر چرا ، سهمم فقط غم شد ، من قامتم خم شد
از روی ناقه نیمه شب ، خوردم زمین با سر ، حیدر بابا حیدر
با آه و درد و خون دل ، روز و شبم شد طی ، نفرین به کعب نی
غساله فردا اشک خون ، ریزد بر این پیکر ، حیدر بابا حیدر
#شب_دوم
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
ای دختر بدرالدجی ، ای بانوی دنیا ، یا زینب کبری
اهلا و سهلا مرحبا ، جان و دل زهرا، یا زینب کبری
ای یاس زهرا و علی ، آمد زمستانت ، شد دیده گریانت
چشم تمام قدسیان ، در عالم بالا ، یا زینب کبری
تو می کشی آه از جگر ، با یاد فرداها ، دلگیری از دنیا
از بوی سیب ِ این زمین ، شد در دلت غوغا ، یا زینب کبری
یک قافله مضطر شد از ، حال عجیب تو ، امن یجیب تو
بانو چرا خیره شدی ، بر حنجر آقا ، یا زینب کبری
زهرا شده خونین جگر ، از داغ فردایت ، از ماجراهایت
در این بیابان میشوی ، بی اکبر و سقا ، یا زینب کبری
بانو خدا صبرت دهد ، بینی چه ها اینجا ، در روز عاشورا
قدت کمانی می شود ، چون مادرت زهرا ، یا زینب کبری
جان بر لبانت آید از ، این لشکر ملعون ، گردد دل تو خون
باید بمانی بی حسین ، تنها در این دنیا ، یا زینب کبری
منزل به منزل می روی ، یک اربعین گریان ، بر ناقه ی عریان
خاکم به سر بسته شود ، دست تو چون مولا ، یا زینب کبری
یک اربعین خون می چکد ، از دیده ی سقا ، بر نیزه ی اعدا
وقتی که می گردی سپر ، بر طفل بی بابا ، یا زینب کبری
#شب_اول
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
#واحد_سنتی
#محمد_حسین_رحیمیان
یا خامس آل عبا ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشانم
شاه شهید کربلا ،یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
سبط النبی الموتمن ، یا سید السادات ، یا قاضی الحاجات
یابن َعلی ِ مرتضی ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
یا حضرت نعم الامیر ، ای جان جانانم ، ای دین و ایمانم
من کوه درد و تو دوا ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
هر کس پناه و همدمی ، دارد در این عالم ، در روز درد و غم
من هم فقط دارم تو را ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
ای تکیه گاه بی کسی ، ترسم من از غربت ، در آن شب وحشت
هنگام تلقینم بیا ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
ای کشته ی دور از وطن ، ای بی کفن آقا ، صد پاره تن آقا
ای مصحف ِ بر نیزه ها ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
بین حرامی ها سر ِ ، پیراهنت دعواست ، خونین جگر زهراست
از آسمان آید ندا یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
زد ناله یعقوب نجف ، با دیده ی گریان ، وقتی که دید عریان
افتاد جسمت زیر پا ، یا سید المظلوم ، یا سید العطشان
#سبک_ای_ساقی_لب_تشنگان
برای ده شب محرم به صورت مجزا و هشتگ گذاری شده بارگذاری شد
جهت سهولت دسترسی به فهرست پین شده در کانال مراجعه بفرمایید
#شب_اول
#جناب_مسلم ع
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
امروز جان دادم اگر، جانت سلامت
دندان من افتاد دندانت سلامت
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
حیرانم اما هیچکس حیران من نیست
باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خدا ناکرده زینب را نیاری
اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟
پرده نشینان طاقت بازار دارند؟
من راضی ام انگشتر من را بگیرند
وقت کنیزی دختر من را بگیرند
اینجا برای نعل پا دارند آنقدر
کنج تنور خانه جا دارند آنقدر
مهر و وفا که نه جفا دارند، اما
اینجا کفن نه بوریا دارند اما
باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد؟
حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد
علی اکبر لطیفیان
#شب_اول
#جناب_مسلم ع
کوفیان در دلشان کینۀ زهراست، نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست، نیا
کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است
بینشان بغض علی واضح و پیداست، نیا
خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد
تشنگی وجه شباهت به تو مولاست، نیا
لب و دندان من از سنگ شکست، و خون شد
لب و دندان تو در نقشۀ اعداست، نیا
همۀ غصهام این است، که سنگت بزنند
نیزه و سنگ زدن حرفۀ اینجاست، نیا
گر بیایی همۀ اهل حرم میبینند
کمرت تا شده از غصۀ سقاست، نیا
پسرانم به فدای پسران تو شوند
حیف از زندگی اکبر لیلاست، نیا
ترس دارم که بیایی و ببیند زینب
ته گودال سر نعش تو دعواست، نیا
گر بیایی همۀ جن و ملک میشنوند
که «بنیّ» به لب حضرت زهراست، نیا
سر من را که بریدند و به میخی بستند
فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست، نیا
لااقل دختر خود را تو به همراه نیار
کوفه جولانگه خولی و شبثهاست، نیا
ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر
حرمله همسفر زینب کبراست، نیا
دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود
نامسلمانی این شهر هویداست، نیا
کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
مرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم علّت دلواپسیِ_
_معجر زینب کبری شوم، انگار! شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه، تو در خانه خولی، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر، پیرهنی برداری
شاعر: علی اکبر لطیفیان