هدایت شده از شعر مذهبی رضیع الحسین
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
دریا شُدی حسین گُوهَر در بیاوَرَد
طوبیٰ شدی که عشق ثَمَر در بیاوَرَد
یا آسمان که شمس و قمر در بیاوَرَد
از رازِ چشمهای تو سر در بیاوَرَد
امشب زِ خندههای تو پَر در بیاوَرَد
سر تا به پا حسن شده ، پا تا به سر حُسین
از هر طرف پیمبری از هر نظر حسُین
با برگ و بار و رویِ تو شد باروَر حُسین
شیرینتر از عسل شدهای تا مگر حُسین
با بوسه از لبِ تو شکر در بیاوَرَد
جبریل آمده به سلامِ شما رِسَد
شاید به فیضِ حَضِ کلامِ شما رِسَد
جایی نداشت تا سرِ بامِ شما رِسَد
خواهد اگر به پایِ غلامِ شما رِسَد
باید که چند بالِ دگر در بیاوَرَد
پیغمبرانه خَلقاً و خُلقاً فقط تویی
اعجازِ بیتهای مُطَنطَن فقط تویی
طوفانِ تند بادِ تَهَمتَن فقط تویی
کابوسِ سختِ زَهرهیِ دشمن فقط تویی
تیغت کجاست تا که جگر در بیاوَرَد
تفریح میکنی به همین تار و مارها
بگذار تا کمی بنشیند غُبارها
تا بنگرم که پُر شده خاک از مزارها
پیچیده است نالهی شان اَلفَرارها
حیدر رسیده است پدر در بیاوَرَد
ای در سُرادِقاتِ الٰهی مَحافِلَت
سجّادهیِ حسین شکوهِ نوافِلَت
ای جلوهیِ جمالیاش اخلاقِ کامِلَت
ای جذبهیِ جلالِ خدا در حَمایِلَت
از ما نگاه توست که زَر در بیاوَرَد
از پُشتِ در ببین که گدا سر به شانه است
از پُشتِ در ببین که بهانه اِعانه است
از پشتِ در ببین که گدایی بهانه است
در غیبتِ پدر پسر آقایِ خانه است
ارباب دستِ معجزه گر در بیاوَرَد
عرشی شدیم با نفسِ جاودانهات
با بویِ سیبِ زمزمههایِ شبانهات
از اشکهایِ نیمه شبِ عاشقانهات
تو در دعا و دامنِ تو بینِ خانهات
صدها شکوفه وقتِ سحر در بیاوَرَد
ما را که کُشته کربُبَلایت هنوز هم
ما را به خون نشانده صدایَت هنوز هم
پایینِ پا فقط شده جایَت هنوز هم
ارباب زادهای و گدایَت هنوز هم
سر را گرفته است که بر در بیاوَرَد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
امشب به زمین خلد مخلد شده پیدا
نادیده رخ خالق سر مد شده پیدا
در بیت ولا روی محمد شده پیدا
با خلق بگوئید که احمد شده پیدا
حق داده به شاه شهدا دسته گل امشب
تبریک بگوئید به ختم رسل امشب
خیزید که حورا غزل عشق سروده
آئید که از کعبه علی جلوه نموده
فرزند حسین بن علی چهره گشوده
دل از پدر و زینب و عباس ربوده
پیداست در او جلوه پیغمبر و آلش
گل بوسه گرفته حسن از ماه جمالش
بر ، داد به هستی شجر عصمت لیلا
حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا
انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا
لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا
با آمنه گوئید عروست پسر اورد
سر تا به قدم مثل تو پیغامبر اورد
در ظلمت شب مرغ سحر خوش خبری کرد
خورشید حسین بن علی جلوه گری کرد
بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد
طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد
بر خلق صفا داد صفا داد صفا داد
بر درد شفا داد شفا داد شفا داد
او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش
پیران همه مرهون عنایت به جوانیش
تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش
صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش
او قلب نبی عشق علی جان حسین است
جانش نتوان گفت که جانان حسین است
زینب شده محبوب به سیمای نکویش
لیلا زده از پنجه دل ، شانه به مویش
به خنده گشودند همه دیده بسویش
از بوسه عباس گل انداخته رویش
تا دید پدر طلعت نورانی او را
بوسید سر و صورت و پیشانی او را
این است که رخ رنگ شد از خون خدایش
این است که بوسند سر و رو ، شهدایش
لین است که جان همه عالم بفدایش
این است که گفته است معاویه ثناییش
نامش علی و اشبه مردم برسول است
ریحانه ریحانه زهرای بتول است
این یوسف لیلاست که یوسف شده ماتش
پیوسته فرستاده ز کنعان صلواتش
هم محو کمال آمده هم محو صفاتش
آثار محمد متجلاست ز ذاتش
یعقوب اگر صورت زیباش ببیند
از شوق دگر در بر یوسف ننشیند
ای خیل ملائک ز سما لاله فشانید
امشب شب عید است همه مدح بخوانید
عیدی خود از یوسف زهرا بستانید
از جام طهورا همگان را بچشانید
با شادی و با خنده و با زمزمه امشب
تبریک بگوئید به زهرا و به زینب
ای سایه ای از قامت و قد توقیامت
وی موکب دل را سر کوی تو اقامت
اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت
زیباست بر اندام تو دیبای امامت
لطفی که به سوی حرمت راه بپوئیم
میلاد تو را پیش تو تبریک بگوئیم
تو مهر فروزان سماوات هدائی
تو مثل عمو چشم و چراغ شهدائی
تو زنده به عشقی و در این راه فدائی
تو خون خدا و پسر خون خدائی
با عشق تو ز آغاز سرشته گل "میثم
تو در دلی و هست مزارت دل "میثم"
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن
جمال بیمثال حیّ سرمد را تماشا کن
در اقطاع زمین خلد مخلّد را تماشا کن
محمّـد را محمّد را محمّد را تماشا کن
ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی
جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی
****
مبارک باد بر ثارالله این جانِ حسین است این
ببوسیدش بخوانیدش که قرآن حسین است این
دُرِ دریای رحمت زیب دامان حسین است این
چراغ ماه، یا خورشید تابان حسین است این؟
شگفتـا در جمـال او جمـال کبریا بینم
حسن بینم علی بینم نبی بینم خدا بینم
امیرالمؤمنین جدّ و علی شـد نـام نیکـویش
صدای «یا علی» آید به گوش از تـار هر مویش
علی خصلت،علی هیبت،علی خلقش،علی خویش
عجـب نبْـوَد که بابـا بوسـه آرد بـر دو بازویش
علی ای نفْس پیغمبر! پیمبر بین، پیمبر بین
به روی دست لیلا حضرتِ عباسِ دیگر بین
****
خداوندا چه خوانم گر نخوانم روح ایمانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
دهان و چشم و ابرو: کوثر و تطهیر و فرقانش
حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش
وجـودش از وجـود رحمۀ للعالمیـن گوید
یقین دارم که صورتآفرینش آفرین گوید
سـزد تـا خاتـم پیغمبران گوید ثنای او
عجب نبْوَد اگر جبریل وحی آرد برای او
دوای درد جان ارا دل در خاک پای او
بهشـت روح ثـارالله حسـن دلربــای او
امیرالمؤمنین زهـرا پیمبر دوستش دارد
امام مجتبی همچون برادر دوستش دارد
****
قیامت قامتان بستند قامت بهر تعظیمش
هزاران بوذر و مقداد و سلمانند تسلیمش
سر و جان همه خوبان عالم باد تقدیمش
علـوم اوّلیــن و آخـرین محتاج تعلیمش
نبی را نورعین است این چراغ عالمین است این
حسینبنعلی را جان، علیبنالحسین است این
چـه قرآنـی که بـا قـرآن توانی کرد تفسیرش
چه خورشیدی که از خورشید دل برده است تصویرش
بـه هنگـام رجـز تکبیـر مـینازد بـه تکبیرش
شجاعت رنگ میبازد به پیش برق شمشیرش
«کرامت»خشتی از کویش«دعا»دائم دعاگویش
«ادب»خاک کف پایش،«شرف»ریگ ته جویش
****
الا ای خضرِ رحمت تشنهکامِ لعلِ لبهایت!
خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت
زیــارت نامــۀ زوار ثــارالله، سیمــایت
حسین ابن علی گردیده محو قد و بالایت
جـلال احمـد و آلـت، جمـال الله تمثالت
سر و جان خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت
همانا گرد خورشید ولایت ماه یعنی تو
شهیدان فضیلت را چراغ راه یعنی تو
محمّد را تجلای جلال و جاه یعنی تو
ولــیالله فرزنــدِ ولــیالله یــعنی تو
تو روح عشق و ایمانی، تو ثارالله را جانی
تو هم دلبند توحیدی تو هم فرزند قرآنی
****
تو وجه اللّهی و از احمد مختار دل بردی
تو سیف اللّهی و از حیدر کرار دل بردی
تو از خون خدا در مکتب ایثار دل بردی
تو حتی از عدو در عرصۀ پیکار دل بردی
تو تـا صبـح قیامت نـور دادی خلق عالم را
تو از بار مضامین سبز کردی نخل «میثم» را
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#غزل
#محمدعلی_قاسمی_خادم
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر
چه غوغایی نموده حق تعالیٰ باعلی اکبر!
جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا
رخشجنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر
امیرالمومنین برحضرت زهراتبسم کرد
همینکه خنده زد برصورت لیلا،علی اکبر
خدادیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت
شدم مجنون،زدم فریاد مولاناعلی اکبر...
نمیدانم بگویم یاعلی بن ابیطالب؟
ویاگویم رسول الله حالا،یاعلی اکبر؟
تمنادارد این لحظه،تماشادارداین صحنه
روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر
بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق
نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر
بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را
علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر
قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دیدخوابیده
به روی دستهای حضرت سقا،علی اکبر
شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود
علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر
اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،بااین جمله ثابت کرد
که حیدر جای خود دارد،بگوحق* باعلی اکبر
حسین بن علی اسم علی رادوست می دارد
دلش میخواست گیرداز خدا صدها علی اکبر
حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید
عجب نزدیک شد باحضرت مولا،علی اکبر
اگرمَمسوسْ درذات خداونداست،پس حتماً
بودعالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر
چنان مانندحیدر یک تنه می تاخت درمیدان
که لشگرنعره می زد«لافتی الا»علی اکبر
اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار
بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر
نوای اشهداَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را
شنیدن دارد ازلعل لب آقاعلی اکبر
قسمبرحرمتمُصحَف،ابوفاضلبهیُومُ الطَٓف
کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما باعلی اکبر
ـــــــــ
هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت
چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر
سِزدگوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ
وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر
نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر
بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر!
چه کردی بادل زینب،چه کردی بادل لیلا
چه کردی باپدر با این، قدوبالا علی اکبر
دلت انگور اگر خواهد،خداوند امر فرماید
شود انگور ،کل جنت الاعلی، علی اکبر
همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و
زهر دروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر
.................................
حرم رفتم،زیارت خواندم وعرض ادب کردم
وپرسیدمچراخوابیدهپایینپا،علیاکبر؟
ندایی آمداز پایین پا،این است جُبرانِ
محبتهای پایانی بابا، باعلی اکبر
پدر بوسیدرویمرامیانخاکوخون،باید
ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر
مرومیدان که بابایت به حال احتضارافتاد
ترحم کن به اشگ زینب کبری،علی اکبر
به یوم الطف تمامی شهیدان،لحظه ی آخر
درآغوش حسین جان باختند،الاّعلی اکبر
دوچشم اوسیاهی رفت،ومرکب اشتباهی رفت
خدایا مانده بین لشگری تنها...،علی اکبر
پسرتنهای تنها شد،زمین خورد اربا اربا شد
پدر برسرزنان می گفت واویلا علی اکبر
*اشاره به علی مع الحق و الحق مع علی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
جهان هست آفرین را صفای دیگر مبارک
به بیت شمس ولایت نزول اختر مبارک
طلوع حُسن محمّد که شد مکرّر مبارک
جمال احمد مبارک جلال داور مبارک
نشاط زهرا مبارک سرور حیدر مبارک
ولادت نجل احمد علیّ اکبر مبارک
به بزم آل محمّد بیا که احمد به بینی
بیا که احمد ببینی فروغ سرمد به بینی
فروغ سرمد ببینی جمال بی حد به بینی
جمال بی حد ببینی رسول امجد به بینی
رسول امجد ببینی علی محمّد به بینی
علی، محمّد، شما را طلوع دیگر مبارک
به چشم چشم الهی دمی که صورت گشاید
به هر نگاهش زبابا هزار دل می رباید
سزد که شخص محمّد ثنای او را سراید
سلام بر آن جمالی که دشمن او را ستاید
به وقت دیدار او دل به یاد پیغمبر آید
چنین شکوه و جلال و جمال و منظر مبارک
حسین و عبّاس و زینب گرفته بر روی دستش
زنند گل بوسه بر رخ به یاد عهد الستش
سر بشر خاک راهش دل ملک پای بستش
دل از پدر می رباید دو چشم یکتا پرستش
فدای یک تار گیسو وجود، با کلّ هستش
ملاحت طلعت او به صنع داور مبارک
حسین و لیلا و زینب شکفته از خنده ی او
چراغ آل محمّد جمال رخشنده ی او
کمال ایمان، شهامت، وفا ادب، زنده ی او
جلال، عزّت، کرامت، شرف، کمین بنده ی او
هماره نام نکوی علی برازنده ی او
به خاندان ولایت علیّ دیگر مبارک
تمام خلقش محمّد تمام خویش محمّد
بهار حسنش محمّد بهشت رویش محمّد
شعاع چشمش محمّد شکنج مویش محمّد
چه عطر و بویش محمّد چه گفتگویش محمّد
به دیده ی جدّ و مام و اب و عمویش محمّد
بر او شکوه محمّد زپای تا سر مبارک
حقیقت مصطفی و جلالت چار امامش
سلام داور به جدّ و به جدّه و باب و مامش
جلال زهرا جلالش مقام عصمت مقامش
علی است آری، از آن رو، علی نهادند نامش
زحیّ داور درودش زکلّ خلقت سلامش
ولادت این پسر را بگو به مادر مبارک
به کلّ مخلوق، مولا به ملک معبود، والی
وجود او کربلایی زدوره ی خردسالی
زشوق و شور شهادت هماره حالی به حالی
شبیه جدّش محمّد نظیر مولی الموالی
به پیش سر و قد او قد شهادت هلالی
هزار زخمش به پیکر زتیر و خنجر مبارک
به دل تجلاّی داور به چهره تصویر حیدر
به سینه اخلاص زهرا به دست شمشیر حیدر
دعا مناجات بابا، صداش تکبیر حیدر
جبین و خال و خط و رخ تمام تفسیر حیدر
به بزم ها عبد صالح به رزم ها شیر حیدر
امام سجّادِ ما را چنین برادر مبارک
فتاده آتش به دریا زهرم داغ لب او
به سینه ها تا قیامت شرار تاب و تب او
گرفته روح عبادت شب از نماز شب او
ملک دل از دست داده به نغمه ی یارب او
چراغ جان جوانان تجلّی مکتب او
به نسل پاک جوان این خجسته رهبر مبارک
عروج ایثار و ایمان علیک منّی سلامش
به ذات معبود، ممسوس، زهی جلال و مقامش
پیام احمد رسانده به موج خون بر امامش
تمام کرب و بلاهات کتاب خون و قیامش
به نخل «میثم» دهد بر، فضیلت ناتمامش
به طبع او این عنایت به نخلش این بر مبارک
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#قصیده
#استاد_سید_رضا_موید
به جهان بار دگر لطف دگر داده خدا
تا که بر دوحۀ دین باز ثمر داده خدا
قمری سر زده از بُرج ولایت کامشب
جلوه بر دهر از این طرفه قمر داده خدا
شب میلاد علیاکبر و زهرا شاد است
که به نور بصرش نور بصر داده خدا
به حسینبنعلی داده خداوند علی
پسر فاطمه را نیز پسر داده خدا
پدری همچو حسین و پسری همچو علی
گهری پاک به این پاکگهر داده خدا
به تو یا فاطمه تبریک و تهیت بادا
که به فرزند تو فرزند دگر داده خدا
رحمت و مکرمت و علم و حیا، فضل و کمال
این همه حُسن به این تازه پسر داده خدا
اَشبَهُالنّاس به پیغمبر و ماتم که مگر
باز پیغمبر دیگر به بشر داده خدا؟
صاحب شوکت و فر، اوست که ملک دین را
از شکوه قدمش شوکت و فر داده خدا
ای که قد قامت عشاق بُوَد قامت تو!
ز قیامت به قیام تو خبر داده خدا
خُلق و خَلق نبوی، علم و کمال علوی
ای علی جان!همه را بر تو مگر داده خدا؟
در شجاعت چو حسین و به صبوری چو حسن
ارث بر تو ز عمو و ز پدر داده خدا
حکمبردار تو گردیده قضا هم چو قدر
آریآری به تو این گونه هنر داده خدا
ناصر دین خدایی تو و دِین خود را
به فداکاری تو فتح و ظفر داده خدا
شاهد زندۀ جانبازی تو کرب و بلاست
بر تو میراث شجاعت ز پدر داده خدا
بهتر از دولت مهر تو و آبائت نیست
هر متاعی که بر ابناء بشر داده خدا
همه دردی به دوا میرسد از خاک درت
وه که در خاک تو این قدر اثر داده خدا
من تو را فطرسم ای آنکه ز مهد پدرت!
باز بر فطرس پر سوخته پر داده خدا
از دو عالم به تو دل بستم و دارم ز تو چشم
حَمدلله به من این حُسن نظر داده خدا
دست از دامن لطفت نکشم تا به ابد
که مرا مهر تو در عالم ذر داده خدا
این هم از نعمت شیرینی تمجید شماست
که سخنهای مرا شهدِ شکر داده خدا
بر «مؤید» ز غم عشق تو همچون «خسرو»
سینۀ سوخته و دیدۀ تر داده خدا
بهر مدّاحی اجداد گرام تو بُوَد
طبع وارسته که بر این دو نفر داده خدا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_مدح
#قصیده
#استاد_سید_رضا_موید
آفتابی کز تجلی بی قرینش یافتم
در فلک می جستم، اما در زمینش یافتم
ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود
مهر را شرمنده نور جبینش یافتم
خرمن گیسو پریشان کرد و من عشاق را
چنگها بر تار زلف عنبرینش یافتم
کیست؟ این محبوب دل، آرام جان، روح روان
که آفرینش را به ذکر آفرینش یافتم
این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است
آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم
جان پیغمبر حسین و او بود جان حسین
در دل دریای دین، در ثمینش یافتم
زاده لیلا و مجنونش دل هر عاقلی است
وارث طاها، سلیل یا و سینش یافتم
گر چه نامش در شمار چارده معصوم نیست
لیک در انگشتر عصمت، نگینش یافتم
در وجاهت در بلاغت، در ملاحت، در کمال
یادگار رحمه للعالمینش یافتم
در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن
در عبادت همچو زین العابدینش یافتم
هاشمی و در جلالت بی نظیرش دیده ام
فاطمی و با امامت هم نشینش یافتم
گر نبود او را شهادت، بد امامت را سزا
کز ولایت چون امیرالمومنینش یافتم
چون ادب پرورده دامان علم و حکمت است
با علوم اولین و آخرینش یافتم
کیست موسی؟ در حضورش ینده خدمتگزار
کیست عیسی؟ اندر اینجا خوشه چینش یافتم
می ستاید دشمنش بر همت و آزادگی
همت او را ز عزم آهنینش یافتم
از نبرد کربلایش با چنان استادگی
دست و شمشیر علی در آستینش یافتم
در مسیر کربلا، کز لانبالی گل فشاند
پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم
از اذانش صبح عاشورا برای اهل بیت
موج تسکین در صدای دلنشینش یافتم
تا زبان بنهاد مولا، در دهان اکبرش
با چنان لب تشنگی، ماء معینش یافتم
هم پدر شد تازه جانش، هم پسر جان یافت باز
هر یکی را مظهر جان آفرینش یافتم
شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین
این حقیقت در وداع آخرینش یافتم
من که سر تا پا گناهم، دست حاجت می برم
در حضورش، چون شفیع المذنبینش یافتم
درگهش بوسم که خاکش توتیای دیده هاست
دامنش گیرم که من حبل المتینش یافتم
من کجا و مدح آن مولا که در توصیف او
اینهمه گفتم، ولی بهتر از اینش یافتم
ای (موید) عزت و آزادگی و اخلاص را
از رسول الله و آل طاهرینش یافتم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#سیدحمیدرضا_برقعی
میايستم امروز خدا را به تماشا
اي محو شکوه تو خداوند سراپا
اي جان جوانمرد! به دامان تو دستم
من نيز جوانم، ولي افتادهام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
اي عشق مينداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق
يعني که مکن با دل من هيچ مدارا
با آمدنت قاعدهي عشق به هم خورد
ليلاي تو مجنون شد و مجنون تو ليلا
تا چشم گشودي به جهان، ساقي ما گفت:
"المنة للَه که درِ ميکده شد وا"
ابروي تو پيوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
اي منطق رفتار تو چون خلق محمد
معراج براي تو مهياست، بفرما!
اين پردهاي از شور عراقي و حجازيست
پيراهن تو چنگ و جهان دست زليخا
دل مانده که لبهاي تو انگور بهشتي است
يا شيرخدا روي لبت کاشته خرما
عالم همه مبهوت تماشاي حسين است
هر چند حسين است تو را محو تماشا
"چون چشم تو دل ميبرد از گوشهنشينان"
شد گوشهي ششگوشه براي تو مهيا
از گوشهي ششگوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
مجنون علي شد همهی شهر، ولي من
مجنون علي اکبر ليلام به مولا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#غزل
#عباس_شاه_زیدی
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیِ اکبرِ لیلاست، بَه چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمهای، نه قناتی، نه دجلهای، نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با بَرَکاتی
قدش چه سروِ بلندی، چه گیسویی، چه کمندی
چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی
چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورایِ صفاتی
حواس قافله رفتهست در صدای اذانش
هلا چه حیَّ علایی، چه عجّلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماهِ جمیلی، پدر چه بابِ نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و میگفت
«مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبي يَقولُ إنَّكَ آتي»*
*سعدی (ترجمه: زمان گذشت و قلبم میگوید تو حتما میآیی).
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
یم عصمت! زهی امشب به دامان گوهر آوردی
برای آفتاب امشب فرزوان اختر آوردی
حسین ابن علی را هم پسر، هم یاور آوردی
تعالی الله یا لیلا! علیِّ اکبر آوردی
تو لیلایی و مثل آمنه پیغمبر آوردی
و یا بنت اسد گردیده شیر داور آوردی
محمّد خو، علی رو، فاطمی طینت پسر زادی
ملک زادی؟ بشر آورده یا خیر البشر زادی؟
بغل بگشا، چو جان گیرش ببر جان حسین است این
به رخ مصحف، به خطّ و خال قرآنِ حسین است این
ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این
گل بستان احمد، روح و ریحان حسین است این
میان ماهها، مهر درخشان حسین است این
گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این
بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید
لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید
رخش سوره، دو بسم الله دارد از دو ابرویش
یدالله فوق ایدیهم بود نقش دو بازویش
خجل گردد زرخ گر ماه بنشیند به پهلویش
زیارتگاه زوّار محمّد مصحف رویش
شفای چشم ثاراللّهیان خاک سرِ کویش
عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش
مباد از گردش چشمی بگیرد هستِ یوسف را
که هم دست زلیخا بُرَّدُ هم دست یوسف را
کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد
قد رعناش طوبی، سایه بر این نُه چمن دارد
به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد
چراغ از عارض نورانیاش هر انجمن دارد
هزاران جان عالم در درونِ پیرهن دارد
علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد
به چشم اهل دل، ماه تمامش میتوان گفتن
رسولش میتوان دیدن، امامش میتوان گفتن
علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش
حسین بن علی، چشم خدا، گرم تماشایش
سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش
سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش
علیّ بن حسین بن علی نام دل آرایش
نوای کربلا برخیزد از نیزار اعضایش
که من در کربلا اوّل قتیل آل یاسینم
شود در موج خون تقدیم جانان، جان شیرینم
رسول الله خضر و تشنهی آب بقایم من
به مسعای شهادت عاشق سعی و صفایم من
ذبیح ذبح اعظم در منای کربلایم من
حسین بن علی را شیر دشت نینوایم من
خدا را خونم و ریحانهی خون خدایم من
به جای شیر مادر، تشنهی جام بلایم من
شهادت سرفرازی میکند با خون من فردا
پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا
من آن حُسنم که در امواج خون پیداست تصویرم
شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم
منم آیات ایثار و ولایت کرده تفسیرم
به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکبیرم
یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم
مرا سینه سپر بر هر بلا میپرورد لیلا
وجودم را برای کربلا میپرورد لیلا
مرا روز ولادت روز عاشوراست، میدانم
تنم چون برگ گل در دامن صحراست، میدانم
رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست میدانم
حسابم با خدا در محشر کبریست، میدانم
خدایم از برای بذل جان آراست، میدانم
سرم آن روز روی دامن زهراست، میدانم
رسول الله میگیرد به موج خون در آغوشم
زدست او به میدان شهادت آب مینوشم
تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر
تو از دوران شیری، شیرِ پیکاری علی اکبر
تو نور عین عین اللهِ داداری علی اکبر
تو خود از کوثر توحید، سرشاری علی اکبر
تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر
تو ابن الثّاره، ثارالله را یاری علی اکبر
بهشت عارفان مهر و جحیم کافران خشمت
نگاه زینب بر رخ، دل عبّاس در چشمت
تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری
تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری
تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری
تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری
تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری
تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری
ولی اللّهی و چشم و چراغ حجّت اللّهی
نه «میثم» را، که خلق عالمی را مشعلِ راهی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا
نادیده رخ خالق سرمد شده پیدا
در بیت ولا روی محمد شده پیدا
با خلق بگوئید که احمد شده پیدا
حق داده به شاهِ شهدا دسته گل امشب
تبریک بگویید به ختم رسل امشب
خیزید که حورا غزل عشق سروده
آیید که از کعبه علی جلوه نموده
فرزند حسین بن علی چهره گشوده
دل از پدر و زینب و عباس ربوده
پیداست در او جلوهی پیغمبر و آلش
گلبوسه گرفته حَسَن از ماه جمالش
بر، داد به هستی شجر عصمت لیلا
حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا
انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا
لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا
با آمنه گوئید عروست پسر آورد
سر تا به قدم مثل تو پیغامبر آورد
در ظلمت شب، مرغ سحر خوش خبری کرد
خورشید حسین بن علی جلوهگری کرد
بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد
طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد
بر خلق صفا داد، صفا داد، صفا داد
بر درد شفا داد، شفا داد، شفا داد
او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش
پیران همه مرهون عنایت به جوانیش
تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش
صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش
او قلب نبی، عشق علی، جان حسین است
جانش نتوان گفت؛ که جانان حسین است
زینب شده محبوب به سیمای نکویش
لیلا زده از پنجهی دل، شانه به مویش
به خنده گشودند همه دیده بسویش
از بوسهی عباس گل انداخته رویش
تا دید پدر طلعت نورانی او را
بوسید سر و صورت و پیشانی او را
این است که رخ رنگ شد از خون خدایش
این است که بوسند سر و رو، شهدایش
این است که جانِ همه عالم بفدایش
این است که گفتهست معاویه ثنایش
نامش علی و اشبه مردم برسولست
ریحانهی ریحانهی زهرای بتولست
ای خیل ملائک! ز سما لاله فشانید
امشب شب عید است همه مدح بخوانید
عیدی خود از یوسف زهرا بستانید
از جام طهورا همگان را بچشانید
با شادی و با خنده و با زمزمه امشب
تبریک بگوئید به زهرا و به زینب
ای سایهای از قامت و قد تو قیامت
وی موکب دل را سر کوی تو اقامت
اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت
زیباست بر اندام تو دیبای امامت
لطفی! که به سوی حرمت راه بپوییم
میلاد تو را پیش تو تبریک بگوییم
تو مهر فروزان سماوات هدایی
تو مثل عمو، چشم و چراغ شهدایی
تو زنده به عشقی و در این راه فدایی
تو خون خدا و پسر خون خدایی
با عشق تو ز آغاز سرشته گِلِ "میثم"
تو در دلی و هست مزارت دلِ "میثم"
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#مثنوی
#محمدجواد_غفورزاده
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
به جلوههای جمال تو ماه خیره شدهست
شکوه وحی در آیینهات ذخیره شدهست
تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی
تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی»
نگاه گرم تو باغ بنفشهکاری بود
در آبشار صدای تو، وحی جاری بود
کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت
ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت...
الا که سروِ خرامانتر از تو، باغ ندید
کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید
تو بازتاب سپهر چهار معصومی
تو سایهپرور مهر چهار معصومی
تجلّیات یقینت به اوج میزد اوج
امید در دل و جان تو موج میزد موج
ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است
ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است
همین که منطق تو منطق رسول خداست
حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست
بلاغت از سخنت میچکد، گلاب صفت
و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت
کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست
که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست
حسین محو تماشای راه رفتن توست
مرو که خون تماشاییان به گردن توست...
::
الا که گردش تو در مدار حقطلبیست
تو زمزمی و جهان در کمال تشنهلبیست
تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار
که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبیست
بگو جمال جمیل تو را نگاه کند
کسی که عاشق روی پیمبر عربیست
شجاعت تو علیگونه بود روز نبرد
شهامت تو نشانِ نماز نیمهشبیست
به عزت تو و گلهای کربلا سوگند
که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبیست
«هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن نشان بیادبیست»
قسم به آینهها نور مشرقینی تو
سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو