بچه ها دارم حرکت میکنم سمت حرم خانومم رقیه"س" و بغضی که تو گلوم گیر کرده..🥺
نمیدونم رسیدم به صاحبم³¹⁵ چی بگم؟!💔
از کجاها به خانوم سه ساله بگم..؟!
از شبایی که همش براش گریه میکردم و صداش میزدم..
از لطمه زنی هایی بگم که غرق زخم و خون میشدیم..
از روز سوم محرم بگم که با رفیقام جون دادیم برا خانم..💔
از لحظه ای بگم که تا هرجا نگام به پرچمش میفتاد خود به خود گریه میکردم؟!
از اون لحظه ای بگم که پول جمع میکردم برا ولادت خانوم عروسک بخرم بین دختر بچه ها پخش کنم؟!😭
آخه من از کجاها درد و دل کنم برات خانم؟!🥺
خانم من مُردَم تا خودمو برسونم اینجا:)
خانوم هرکی ندونه شما خوب میدونی من از خیلی ها حرف شنیدم..
منو خیلی ها اذیت کردن..
ولی خانم من تو زندگیم همه امیدم شما بودی همه دارو ندارم شما بودی..🥲
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
enc_16924485243027452835850.mp3
5.79M
عمه بیا گمشده پیدا شده..💔
هرچی با این مداحی تو صورتم بزنم هرچی گریه کنم باهاش کمه..😭
آخ بمیرم برات همه زندگیم..
تمام دخترای عالم فدای رقیه خانوم..
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها آرزوم اینه از همین زاویه گنبدت رو ببینم و همین شعره که آقای پورکاوه خوند رو بخونم🥺
همهبغضآدماونجاجمعمیشهکهمیگه:
اومدمتوحرمتباگریهبازاری
توهنوزموسطبازاری..💔
#خانومخانومارقیهجانم
دارم مطلب های قدیمی چنل رو میبینم..
واقعا خانم من خیلی زار زدم برات..
خیلی بی تابی کردم برات..
ولی خانم مطمئنی این چشمام لیاقت داره که نگاهش به ضریح و گنبدت بیفته؟؟
من برسم حرمت کلی باهات کار دارم همه زندگیم❤️³¹⁵
مَبهوتْ³¹⁵
قبرستان باب الصغیر جایی که وقتی میخواستن خانوم رقیه"س" رو دفن کنن اجازه ندادن و به خانوم گفتن شما کا
خانوم سه ساله همینجوری دارم به حرمت نزدیکتر میشم..
دیگه ضربانه قلبم دسته خودم نیست🥺
مَبهوتْ³¹⁵
از اینجا به بعد همش بازارِ..😭 اینجا به مُخَدرات نان و خرما صدقه میدادن بمیرم برات🥺💔
یادِ شعر محمد حسن افتادم:
گفت بابا نان نخوردیم ولی شهر تَصَدق خوره ماست..😭