گاهی فکر میکنم و پیش خودم میگم که اگر اهل بیت نبودن، اگر هیئت نبود، اگر حبّ و عشق أبیعبدالله'ع نبود چیکار باید میکردم تو این دنیای نامرد؟! کجا باید میرفتم ..
میدونی ماها گره خوردیم به نام أبیعبدالله'ع ..
اصلا ماهارو به عشق این آقا میشناسن ..
ما به نخای تار و پود کتیبههای هیئت، به عطر خوش اسپند و سلام و صلوات پیرغلاما، به نم روی گونه گریهکنا، به حرارت شرجیِ هوای تکیهها، به علم و کتل و بیرق و پرچم، به حلاوت جرعهجرعه چای روضه، به غبار قدم نوکرا، به مسیر حسینیه و آدرس هیئتا آشناتریم تا به الباقی دنیا و مافیها ..
اصلا چیزی تو دنیا هست بهتر از اینجا و این مسیر باشه؟!
میدونی رفیق ، غیر غلامی برای پسر فاطمه'س چیزی بهمون نمیاد ! به ولله که گریه و عزا برای حسینِع فاطمه'س خیلی بهمون میاد ..
انگاری قلب مارو ساختن برای این کار ، برای نوکری ، برای گدایی ازین خانواده ..
کل غبارِ رو دل آدمی از بین میره وقتی بخوای تو هوای أبیعبدالله'ع نفس بکشی ..
حرفم حرف حسینیهاست، حرفم حرف هموناییه که عشق ارباب رو چشیدن و مزهمزه کردن ..
فلذا تنها دعای ما تو این شبا همینه که یاأباعبدالله'ع نزار دستای ما از دستات جدا بشه، همین و بس تمامِ دلم ..
#حرفدلوازینصحبتا
#کفیلالزینبس