مَبهوتْ³¹⁵
خدایا وقتی به این فکر میکنم که من فقط یهبار قراره تو این دنیا زندگی کنم.. و بعد به این فکر میکنم ک
فرمود که وقتی سر ابی عبدالله رو به مجلس آوردن بچه های سیدالشهدا پشت مخدرات قایم شدن و از ترس همه بدنشون میلرزید . .
توی روضه ی خانم سه ساله اولین چیزی که به ذهنم خطور میکنه اینه که ابی عبدالله چرا بخاطر ماها از خانم گذشت . .
میگه که بعد از آتیش زدن خیمه ها طفل ها که بیرون اومده بودن از شدت ترس به خودشون میلرزیدن . .
حرامزاده گفت اگه قراره این هارو پیش یزید لعنت الله علیه ببریم زنده نمیمونن و باید بهشون آب بدیم . .
میگه که اولین جام آب که از همه کوچیک تر بود رو به خانم سه ساله دادن . .
دیدن که خانم قبل از نوشیدن آب سمت قتلگاه میره . .
وقتی جویای این شدن که چرا به سمت قتلگاه میره فرمود:پدرم وقتی به میدان میرفت تشنه بود،میخوام این آب رو به اون بدم . .
پ.ن:وقتی که پیدا شد، خمیده راه میرفت
شد پیرتر از زینب کبری،رقیه . .
#شرحدل
#پارهپاره