eitaa logo
متن| قصه قهرمان ها
1.9هزار دنبال‌کننده
69 عکس
2 ویدیو
518 فایل
سلام🙋‍♂️ ✔️این یک کانال مستقل نیست.✔️ بلکه اینجا قراره متن قصه های کانال اصلی مون @ghese_ghahremanha را بارگزاری کنیم. ☑️جهت ارتباط با ادمین @Mi_Akbari313 @N_bahrami68
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان پیامبر، قسمت دوازدهم، اولین مسلمانان،.pdf
897.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت دوازدهم، اولین مسلمانان ✅قسمتی از داستان: پیامبر از همسرشون حضرت خدیجه دعوت کردن تا ایشون هم ایمان بیارن و مسلمون بشن.☺️ حضرت خدیجه بدون اینکه هیچ مِن و منی کنن یا تردیدی داشته باشن فورا گفتند من به شما ایمان آوردم 🥰 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیامبر قسمت سیزدهم، اولین نماز جماعت.pdf
779.6K
🔰 داستان پیامبر، قسمت سیزدهم، اولین نماز جماعت ✅️قسمتی از داستان: روزی پیامبر به همراه حضرت خدیجه و امام علی علیه السلام رفته بودن بیرون از خونه‌شون، توی یه جایی که کسی نبود و اونجا وایستادن نماز بخونن 🤲 که یک مرتبه حضرت ابوطالب از راه رسیدن.تا از راه رسید، با تعجب به اونها نگاه کرد.😳 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیامبر، قسمت چهاردهم، مهمانی خانه پیامبر .pdf
841.9K
🔰 داستان پیامبر، قسمت چهاردهم، مهمانی خانه پیامبر ✅قسمتی از داستان: پیامبر خدا از جاشون بلند شدن و شروع به صحبت کردن و گفتن: «ای فامیلهای عزیزم! به خدا سوگند که در کل اعراب جوانی رو سراغ ندارم که هدیه‌ای بهتر از هدیه‌ای که من برای شما آوردم برای فامیلهاش آورده باشه.»😉😍 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیامبر، قسمت پانزدهم، خبر مهم پیامبر.pdf
777.3K
🔰 داستان پیامبر، قسمت پانزدهم، خبر مهم پیامبر ✅قسمتی از داستان: پیامبر خدا توی شهر داشتن رد میشدن، ابولهب عموی پیامبر تا حضرت رو میدید با مسخره کردن میگفت: «سلام پیامبر خدا، حالت چطوره؟ میبینم که باز پیامبر شده‌ای.»😡 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیامبر، قسمت شانزدهم، اذیت و آزار مسلمانان.pdf
838.7K
🔰 داستان پیامبر، قسمت شانزدهم، آزار و اذیت مسلمانان ✅قسمتی از داستان: پیامبر رو مسخره می کردن 😡 کنایه می زدن، اذیتشون می کردن 😓ولی جرأت نداشتن دستشون رو روی پیامبر بلند کنن.😏 چون پیامبر یه قبیله ی بزرگی داشتن به نام بنی هاشم.😎 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیامبر، قسمت هفدهم، ایمان آوردن حمزه.pdf
842.8K
🔰 داستان پیامبر، قسمت هفدهم، ایمان آوردن حمزه ✅قسمتی از داستان: وقتی حمزه برگشت، یکی از کنیزها و خادمهاش بهش گفت که ابوجهل بی‌عقل چیکار کرده و چه رفتار زشتی با پیامبر انجام داده.😒 تا کنیز این رو به حمزه گفت حمزه عصبانی و خیلی ناراحت شد.😡 (ص) جهت مطالعه متن قصه ها📖: ❥@matn_ghese_ghahremanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا