eitaa logo
شـاید‌ من:)
470 دنبال‌کننده
992 عکس
281 ویدیو
5 فایل
[این منم بخشی از خودم که اینجا نشونش میدم☁️⚽️] _شیعه علی ابن ابیطالب:) کپی متون؟ از دل برآمده را کجایش میبرید؟ جوانه زدن؟دوم سومین ماه پاییز هزار چهارصد دو
مشاهده در ایتا
دانلود
قشنگ ترین تعریفی که از گریه کردن شنیدم:
[و من گمان میکنم اشک ریختن همان خونیست که از زخم روحمان جاری میشود؛ منتها چون برای روح است، به رنگ بی رنگ مبدل شده است:)]
هدایت شده از [نویسندۀ نقلی]
|تمام شد!| زندگی یک‌هو می‌ایستد! چه کسی می‌داند کِی؟ یک‌روز دیگر من نیستم، یک‌روز دیگر دستی نیست که زیر نوشته هایم بنویسد: نویسنده نقلی! یک‌روز پایی دیگر راه کتابخانه را نمی‌گیرد و چشمی کتابی را با ذوق دنبال نمی‌کند. یک‌روز سری نیست که احساس کند درد روحی دارد دور مغزش می‌پیچد. یک‌روز دستی نیست که بنویسد: آبجی رقیه، روزی دست هایم دیگر نقاشی نمی‌کشند، دیگر از چشم هایم بخاطر دلتنگی اشک نمی‌آید. دیگر مهم نیست کسی وسط کتاب هایم را باز کند یا پناهگاهم را بخواند، دیگر مهم نیست اگر فکر کنم کسی دارد به زور به حرف هایم گوش می‌کند. دیگر دمِ در به استقبال کسی نمی‌ایستم. دیگر من نیستم، صد حیف و هزار حیف که پیشانی ام زیر خروار ها خاک است و نمی‌تواند تنها پناهش را سجده کند. دست هایم را محکم بسته اند، دیگر نمی‌توانم نامه بنویسم و با ذوق نشان صاحبش دهم، نمی‌توانم جملات کتابم را هایلایت کنم، نمی‌توانم دوئل بنویسم. پاهایم از کار افتاده اند و نمی‌توانم کفش هایم را از پا جدا کنم تا پایم بین‌الحرمین را حس کند. چه بلایی به سر زبانم آمده است؟ دیگر من‌ نمی‌توانم به نیابت از دیگران دعا و قرآن بخوانم و دیگران باید این‌کار را برای من بکنند، نمی‌توانم زیارت عاشورا بخوانم، نمی‌توانم ذکر بگویم تنها خدایم را. دیگر دست هایم تکان نمی‌خورند تا جلوی چشم هایم بگیرم تا مبادا اشکی سرازیر شود. اصلاً مهم نیست که تو حواست به من هست یا نه، من‌که دیگر نیستم. دیگر صبح به برادرم زنگ نمی‌زنم، دیگر گوش هایم به حرف های خواهرم گوش نمی‌دهند. دیگر به خدا نمی‌گویم: تنها تو دیدی دلم شکست، تنها تو.. دیگر مهم نیست که باور کنی که فراموشت نخواهم کرد، دیگر نمی‌خواهم بهت ثابت کنم که تا همیشه کنارت هستم. ای وای من، مداحی هایم خاک می‌خورند و دیگر کسی نیست که نیمه شب و وقت و بی وقت آنها را گوش بدهد. دیگر دستی دنبال عینک نمی‌گردد، چشمی در انتظار پیامی از کار نمی‌افتد! احساساتی نمی‌شوم، دیگر ناراحتت نمی‌کنم، راحت شدی؟ من دیگر حتی شوخی نمی‌کنم. دیگر از خودم عکس نمی‌گیرم، دیگر مدام فکرم پیش تو نیست... دیگر چشمی منتظر تو برای دست تکان دادن نیست. دیگر روزمرگی ندارم، میفهمی؟ مرده ام. دیگر نمیتوانم دوستت داشته باشم! من زیر خروار ها خاک هستم.
شـاید‌ من:)
|تمام شد!| زندگی یک‌هو می‌ایستد! چه کسی می‌داند کِی؟ یک‌روز دیگر من نیستم، یک‌روز دیگر دستی نیست ک
و چقدر و زیبا قشنگ.. راستش خیلی وقتا به این موضوع فکر میکنم ولی هیچوقت ننوشتم چه قشنگ ولی شما نوشتید انشاالله سالیان سال باشید و بنویسید و ما لذت ببریم:)
هدایت شده از [نویسندۀ نقلی]
بیشتر از اینکه بخواید به یه انسانی زور بگید تا به حرفتون گوش کنه، سعی کنید یکاری کنید که اون آدم به شما علاقه‌مند بشه؛ انسان ها به حرف آدمی که دوستش دارن خیلی گوش میدن، خیلی...
هدایت شده از سایه ماه:)
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شمارو نمیدونم ولی واسه خودم خیلی لذت داره وقتی این کار رو میکنم اینکه هرچند وقت یه بار بیام از جزئیاتی که ازشون لذت میبرم بگم، هم فضای اینجا قشنگ میشه هم اینکه شاید شماهم توجهتون به انجام لین کارها یا توجه به این جزئیات جلب بشه..
که حالا # اختصاصی خودش هم میزنم براتون..
شـاید‌ من:)
همین خواستم اشتراک بزارم بگم چقدر بعضی از حس ها خوبن:)
بعد کلی باهم حرف میزنیم راجبش مثل ایندفعه که شماهم میاین از حسهای خوب میگین و اون حسایی که واسم جذابه رو میزارم بمونن:)