🕋 مذاهب عارفان 🕋
✍️سیّد #احمد_رشتى مى گوید: 💢 #تاریخ1280هجرى_قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از
🥀🔶فرمود: #عاشورا_بخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
🔶بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
🔷گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
🔶فرمود: من هم اكنون تو را #به_قافله_مى_رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
🔶فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را كشیدم ، اسب اطاعت نكرد.
🔶فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمكین پیروى كرد.
سپس دست مباركش را بر زانوى من گذاشت
🔶 و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
💢 #نافله ، #نافله ، #نافله ، سه بار تكرار كرد.
🔶آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
💢 #عاشورا، #عاشورا، #عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
💢 #جامعه ، #جامعه ، #جامعه .
🍀دقت كردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى كرد یك مرتبه برگشت
🔶و فرمود: اینها رفقاى شمایند كه كنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
🍀پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو كرد و به من كمك كرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز #تركى و #مذهبى جز #عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
😭برگشتم پشت سر خود را نگاه كردم دیدم كسى نیست .
#مولاجان_ما_را_هم_به_قافله_برسان
📚 تشرف يافتگان
🔰 https://eitaa.com/joinchat/2382037001C2d978a4435