eitaa logo
ماه‌شب‌تارم!☽
7 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
﴾﷽﴿ رمان‌ماه‌شب‌تاࢪم...☽ ازڪپے‌‌وخواندن‌ࢪ‌مان‌بدون‌ذڪر‌منبع‌‌و‌در‌صورت‌عضو‌نبودن‌ࢪ‌اضے‌نیستم‌... رمان‌در‌زمان‌خاصی‌‌یابه‌صورت‌روزانه‌پار‌ت‌گذاری‌نمیشود‌(:
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱 🌸🌱 🌱 ✋🏻🍃 🌸🌱 ارمین عصبی وسط حرفم میپره و میگه... -گفتم یه دستوره... لباستم خودم انتخاب میکنم... با تشر رو بهش میگم +چی؟ لباسمو تو انتخاب کنی؟ فکرشم نکن... باید لباسم با حجاب باشه... در ضمن من موهامو کاملا میپوشونم ارمین کلافه میگه -آیه... چرا متوجه نیستی دارم میگم اونجا پارتیه... یعنی یه مهمونی مختلط و باز... و من یه قرارداد مهم دارم که باید در ارامش و عادی ترین حالت ممکن صورت بگیره بعد تو میخوای رسما جلب توجه کنی رفتم سمتشو با جیغ و داد گفتم +ارمین خجالت بکش... تو ایرانی؟ از کی تا حالا مردای کشورم تا این حد بی غیرت شدن... تو رسما داری دختر عموتو ناموستو بخاطر حجابش سرزنش میکنی؟ خجالت بکش ارمین شروع کرد به مالیدن شقیقه هاش... بعد با دلخوری رو بهم نگاهی میندازه و میگه -خیله خب... جیغ و داد نکن صدات بیرونه... حوصله ی بحث کردن ندارم سرم درد میکنه... هرکاری میکنی بکن... فقط فردا ساعت 9 اماده باش میام دنبالت... خب؟ چشمامو تو حدقه میچرخونم و بی حوصله جواب میدم... +خب... ادامہ داࢪ‌د...✨🌿 مبتـلا بـہ حࢪ‌م🚶🏻‍♀ 🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱 🌱 🌸🌱 🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱