🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتپنجاهویکم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
صبح بعد از صبحانه حاضر میشم و میرم اداره ی پلیسی که دایی توش کار میکنه...
بعد از کمی معطلی که با دایی هماهنگ کنن وارد دفتر میشم...
دایی میاد به سمتمو مهربون بغلم میکنه
-سلام عزیز دل دایی
+سلام دایی جونم
-چخبرا...
+هیچی...
-من تازه الان باید بفهمم یه مامان بابای دیگم داری...
+کسی جز خودمون نمیدونیم
سرشو به نشونه ی تایید تکون داد...
-خب...
دوباره برام بگو...
باید با دقت بیشتری حرفاتو بررسی کنم...
من دوباره همه چیزو از اول جزء به جزء برای دایی تعریف میکنم...
-خب...
میدونی...
من احتمال میدم که...ارمین رییس یه بانده...
یه باند خلافکاری...
ولی دقیقا چی کار میکنن رو نمیدونم
شایدم رییس نباشه و فقط جزئی از اون باند باشه که ماموریتش گرفتن اون شرکته...
میدونی...چون اون شرکت صادرات و واردات میکنه...یجورایی مورد خوبی برای لاپوشونیه قاچاقا و خلافاشونه...
خب من خودم تنها به این نتیجه نرسیدم و تمام حرفای دیشبتو با همکارام در میون گذاشتم...
ما همگی به این نتیجه رسیدیم...
قلبم به شدت میکوبید...
انگار میخواست قفسه ی سینمو بشکافه و بیاد بیرون...
نفس عمیقی میکشم و میگم
+خب حالا من باید چیکار کنم؟
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱