eitaa logo
مداد من
606 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
201 ویدیو
17 فایل
🔰حجة‌الاسلام جواد حاجی‌اکبری ✔ موسس مکتب‌خانه قرآنی امام رضا(ع) ✔ کارشناس ارشدفقه واصول ✔ کارشناس تاریخ ✔ مدرس زبان اسپانیایی ✔ نویسنده و مدرس یادداشت‌نویسیِ رسانه‌ای ✔ مبلغ و مشاور جوانان و خانواده ✔ طلبه‌ سطح ۴ شیعه‌شناسی فعالیت توسط ادمین: @medadman
مشاهده در ایتا
دانلود
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ❓آیا رابطه امام علی علیه السلام با خلفا یک رابطه دوستانه بوده است؟ ⁉️ اگر جواب منفی است پس چرا حضرت نام فرزندان خود را به نام خلفا نامیده است؟ https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
بر سر دوراهی روبه‌روی مدرسه‌ای که بالای سر در آن آیه‌ای از قرآن نوشته‌شده بود ایستادم به همراه دوس
بر سر دوراهی _/پایگاه یک هفته قبل_/ در کوچه‌ای تاریک مشغول گشت‌زنی بودیم. باتون در دستم سنگینی می‌کرد .من بودم و دو نفر دیگر . یکی سر تیم بود و جلوتر راه می‌رفت و دیگری هم در کنار من .نفر کنار من به‌اندازه دو شوید، ریش در صورتش درآمده بود. در دبستان هم‌مدرسه‌ایی بودیم. جوانی صاف و بی‌ریا بود. نقشه‌هایی در ذهنش برای من کشیده بود.🤦‍♂ از تصمیمی که گرفته بود برایم می‌گفت. خیلی خوشحال بود و کلی از جایی که در آن درس می‌خواند تعریف می‌کرد .😑 من که توی دلم حسابی به او می خندیدم که چرا این‌ها را به من می‌گوید. نگو که نقشه ها برایم کشیده بود .🤦‍♂ سر تیم ما با چهره‌ای سبزه اش گاهی وسط می‌آمد و بحث‌های نظامی و منطقه‌ای می‌کرد. منم اصلا اهمیتی به حرف هایشان نشان نمی دادم 😖 به هر خفتی بود به پایگاه رسیدیم. یکشنبه شب بود. باد خنکی می آمد. از پله ها بالا رفتم حسابی پدرم در آمده بود. 😞 صبح‌ها سرکار می‌رفتم مشغول گچ‌کاری و کاه‌گل مالی بودم. و بعدازظهر هم دوره برگ سبزم را برای کسری سربازی می‌گذراندم و شب هم گشت پایگاه رفته بودم .خیلی خسته شده بودم . می خواستم دو روز کامل بخوابم .😴 از طرفی درس‌های سال دهمم را به‌دقت می‌خواندم و تست حل می‌کردم . قصد داشتم در دانشگاه فرهنگیان تهران قبول شوم.👨‍🎓 وارد پایگاه شدیم فرمانده به استقبال ما آمد . پایگاه بزرگ و تازه کاری بود . 👑 بعد از این‌که بقیه تیم‌ها آمدند. بچه‌های تدارکات سفره یکبارمصرف را پهن کردند. فضای شادی بود. بگو بخند با بچه‌ها داشتیم . جوانی که در گشت کنارمن بود. فرصت شماری می‌کرد که آخرین تلاش خودش را بکند. اسمش احسان بود. در جایی درس می خواند که کسی علاقه ایی به آنجا نداشت. 😅 بچه‌ها نون و پنیر و سبزی را آوردند مشغول خوردن شام شدم. عجب شامی بود نان تازه و سبزی تازه به به😋 بعد از این همه خستگی، دلچسب بود داشتم از خوردن تربچه کیف می‌کردم که این بچه ای که توی گشت که سرم را خورده بود با صدای بمش گفت : ادامه دارد .... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
✅ تکنیک های ویکتورهوگو #رمان_بینوایان یکی از زبان زد ترین و مشهور ترین رمان های معاصر دنیا در قرن
تکنیک های ویکتورهوگو (۲) دومین روشی که ویکتورهوگو در بینوایان استفاده کرده است: استفاده از های گوناگون است. توصیف یعنی: بیان ویژگی های یک چیز به طوری که آن چیز محسوس تر و مجسم تر در ذهن خواننده بشود. توصیف پایه و اساس داستان و رمان است. این تکنیک انواع گوناگونی دارد. توصیف مثل نمک در غذا می باشد.که باید به اندازه به کار رود. وگرنه خواننده را خسته می کند.✅ رمان بینوایان دارای توصیفات جزئی و کلی زیادی است. که مخاطب را خسته می‌کند.(ولی از هنر و جذابیت داستان چیزی را کم نمی کند) مثال تکنیک دوم ❌شخصی از کنارم گذشت در حالی که مشکوکانه نگاهم می کرد.❌(بدون توصیف/توصیف ضعیف) ✅مردی که سر کچل ابرو های پیوسته قد کوتاه شکمی بزرگ و شلوار راه راه مشکی با خط های سفید به پا داشت از کنارم گذشت در حالی که مشکوکانه نگاهم می‌کرد. ✅(توصیف جزئی بیرونی) توصیف به اندازه و به مقدار لازم می تواند به مخاطب کمک کند که داستان شما را مجسم کند. مثل یک سکانس فیلم🎥 ♦️در هر متنی از توصیف استفاده کنید♦️ ♦️توصیف از تخیل نویسنده ریشه می گیرد♦️ ادامه دارد... ✏️ @medadman   https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
به نام خدا #رویای_سه_روزه نسیم خنکی صورتم را نوازش می کرد. نگاهم به طرف آسمان تیره بود. با سرعت مل
مسابقه بود. چه مسابقه ای! سرگروه بودم. اعلام کردند برای هر قسمتی سرگروه ها یک نفر را بفرستند. هر چه خواستم تقلب کنم نشد. در یک آیتم از گروهم دو نفر را فرستادم تا مسابقه بدهند. متاسفانه لو رفتیم. در مسابقه کلاغ پر، یاسین که در گروه من بود. دوم شد؛ سرپرست پرسید چه کسی برنده شده است؟ او را بجای نفر اول جا زدم. ولی باز هم به در بسته خوردیم. بگذریم از اینکه یک نفر را چند بار به مسابقه فرستادم. ولی برنده نشد. دیگر نا امید شده بودم. در تمام مسابقات اعتکاف باخته بودیم. یک مسابقه دیگر مانده بود. با کمال نا امیدی یکی را فرستادم در مسابقه تقلید صدا. با خود گفتم بالا تر از سیاهی که رنگی نیست. بگذار آبروی نداشته مان هم به خاطرات بپیوندد. ولی معجزه شد این بار بدون دوز و کلک‌‌‌؛ نفر اعزامی از گروه من، به صورت عالی و برگ ریزان صدای موتور را در آورد که چهار داور علاوه بر برگ هایشان شکوفه هایی هم که داشتند فرو ریختند. شایعه ای شده بود در اعتکاف... ادامه دارد ✍محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
در آهنگری شاگردم بود. آن زمان محمود هشت سال داشت و به شدت بازیگوش! پدرش او را پیش من آورده بود تا کمک کارم باشد. یک روز در دکّان آهنگری مشغول کار بودم. محمود صبح آمده بود ولی در مغازه اثری از او نبود؛ در دلم گذشت که نکند خراب کاری کند؛ تا این فکر در ذهنم گذر کرد؛ همان موقع خانمی عصبانی جلوی آهنگری ایستاد. شروع به داد و هوار کرد! گفت: این شاگردت را جمع کن! این را که گفت فهمیدم محمود دست گل به آب داده است. پرسیدم:مگه چی شده؟! خودت نگاه کن به چادرم! چادر خانم پر از روغن سوخته بود! محمود بازیگوش روغن دان را برداشته بود و به چادر خانمی که داشت از کنار دکّان می گذشت روغن پاشیده بود. یک گوش مالی ریزی به او دادم؛ آستین های لباسش را به گیره آهنگری بستم و گفتم: توی همین دکان زندانی هستی و حق نداری بیرون بروی! طفلک خیلی ترسید؛ به گریه افتاد. یکی از همچراغی ها پا در میانی کرد؛ من هم بخشیدمش! بعد از آن تا دو سه روز از من حساب می برد. راوی: محمود وراثی ✍ محمدمهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
#عقاب_طلایی_قانع_می‌شود #قسمت_اول بچه ها روی پشتي های هیئت دراز کشیده بودند؛ چراغ ها را خاموش کرد
عقاب طلایی روی درخت کاج فرود آمد. مشغول دیده بانی بود از زیر درخت صدایی را شنید. چشمانش را به زیر سایه درخت دوخت؛ با تعجب دید یک عقاب بال شکسته، فلج و فلک زده بی پر و دم آنجا نشسته است. با خودش گفت: چطور این عقاب تا به حال زنده مانده است؟ چطور شکار می کند؟ اینطور که پیداست راه هم نمی تواند برود چه برسد به اینکه پرواز کند! عقاب طلایی تصمیم گرفت آنقدر بنشیند تا بفهمد این بی سر و پا از کجا روزیش را پیدا می‌کند. ساعت ها گذشت عقاب طلایی خسته شده بود. نگاهی به زیر درخت انداخت از دور سگی را دید که خرگوشی را به دندان گرفته و به طرف درخت می آید. خوب که دقت کرد فهمید ماجرا از چه قرار است. ✍ محمد مهدی پیری ادامه دارد... ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
پرونده الیاس ذهنم را درگیر کرده بود. تا اینکه مشخصات جنازه همه را وارد شُک کرد. آن مُرده الیاس نبود! جسد نوجوانی که پیدا شده بود پدر و مادر داشت! والدینش گفتند: فرزند ما اسمش آرش بوده و علت خودکشی اش را نمی دانیم! به عنوان رئیس پرونده اجازه ندادم جنازه به خانواده داده شود؛ تا نتیجه تست دی ان ای مشکل را حل کند؛ بعد از یک هفته نتیجه آزمایش رسید؛ کودک فرزند آن خانواده بود. ذهنم داشت منفجر می شد! پس الیاس کیست؟ صاحب این نامه کجاست؟ زنده است یا مرده؟ چندین بار، نامه الیاس را خواندم؛ گفتم حتما آن بریان فروش می تواند کمکم کند؛ سر کوچه ای که نامه را پیدا کرده بودم مغازه بریان فروشی بود؛ ران های مرغ در حال برشته شدن بودند. ادامه دارد.. ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
مداد من
....بِسْمْ أللّٰھِ الرَّحْمٰنِ الرَّحْیٖمْ.... مصاحبه با رزمنده دفاع مقدس سردار حاج جواد کمالی
_جوانان در دوران انقلاب با جوانان امروزی چگونه مقایسه می کنید؟ به صراحت می‌گویم مأیوس نباشید. اصلاً جوانان امروزی با جوانان اواخر زمان طاغوت و شروع انقلاب قابل مقایسه نیستند. در آن زمان تمام دولت و مسؤولین دست به دست هم داده بودند که جوانان ما را بی دین کنند. اما در حال حاضر در همین اردکان در اعتکافی که گذشت. با این همه هجمه دشمن حدود 2500 نفر در اعتکاف شرکت کردند. اینها جای امیدواری است . البته نباید به اینها مغرور شد. فعالان فرهنگی باید تلاش خود را مضاعف کنند مساجد را پر از نوجوان و جوان کنند. _حضور مردم اردکان و مشارکت آنها در لحظه های حساس و تصمیمات مهم با تمام تنگناهای نظامی و... نسبت به اوضاع کنونی کشور چگونه بود؟ نکته مهم در اوضاع نابسامان اوایل انقلاب و در ۸ سال دفاع مقدس این است که مردم با همه تنگناها پا پَس نکشیدند. مردم هر سال پرشورتر از سال قبل در راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات شرکت می‌کنند. نمونه آن بعد از عملیات کربلای 5 بود که عراق علناً اعلام کرده بود که اگر مردم در راهپیمایی روز قدس شرکت کنند، من راهپیمایی را بمباران می کنم. مردم در آن زمان باشکوه تر شرکت کردند حتی شهرهای مرزی کشور. ناشکری نباید کرد. هدف از این نظام، طبق فرموده امام خمینی (ره) زمینه سازی ظهور امام زمان علیه السلام بوده است. نباید به خاطر بعضی از مسائل جزئی که نتیجه تحریم‌ها است اصل انقلاب و نظام را رها کرد. امروز جبهه ما جهاد تبیین و جلوگیری از دلسردی و ناامیدی است که ظهور آن در صندوق های رأی است. اگر مشارکت ملت ایران کم باشد آنجا است که آب را به آسیاب دشمن ریخته‌ایم و موجبات خوشحالی دشمن که به هدف خود رسیده است، فراهم کرده‌ایم. امروز دشمن می‌گوید:«رای ندهید.» اما رهبر معظم انقلاب از چند ماه قبل تاکید دارند که حتما باید مردم مشارکت خوب در انتخابات داشته باشند. اگر حضور مردم در انتخابات خوب باشد از جنگ غزه و حزب‌الله لبنان مهم‌تر خواهد بود. چشم همه مجاهدان و مستضعفان به دستان ما دوخته شده است که ببینند ملت ایران در این امتحان تاریخی و حماسه بزرگ خود را چگونه نشان می‌دهد. ✍سعید معتقدی ۱۴۰۲/۱۱/۱۹ مصادف با مبعث 1445 ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc
یک لحظه به هوش آمدم. جراح گفت: پا هایت قراره قطع شوند! داد و هوار راه انداختم... گفتم: اگر پاهایم قطع شوند نفرینت میکنم راضی نیستم. جراح گفت: تلاشم را می کنم؛ بعد از اینکه به هوش آمدم. هنوز داشت سرم گیج می رفت. جراح گفت: جوون پاهات برگشته فقط دیگه مثل قبل نیست. ادامه دارد.. ✍ محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc