eitaa logo
رسانه الهی
353 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
695 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🧕خانمی به دکتر گفت: نمی‌دانم چرا افسرده‌ام و خود را زنی بدبخت می‌دانم؟😞 : باید ۵ نفر از خوشبخت‌ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. 👈زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما این‌بار اصلاً افسرده نبود.🤫 به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت‌ترینند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت‌ترم.👌 📣افرادی که نیستند، ظاهر زندگی بقیه را با خود مقایسه می‌کنند. ❌ 👈توجه به قسمت پُر لیوان ندارند و قسمت خالی لیوان، تمام ذهن‌شان را احاطه کرده.❌ ⚠️نعمت‌های کوچک و بزرگ زندگیت را بشمار و بگو ، تا حال دلت خوب شود.✅ 👇👇👇👇 [هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکن]❌ 🔖 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 #رمان #ستاره_سهیل #قسمت_صدوده -سلام سلام.. خوبی عفت‌جون؟.. به‌به! چه بویی راه ان
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 مدتی بود زندگی برایش روی روال افتاده بود، یا اینکه ستاره دیگری شده بود و داشت به همان عادت می‌کرد. از اینکه توانسته بود با موفقیت افرادی را جذب کانال شکرگزاری کند به خود می‌بالید، اما راضی نمی‌شد به این حد قناعت کند. دلش می‌خواست به جایگاه مینو و حتی بالاتر برسد. هر هفته مراسم شکرگزاری را با بهانه‌های مختلف، شرکت می‌کرد و دوست داشت در آن مکان به جایگاهی برسد. شمع روشن کردن و یا علی گفتن را جایگزین نماز خواندن کرده بود. چنان تمرکز می‌کرد که گویی یک مرتاض هندی است. در کنار فعالیت‌های مجازی و مسابقات زیرزمینی کیک‌بوکسینگ، وقت بخصوصی بر روی حرکات تنفسی یوگا هم می‌گذاشت. احساس می‌کرد برای خودش کسی شده و با آن ستاره بی‌دست‌وپای چند ماه پیش حسابی فرق کرده است‌؛ تا حدی که خواسته رفتن به کلاس دف را، بدون هیچ ترسی با عمویش مطرح کرد. عمو که در اتاقش به پشتی تکیه داده بود و در حال نوشتن چیزی بود، از بالای عینک نگاهی به ستاره انداخت. -گفتی کلاس دف؟ دایره دمبک منظورته؟ ستاره چنان خندید که نزدیک بود سرش به لبه‌ی شوفاژ بخورد. -وای عمو، چقدر شما باحالی! آره همون. خنده‌اش را کنترل کرد. تنها نشانه‌ای که از خواسته ستاره در صورت عمو مشهود بود، یک لبخند ساده بود. -حالا چی شده یهو می‌خوای بری کلاس دف؟ -عمو؟ خب حس کردم علاقه دارم دیگه.. ستاره سینی چای را که روی زمین گذاشته بود، کمی به طرف عمویش هل داد. -خب پس باجم بهم می‌دی هان؟ دستی به ریش‌های جو گندمی‌اش کشید. -حالا نمی‌شه کلاس رسمی نباشه؟ -یعنی چی عمو؟ -خانم یکی از دوستام می‌تونه کمکت کنه، قابل اعتمادم هست. عفت هم می‌شناسش زن خوبیه.. حالا ببينم چی می‌شه. دستانش را مقابل صورتش بهم زد. -وای عموجون! الهی من قربونتون بشم. هرکی می‌خواد باشه، فقط یادم بده. پرید عمویش را بغل کرد و غرق بوسه کرد. -بسه دختر! خفه‌ام کردی. حالا بذار ببین می‌شه یا نه! بوسات هدر می‌ره یهو. صدای خنده عمو و ستاره از اتاق بیرون زد و تا آشپزخانه ادامه پیدا کرد و به گوش عفت هم رسید. روز بعد وقتی عمو خبر کلاس خصوصی دف را به ستاره داد، خوشحالی او تکمیل شد و بهانه‌گیری‌های عفت هم بیشتر؛ چشمانش را تابی داد و لیوان دوغ را نزدیک دهانش برد. -حالا از کجا معلوم مریم خانم بخواد خصوصی درس بده؟ عمو دستانش را بالا برد و الهی شکری گفت. -نه جانم، قبول کرده دیگه، گفته فردا بیاد. خودشم دف داره، فعلا نیازی نیست تهیه کنه، تا من پولی برسه دستم. -جوونای این دوره زمونه چه چیزا می‌خوان، والا! حالا آدم کلاس دف نره از گشنگی می‌مره؟ همین کارارو می‌کنین پرو می‌شن بعد می‌گین من چکار کردم بچه همچین دراومد. ستاره عموی کش‌داری به نشانه اعتراض گفت. عمو سری بالا برد، به معنای "چیزی نگو، ولش کن" عفت چین دامنش را صاف کرد و همراه با پارچ خالی دوغ و سبد نصفه سبزی به آشپزخانه رفت. ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فدای قاصدکایی که نشونیتو می دونن❤️ روونه کردمشون تا ،به تو سلام برسونن🌸 السلام علیک یا رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دَمِ میلاد تو ، زهرا تبسم میکند🌸 السلام علیک یا رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا