eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
690 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 😈 🎬 بابا هی گریه میکرد ومیگفت,دختر باهوشم,دخترنابغه ام,دختر نخبه ام,مگه تونبودی که توکنکور رتبه ی تک رقمی آوردی؟ ‌ مگه توهمونی نیستی که توهوش سرامد همه ی بچه های تیزهوش بودی؟اخه چه کارباهات کردن؟؟😭😭 خدا ازشون نگذره که باجوونای مردم این کارمیکنن... هی گریه کرد ومویه..مثل اینکه زنگ زده بودند ,اقای موسوی حضوری بیاد ببینتم. یک قرص خواب دادنم بدون کلامی ,خوابیدم.... شب شده بود ,مثل اینکه بابا رفته بود دنبال اقای موسوی,مامان برام سوپ آورد وچون دستام بسته بود خودش دهنم کرد. حق بهشون میدادم اخه بااین رفتارچندروزه ام فک میکردن من دیوونه شدم. سوپ راکه داد ,صدای یاالله ,یاالله بابا امد. مثل اینکه اقای موسوی امده بود,مامان روسریم را درست کرد وخودشم چادربه سر رفت توهال چند دقیقه بعد اقای موسوی داخل شد ,مثل ادمهای لال سرم رابه نشانه ی سلام ,تکون دادم,اونم جواب داد. مثل اینکه بابا توراه تمام اتفاقی راکه افتاده بود براش تعریف کرده بود روکرد به بابا ومامان وگفتم ,اگر مشکلی نیست شما بفرمایید بیرون ,من باید تنها با دخترخانمتان صحبت کنم. باباومامان بی هیچ حرفی رفتند بیرون. اقای موسوی نشست رو صندلی روبرویم وگفت:میدونم نمیتونی صحبت کنی,آیا حرفهای منو.میفهمی؟؟ سرم راتکون دادم یعنی بله موسوی:خوبه,ببین دخترم ازوقتی پام را تواین اتاق گذاشتم ,یه جورسنگینی وگرما حس میکنم,کسی داخل اتاق هست؟ .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 🕌
رسانه الهی
بسم الحبیب #قسمت_هفدهم ←← فشار خون دیدن وقتی آهنگ پر از احساسی گوش میدین بعد یهو ولوم صدای خوانند
بسم الحبیب سلامی به گوش نوازی موسیقی امواج دریا🌊 خب بعد از پرداختن به اثرات سوء موسیقی میخوایم این دفعه از یه پنجره ی دیگه به موسیقی نگاه کنیم،👇👇👇 🔹موسیقی‌درمانی🔹 در مقابل همه این حرف‌هایی که زده شد و همه مضرّاتی که برای موسیقی گفته شد عده‌ای نیز ادّعا می‌کنند که موسیقی در درمان بسیاری از بیماری‌ها کاربرد داره و البتّه امروزه یکی از بحث‌های مهم، همین بحث درمان، بوسیله موسیقی هست که اصطلاحاً بهش اطلاق میشه و یا گفته می‌شه پخش موسیقی در گاوداری‌ها بر روی شیردهی گاوها تاثیر داشته و مقدار شیردهی اون ها رو افزایش داده و از این قبیل مسائل.... در این مورد توجه به چند نکته لازمه: ⬅️اولاً: باید دید که این ادعاهای مطرح شده تا چه حد صحّت و سقم داره و تا چه حد از جنبه‌های تبلیغاتی برخوردار هست. ⬅️ثانیاً: بسیاری از روان‌پزشکان معترف‌اند به این‌که نتیجه درمان با موسیقی بسیار ضعیف هست چنان‌که «اسکریل» در این زمینه میگه: «من اقرار می‌کنم که عدم موفّقیّت‌هایی در زمینه درمان با موسیقی وجود دارد ولی باید در ضمن، اثر تسکین‌دهنده و مشغول کننده آن را نیز در نظر داشت.» ⬅️ثالثا: باید نسبت بین کسانی که بوسیله موسیقی درمان شده‌اند و کسانی که از این طریق دچار بیماری‌های روحی شده‌اند سنجید و مقایسه کرد و دید آمار کدام یک بیشتره. در این صورت با مشاهده آمار زیاد بیماران خواهیم دید که آمارشان قابل مقایسه نیست❗️ 🔻در ضمن، بر فرضِ تاثیر مناسب داشتن، یا این گونه س که اون موسیقی، موسیقی طبیعیه یا موسیقی هنری که گوش دادنش باشه، نه هر موسیقی و این‌گونه موسیقی‌ها هم نه برای هر شخصی بلکه برای یک عده خاصّی که پزشک متعهّدی برای او تجویز کرده باشه مفید خواهد بود. لذا این‌گونه نیست که هر شخصی بتواند هر نوعی از موسیقی را که خواست به این بهانه گوش بده. 🔻همچنین شاید بیماری‌هایی از این طریق درمان بشن ولی ما فقط ظاهر قضیّه رو می‌بینیم و مضرّات اون رو نمی‌بینیم. مثل درمان، با قرص‌ها که ظاهراً بیماری، بواسطه اون رفع می‌شود ولی در واقع، یک عارضه دیگری پیدا می‌شه که شاید در کوتاه مدت، متوجه اون نشیم ولی در دراز مدت اثر خود را بگذاره. ⚠️کارکرد در درمان هم محدوده خاصّ زمانی و کاربردی داره و استفاده بلندمدت و بی‌پروای مختلف، بویژه آهنگ‌های پرتنش، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست. 🐮در مورد موسیقی و افزایش شیر گاو هم باید گفت: همان دانشمندانی که افزایش شیر گاو رو براثر موسیقی اثبات کرده‌اند بعدها پائین بودن اون شیر رو اثبات کرده‌اند.هم‌چنین عمر گاوها پائین‌تر آمده 😔 💢در نهایت می‌توان گفت: ممکن هست موسیقی دارای اثرات مثبتی برای انسان باشه ولی آیا باید فقط به اثرات مثبت اون نگاه کرد؟ در مورد شراب هم ، فرموده: منافعی برای مردم دارد ولی قرآن در ادامه می‌فرمایدکه ضرر و گناهش بزرگ‌تر از نفعش هست❗️ 💢لذا هرچیز اگرچه دارای منافعی نیز باشه نمی‌توان مطلقاً مفید دونست و باید جنبه‌های دیگر اون رو هم در نظرگرفت.👌 💯و بالاخره این‌که نمی‌توان منکر تاثیر موسیقی و حتّی لذّت موسیقی شد و این مسئله، حل شده است ولی بحث اصلی راجع به اون دسته از موسیقی‌هایی بود که هم از نگاه  و هم از نگاه مذمّت شده بود که در اثر تخریبیِ چنین موسیقی جای تردید نیست و عمده مضرّاتی هم که گفته شد به همین قسمت از موسیقی بر می‌گرده. نظر شما چیه؟!🧐😉 می ارزه که به خاطر کوچک ترین اثرات مفید ضرر بزرگی به زندگی مون بزنیم؟!🤔 با ما همراه باشید👋🏼🌹 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
⭐️ #ستاره_سهیل #قسمت_هفدهم رز سفید را بوسید و دوباره سر جیبش گذاشت. ستاره سرخ و سفید شد. نگاهش را
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ وارد راه‌روی ورودی خانه شد. فضای خانه تقریبا ساکت بود. تنها صدای فرود آمدن سوزن چرخ خیاطی روی پارچه‌های مشتری عفت از اتاق می‌آمد. نگاهی به آیینه آویزِ سمت چپش انداخت. صورت سفیدش رنگ‌پریدگی‌اش را بیشتر نمایان می‌کرد. لب‌هایش از نگرانی خشک به‌نظر می‌رسید. نفس عمیقی کشید و خواست که یک‌راست به سمت اتاقش برود. تردید و اضطراب، قدم‌هایش را کند کرده بود. با صدای عمو متوقف شد. -صبرینا! لحظه‌ای حس کرد قلبش هم به همراه قدم‌هایش، ایستاد. عمو تنها زمانی که یاد برادرش می‌افتاد این‌طور خطابش می‌کرد. به‌آرامی برگشت. عمو روی مبل نشسته بود. یک دستش را روی پشتی مبل دراز کرده بود و با کف دست دیگرش آرام روی زانویش ضربه می‌زد. با سر اشاره کرد که کنارش بنشیند. ستاره مردد همان جایی نشست، که عمو اشاره کرده بود. سعی کرد لرزشی در صدایش نباشد. -جانم عمو؟ در دلش هزار بار خدا را صدا زد و از او کمک خواست. عمو کمی به‌طرفش چرخید. ابهت نگاه مردانه‌اش، دلش را لرزاند. سعی کرد خودش شروع کند. -عموجون، گفتم که ببخشید! باور کنین وقتی با مینو حرف می‌زنم، اصلا زمان یادم می‌ره. من دیگه بزرگ شدم.. تو رو خدا الکی حرص نخورین. -عمو! یه سوال ازت می‌پرسم راستشو بهم بگو. ستاره آب دهانش را به سختی قورت داد. -از این‌که با ما زندگی می‌کنی ناراحتی؟ کم‌وکسری چیزی تو زندگیت حس می‌کنی؟ - این چه حرفیه عمو؟ -پس چرا این‌قدر عوض شدی؟ بخدا بعضی وقتا نمیشناسمت. -عمو کی گفته من عوض شدم؟ شما مشکلتون این چهارتا شاخه موی منه که بیرونه؟ آخه شخصیت آدم می‌تونه با چندتا شاخه مو عوض بشه؟ -عمو من کی از موهات حرف زدم؟ تو یادگار حسین خدابیامرزی. دلم می‌خواد بهترین زندگیو داشته باشی! دلم طاقت نمیاره تا این موقع شب بیرون باشی. جواب اون خدابیامرزو چی بدم؟ - بابام اگر خیلی نگرانم بود، می‌موند که مراقبم باشه، نه این‌که تنهام بذاره! تازه عمو جون، دوره زمونه عوض شده نه من! یکی خدا رو این شکلی قبول داره، یکی هم با ریش و تسبیح! لبش را گزید. لحنش طعم تلخ کنایه می‌داد. حرفش را ادامه داد تا در میان صحبت‌هایش طعنه‌اش پنهان شود. -اما من بزرگ شدم. بیست و یک‌سالمه! می‌دونم دارم کجا می‌رم، با کی می‌رم. حواسم به همه‌چی هست. عمو آهی کشید و سرش را پایین انداخت. نگاهش به پای ستاره افتاد. خط قرمزرنگی روی سفیدی ساق پایش خودنمایی می‌کرد. با نگرانی پرسید: «پات چی شده؟» ستاره نگاهش را به سمت پایش کشاند. فکری در ذهنش جرقه زد. سعی کرد لحنش معصومانه و بی‌گناه به نظر برسد. «تو مسجد امشب خوردم زمین.» -مسجد؟ ستاره بریده‌بریده جواب داد: «موقع نماز مغرب.. تو مسجد.. همین.. چند تا خیابون بالاتر.. وسایل ساختمون‌سازی تو حیاط مسجد ریخته بود رو زمین.. من.. ندیدم، خوردم زمین...» چهره گرفته عمو با شنیدن اسم مسجد باز شد. چشمانش انگار بهتر ستاره را می‌دید. -قربون دختر گلم برم من! فداش بشم... راست می‌گی ستاره! یکی هم این شکلی اعتقاداتشو نگه می‌داره! ان شاء الله عاقبت به خیر بشی دخترم! ازم دلگیر نشو عموجون، هرچی می‌گم فقط به خاطر اینه که نگرانتم. ستاره که در بهت و حیرت بود و شاید شرمنده، نسبت‌به خدایی که با یک جرقه ذهنی و چند کلمه آبرویش را خرید. تمام اتفاقات آن روز مانند پتکی بر سرش کوبیده شد. بغضی که در این مدت حسابی گلویش را فشرده بود، بالاخره در برابر چشمان نگران عمویش شکست. :ف.سادات{طوبی} ❌ کپی رمان به هر نحو ممنوع! رسانه الهی 🕌 @mediumelahi