eitaa logo
کانال مهدی نظارتی زاده
137 دنبال‌کننده
5 عکس
12 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مردمی که با هم دیالوگ و گفتگو دارند طوری صاحب قدرت می شوند که تنها خداست که می تواند نابودشان کند! همان خدایی که خودش می گوید: ید الله مع الجماعة! منظور از گفتگو آن دسته از حرف های عادی بین شهروندان نیست.مثل پرسیدن قیمت گوشت یا دیدن یک آشنا در خیابان که جبر آشنایی باعث گفتگو شود؛که این رنگ و بوی رعایت چراغ قرمز را می دهد به خاطر جبر جریمه. منظور چیزی ست که از عاطفه و اختیار می آید. من نمی دانم سرانه ی حرف زدن ما مردم با یکدیگر در روز چند ثانیه است.مثلا پنج ثانیه؟اما میدانم اگر این زمان اندک دو برابر یا سه برابر شود جامعه وارد یک انقلاب و یک شروع بزرگ می شود. ما انسان ها برای این دست آورد حیاتی و مهم یک ابزار بسیار ساده داریم؛که از آن دوریم.چیزی که خودش همه چیز است.چیزی که می تواند به راحتی سرانه ی گفتگو را چند ثانیه افزایش دهد.یا خودش شروع یک گفتگو باشد.سلام! امام حسین علیه السلام می فرمایند "سلام کردن هفتاد پاداش دارد، شصت و نه تا برای سلام کننده و یکی برای پاسخ دهنده است" شستو نه برابر ثواب بیشتر برای کسی که شروع می کند!و جواب این شروع برای کسی که می شنود واجب است.و سلام شروع یک ادامه ست و شروع با شرع هم خانواده! و سلام یکی از نام های خداست و اسلام یعنی سلام! چهل و دو بار سلام در قرآن ذکر شده است.سوره ی واقعه که پایان است اما شروع است پر از سلام: إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا در هر نماز سه بار سلام می گوییم.اما چرا در پایان؟مگر سلام شروع نیست؟بله هست!شروع یک ادامه که ما و رحمت و برکت است: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته بیاییم شروع کنیم!و این مستحب بسیار مهربان و مهم را بیشتر انجام دهیم.مثل تعقیبات نماز: سلام های محترمانه یکی در اتوبوس یکی در فروشگاه یکی در بانک یکی در کوچه و هر جای شهر که شهر زیستگاه هوشمند و زنده است. مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
در موکب عباس روضه می خواند استکانی که دسته اش شکسته بود... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
یُخرجُهم من الظُلمات الی النّور امام چراغ های تعقل را خاموش کرد تا تکلیف تعلق روشن شود... مهدی نظارتی زاده
این بار چندم است آیه ای را تکه تکه از توی گودال بیرون می آورند ابوتراب در گوش چاه از گودی زمین چه پرسیده بود؟ چرا هر چه شمشیر ها و بمب ها سنگین تر می شوند نمی‌توانند اندیشه ی تو را ترور کنند؟ آیا ظهر امروز هم برای ما یک روز معمولی عاشوراست؟ نگاه کنید انسان ها آل عبای دیگری را که قسم خورده است به ولعصر قسم خورده است آب بیاورد قسم خوردیم تاب بیاوریم به کودکان تشنه بگویید سید عباس رفته است آب بیاورد ولعصر ان الانسان لفی خسر آب بپاشید به صورت و خواب انسان ها آب بریزید روی این آمبولانس سوخته که خاکسترش هنوز آژیر می کشد نگرانم سید عباس رفته بود آب بیاورد من تکبیر هایش را از لابه لای کوچه های تل‌آویو می شنوم نگرانم و می‌دانم روضه ی عباس آرامم نمی‌کند آرام نیستند کلمه های قرآن و حتی توی یک آیه نیستند کلمه ی نصر الله از سوره ی فتح بیرون می زند می رود در آیه های یا ایها الذین آمنوا می رود پیش نماز آیه های صلات می شود می رود در کلمه ی جهاد بیدار می شود در سوره ی کهف می رود با موسی در آزمایش فرعون تبر می دهد دست ابراهیم و یوسف می خواند توی گوش سید هادی نصر عبا می پوشد اندیشه می شود در کلمه ی "سر عباس" مشگ ها را برمی‌دارد و قول می دهد برای کودکان کودکی بیاورد... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
ایستاده ام مثل یک شعر که روی دیوارها دست به دست می شود ما حرف می زنیم با هم من حرف می زنم با احمد که توی بوسنی نامش را تیر باران کردند من حرف میزنم با مهدی آنیلی وقتی با سر او را از یک پل هوایی پرت می کردند من با آن سرخ پوست که همیشه در عکس ها پیپ می کشد و عکاس دستور داده پشت به آفتاب سیاه بیفتد می نشینم و سیگار بهمن می کشیم مثل زخمی که رسیده باشد به یک مزرعه ی پنبه می نشینم و با کارگران شیلی چای می خوریم حرف می زنیم از یک اعتصاب اجباری غذا اندازه ی آفریقا می روم در یک فیلم هالیوودی و جایی که فیلم نامه می گوید به سینه ی احمد شلیک کن تفنگ را می گیرم رو به روی دوربین و در فیلم دیگری پشت تریبون دیالوگ هایم را عوض می کنم آنقدر حرف هایم را عوض می کنم که گیج شود مامور ساواک گیج شود مامور موساد گیج شود مامور شکنجه ی اف بی آی من یک شعرم که از دیوار یک سلول می روم روی دیوار دیگری من اندازه ی دیوارهای گوانتانامو سکوت کرده ام و اندازه ی کتابی مقدس حرف دارم من کلمه ام یک کلمه ی انتحاری که از تمام ایست بازرسی ها رد شده است از تمام فیلتر ها رد شده است و امشب توی سازمان ملل می خواهم یک شعر مقاومت بخوانم... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
🔴 فتوای صریح امام خامنه‌ای برای ضربه زدن به منافع رژیم صهیونیستی در سراسر جهان 🔹 امام خامنه‌ای: هر ضربه که هر شخصی و هر مجموعه‌ای به رژیم صهیونیستی وارد کند خدمت به کل منطقه و کل انسانیت است. ____________________ 🔴 الفتوى الصريحة للإمام خامنئي بشأن ضرب المصالح الصهيونية في جميع أنحاء العالم 🔹الإمام خامنئي: أي ضربة يوجهها أي شخص أو أي جهة إلى الكيان الصهيوني هي خدمة للمنطقة بأسرها وللإنسانية جمعاء. __________________ 🔴 The clear fatwa of Imam Khamenei for striking the interests of the Zionist regime across the world 🔹Imam Khamenei: Any blow that any person or group deals to the Zionist regime is a service to the entire region and all of humanity. _______________________ ۱۴۰۳/۰۷/۱۳ دوستان از هر امکانی که دارید استفاده کنید و نشر دهید. ما سربازهای کلمه ایم https://eitaa.com/mehdinezarati
پرچم های عزا از آن طرف مدیترانه هم دیده می شوند اربعین با پای پیاده از مرزها گذشته است من صدای اسپری های مشگی که روی دیوارها می نویسند "قال صادق" را شنیده ام روی دیوار سفارت خانه ها روی دیوار خانه ها روی دیوار سازمان ملل می نویسیم: امام! می نویسیم یخرجونهم من الظلمات می نویسیم: قرآنی که دست ماست هر برگه اش اعلامیه ایست که می تواند انقلاب کند شوری که شورش می کند در دانشگاه ها شورش می کنند پابرهنگان من صدای اسپری های فلفل را می شنوم ای جنگ جهانی عاشورا! ای که اذان و شهادتین در گوش نوزادهای تو یکیست و مادرانت شهید حامله اند فطرس آیه هایی آورده برای کسانی که برگشته اند فی دین الله افواجا کسانی که نام لشگر آنها وهب است پیراهن ها و کوله های از سفر برگشته خاک اربعین را می برندو منتشر می کنند نام تو را شنیده ام از دهان زخمی بومیان آمریکا از دهان بلال های مؤذن در آفریقا از سلمان های فارس شنیده ام این خاک میراث زمین است سرت شکوفه نبود که بچینند تو شکوفایی! و این گودال بیشتر نقطه ی شروع است تا پایان... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
غمگین ترین جای مجسمه لبخندی ست که با چاقو تراشیده اند... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
او کلمه های خدا درون نامه ایست که دارد به سمت یزدگرد سوم می رود ابروهای حمزه را داردو سلمان منا در حال کندن زمین در جنگ خندق است او همان چند نفر بود در انقلاب علی تنهایی قنبر است شبی که هر چه در نماز دوید به شمشیر ابن ملجم نمی رسیدو علی را ترور کردند... دویدو خنجر را درآورد از پای مجتبی تیرها را در آورد از تابوت مجتبی که تیرها و نور از حصیر عبور می کنند نامه را باز کرد: من الغریب را خواندو اشک هایش چکید روی صورت حبیب نامه را بوسیدو از کوفه بیرون زد نشسته است پای مناجات های سجاد دوات و مرکب خریده است امشب دعای خمسه عشر را بنویسد بحارو الانوار را بنویسد شلاق می‌زنند به او چون حدیثی از جعفر بن محمد حفظ کرده است شلاق می زنند چون توی زندان برای امام آب آورده و نامه ای برده او یک جریان است با انگشت اشاره می‌کند به گهواره ای و از سربازهایش حرف می زند کفن می پوشد با ورامین و در حسینیه دست راستش را ترور می کنند کلمه های خدا هجرت می کنند از آیه ای به آیه ای دیگر از کربلایی به کربلایی دیگر او کلمه ی روح الله ست که جمله هایش را تکانده از هوای نفس خودش را رسانده است به فتحی قریب حلقه زده است دور کلمه ی غریب و غریب به قریب نزدیک شده است https://eitaa.com/mehdinezarati
نذر کرده ام هر بار به تهران می آیم روی دیوار سفارت انگلیس یک شعر بنویسم: شن های بیابان سربازهای ما که اتم به اتم به شما فکر می کنند و پرنده هایی که هر صبح پشت پنجره می بینید نامشان ابابیل است ما می آییم ما سوزیم که از لای پنجره می آییم سنگ های ما حافظه دارند ما نام تک تک شما را روی سجیل ها نوشته ایم با تک تک حروف زیارت عاشورا با تک تک حروف شهادتین به شما حمله می کنیم فاصحاب المیمنت حمله می کنند به اصحاب شمال و سلاما سلاما غزه ای شهر شهید! روی دیوار بعدی یک جوان آفریقایی ام که پوستر زانو زدن سربازان انگلیسی توی خلیج فارس را زده ام به دیوار اتاقم نگاه می کنم به عکس نگاه می کنم به رنگ پوستم پوستم این جلد رمان دوازده سال بردگی نگاه میکنم به کاخ سفید که نامش یک تبعیض نژادی ست در بوسنی مرا اعدام کردند چون نام من احمد بود یک دیوار اعدام و تیر باران می کشم احمد مطر را می کشم که دارد سعی می کند شهادتین بگوید یک جوان افغانی ام زمستان امسال خواهرم آمنه مرد در هوای منفی دوازده درجه که حتی ویروس فلج اطفال می میرد با دغال گرم نوشتن شعار روی دیوارم تابوت شهید می کشم که در کوچه های لندن دارد تشییع می شود تکبیر می کشم با لهجه ای فرانسوی https://eitaa.com/mehdinezarati
هر دو در موشک باران به دنیا آمدیم من وقتی ایران را می زدند و پسرم وقتی ایران آن ها را می زند... https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای آب خوردن نوزادی قطع شدو گردو خاک نشست توی اتاق پذیرایی بمب ها آمده بودند قوم بنی اسرائیل آمده بودند مهمان هایی گرسنه موش هایی گرسنه که تا اتاق پذیرایی را می خورند اتاق خواب را می جوند یحیی نوزادها را تکه تکه جمع می کند تمام نیرویش را جمع می کند تا عصای موسی،این تکه چوب به هدف برخورد کند... https://eitaa.com/mehdinezarati
خدا از جنود خود در زمین و آسمان گفت و با دست های شیطان پهپاد را فرستادو از مقتل سنوار از عصای موسی هنگامه ی پرت شدن فیلم گرفت آژدها می شود تکه چوبی که تو انداختی یحیی! مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با کلمه ها یک پهپاد می سازم که قلب دارد و بال هایی جبرئیل پرنده ای که ترجمه می شود می نشیند توی دل انسان ها فرود می آید توی ساختمان گوگل و مسیحی ها معنی لبیک یا حسین را سرچ می کنند من یک شیعه ام خون موسی کاظم توی زندان می دود درون رگ های من می دوند رگ های من نگاه کنید به ساعت های مچی و حرف بزنید با کسی که صاحب زمان است حرف بزنید با دوازده ماه دور نیست توی بین الحرمین زیارت نامه می بینیم به زبان هایی مختلف که آمده اند زنده باشند دور نیست عکس دسته جمعی انسان ها توی کربلا دور نیست سقا خانه ی قدس پناه برده به دامن گوهرشاد https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در جنگ بیش از کودکان کودکی کشته می شود.‌‌. .عباس گلکار. در یک کوچ بی هدف راه می روی راه می روی و از کفش هایت خون می آید... https://eitaa.com/mehdinezarati
او یک مهدی آنیلی ست شاعری که توی ایتالیا از امام جعفر صادقش دفاع می کند مسلمی که اندازه ی قاره ای تنهاست او را از روی پل پرت کردند... https://eitaa.com/mehdinezarati
مُهَج.pdf
412.3K
مجموعه شعر عاشورایی مهدی نظارتی زاده
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️ در موکب عباس روضه می خواند استکانی که دسته اش شکسته بود... .................................................... شام جمعه ست کتاب سپیدهای عاشورایی ام با عنوان"مُهَج" را نذر کردم یا جعفر بن محمد علیه السلام مهدی نظارتی زاده چهار آبان 1403 https://eitaa.com/mehdinezarati
29.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مداحی برای چند سال پیش است.ولی انگار برای همین امشب است. وعده ی خدا صادق است. این عطر را بین دوستانتان پخش کنید https://eitaa.com/mehdinezarati
انگار دوباره متولد شده بود برای پدرش وقتی صدایش را از زیر آوارها تشخیص داده بود تولدی کوتاه آنقدر که توی زایشگاهش دفن شد.. https://eitaa.com/mehdinezarati
تکه های بزرگ تکه های کوچک پازلی که می ترسم تمام شود.. می ترسم آن تکه پای دیوار صورتش‌ باشد پسرم باشد.. https://eitaa.com/mehdinezarati
اگر مثل شاهزاده ها نامت هشام عزیز مانده بود تو را از روی پل پرت نمی کردند نام مهدی آنیلی اما در کوچه های کوفه پیچیده بود نام تو را سر تو را با طلا می خرند... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
میکروفن ها را قطع کردند و به دهان شعری که برای غزه می خواند دست بند زدند شاعر تازه توی زندان به دنیا آمد و کاراکترها توی رمان های عاشقانه به انقلاب پیوستند و پلاکاردها ریختند توی خیابان ها کلمه ی آزادی به دنیا آمد free free Palestine به دنیا آمد و غزه مثل مادری که نوزادش را مرده پیدا می کند یا نوزادی که مادرش را پیدا نمی کند غمگین نبود میشد پای مدیترانه شعرهای عاشقانه گفت... https://eitaa.com/mehdinezarati
توی نخلستان تو را تنها می دیدندو تو داشتی شلوغی بین الحرمین را نگاه می کردی آنقدر شلوغ که آدم مجبور است آدم به آدم جلو برود شانه به شانه از این سر تا آن سر فاصله ی زیادی نیست اما طول می کشد ساقی دست از جامی قسم خورده بردارد تا آخرین قطره های مشک ادامه می دهد او ادامه می دهد وه چقدر طول کشید تو را بکشند در بین راه در گوش آب چه گفتی؟ که ریخت که ریخت پدرت چند بار در گوش چاه برای آب نام تو را فریاد زده بود که نام تو را از یاد نبرد؟ چند بار زمین خوردی؟ و دیدی مشک هنور آب داردو دیر نیست جان کندی و از زمین بلند شدی یعنی مشک قرار است قطره قطره تو را بکشد؟ زمین بخوری و ببینی نه ، باید بلند شوی قطعا به انتظار کشیدنت بین دو چکه فکر می کنم آیا تمام شد مشک یا می چکد هنوز و باید مابقی را نجات دهی؟ نه هست باید بلند شوی باید بلند شوی و حداقل برادرت را صدا بزنی تا بردن آب را از اینجا ادامه دهد با دو دستت اشاره کنی من همین قدر... همین قدر توانسته ام شده بودی آب که قطعه قطعه تبخیر می شود لب هایت هنوز تکان می خورد آرام صدا میزنی برادر و صدایت جنگ را ادامه می دهد از توی نخلستان عبور می‌کند از کنار دشمن عبور می کند و می رسد به خیمه گاه می رسد به برادرت لب هایت تکان می خورند دست برداشته ای به دعا اما به جان چه کسی؟ تا برادرت برسد مشک هم قسم خورده است تا آخرین قطره ایستاده است ایستاده است برادری در پی برادری اما برای پی دا کردن تو باید بنشیند و لای بوته ها را قشنگ بگردد که تو در هر جای این میدان دست داری بلند شو آدم ها آمده اند توی بین الحرمین و قادرند رودخانه ای را عبور بدهند از میان دشمن برسانند به خیمه گاه صدای تو رسیده بود صدای تو رسیده است آدم ها آمده اند کمک و تو آخرین کسی نبودی که برایت شعر خواند و در تنهایی با خودش حرف زد و من آخرین کسی نیستم که در دنیا خودش را گم کرده است و خودش را یکهو توی بین الحرمین پیدا میکند در حال بردن یک رودخانه بی اختیار پیدا می کند در حال تشییع شلوغ مومنی مهم که باید یک قدم را به چند قدم تقسیم کرد آرام آرام ای تساوی دو دست! آخرین قطره را می خواستی بین چند قطره تقسیم کنی؟ ای تصاویر زیاد در آیینه ای شکسته! غمگین نباش مثل بازارهای پشت حرم نباش که آخر شب ها خلوت است غمگین نباش تا آفتاب سر بزند مرغ های دریایی چقدر صدا بزنند آب آب خوب است؟ مرغ های دریایی عادت دارند پیش هم یکی هم صدا بزند کافی ست تا بقیه هم صدا بزنند غمگین نباش و تقریبا از این مشک خشکیده چشم بپوش با خون بپوش! فکر کن دل آیینه ای را توی چشمت شکسته اند... امشب کربلا. اینجا شعر که می نویسی می روی پای ضریح و مثل زیارتنامه می خوانیش.به امام گفتم عینکم را اگر توی ضریح بیندازم ،چشم هایم چه می شوند؟ https://eitaa.com/mehdinezarati
همانگونه که باران پنجره ها و درها را باز می کند و آدم ها را می کشاند توی حیاط بین الحرمین ما را می کشاند توی حیات باران که روضه بود آنجا سقا خانه ها روضه ی خانگی بود آنجا و فرش های روضه را پهن کرده اند توی خیمه گاه روضه را شروع کرد فاطمه و برای دفع بلا صدقه داد ودفع بلا شخصا هر چه تلاش می‌کرد نمیشد مسیر نیزه ها را عوض کند تیرها را پشیمان کند و آن ها که فاطمه یکی یکی در خانه هایشان را زده بود در کوچه جمع شده بودند تا باز شدن درها را بسوزانند هوای تازه را بسوزانند جمع شده بودند توی کربلا چادر مهاجران را بسوزانند آن ها آمده بودند توی سقیفه آن ها بیخ گوش اشعری بودند آن ها نزدیک آمده بودند روضه آنجا بود جنینی شش ماهه که دو روز شد تکان نمی خورد سه روز شد تکان نمی خورد نوزادی شش ماهه بود که جان گرفته بودو در عوض تکان می خورد روضه آنجا بود افتاده بود کنار در نور را کشته بودند در دل ثریا روضه آنجا بود که صدقه خودش داشت روضه ی بلا می خواند... در حیاتی به این بزرگی گوشه ای از بین الحرمین هم بنشینم کافی ست بنشینم بعد باران انعکاس سبز نخل ها را رفت و آمد آدم ها را روی مرمر سفید ببینم با نور ببینم آن ها آمده بودند آب و انعکاس را بکشند اما همانطور که حوض بدون حیاط نمی شود حیات هم بدون کوثر نیست تصویر وضوی تو افتاده توی حوض و تصویر برادرت حسن که در باره اش با آیه ی والقلم نوشته اند نوشته اند تیر از تابوت حصیری عبور کرده بود سم از گلو عبور کرده بود و یک نفر نبود برود یک لیوان آب بیاورد که حداقل خورده های جگر پایین رود از راوی پرسیدم آیا انعکاس هم در مقتل روضه دارد؟ گفت: نوشته اند حسن تو بخوان حسین کسی که سنگ حوض می تراشد دستش قطعا نگین قشنگی دارد... کربلا داره بارون میاد https://eitaa.com/mehdinezarati
این هم می شود دست پخت من کربلا شعر و آشپزی یک شین مشترک دارند... https://eitaa.com/mehdinezarati