ایستاده ام
مثل یک شعر
که روی دیوارها دست به دست می شود
ما حرف می زنیم با هم
من حرف می زنم با احمد
که توی بوسنی نامش را تیر باران کردند
من حرف میزنم با مهدی آنیلی
وقتی با سر
او را از یک پل هوایی پرت می کردند
من با آن سرخ پوست که همیشه در عکس ها پیپ می کشد
و عکاس دستور داده است پشت به آفتاب
سیاه بیفتد
می نشینم و سیگار بهمن می کشیم
مثل زخمی که رسیده باشد به یک مزرعه ی پنبه
می نشینم و با کارگران شیلی چای می خوریم
حرف می زنیم از یک اعتصاب اجباری غذا
اندازه ی آفریقا
می روم در یک فیلم هالیوودی
و جایی که فیلم نامه می گوید به سینه ی احمد شلیک کن
تفنگ را می گیرم رو به روی دوربین
و در فیلم دیگری پشت تریبون
دیالوگ هایم را عوض می کنم
آنقدر حرف هایم را عوض می کنم
که گیج شود مامور ساواک
گیج شود مامور موساد
گیج شود مامور شکنجه ی اف بی آی
من یک شعرم
که از دیوار یک سلول می روم
روی دیوار دیگری
من اندازه ی دیوارهای گوانتانامو سکوت کرده ام
و اندازه ی کتابی مقدس حرف دارم
من کلمه ام
یک کلمه ی انتحاری
که از تمام ایست
بازرسی ها رد شده است
از تمام فیلتر ها رد شده است
و امشب توی سازمان ملل
می خواهم یک شعر مقاومت بخوانم...
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
🔴 فتوای صریح امام خامنهای برای ضربه زدن به منافع رژیم صهیونیستی در سراسر جهان
🔹 امام خامنهای: هر ضربه که هر شخصی و هر مجموعهای به رژیم صهیونیستی وارد کند خدمت به کل منطقه و کل انسانیت است.
____________________
🔴 الفتوى الصريحة للإمام خامنئي بشأن ضرب المصالح الصهيونية في جميع أنحاء العالم
🔹الإمام خامنئي: أي ضربة يوجهها أي شخص أو أي جهة إلى الكيان الصهيوني هي خدمة للمنطقة بأسرها وللإنسانية جمعاء.
__________________
🔴 The clear fatwa of Imam Khamenei for striking the interests of the Zionist regime across the world
🔹Imam Khamenei: Any blow that any person or group deals to the Zionist regime is a service to the entire region and all of humanity.
_______________________
۱۴۰۳/۰۷/۱۳
دوستان از هر امکانی که دارید استفاده کنید و نشر دهید.
ما سربازهای کلمه ایم
#سرباز_کلمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرو آشپزی یک شین مشترک دارند
نجف
کربلا
https://eitaa.com/mehdinezarati
پرچم های عزا
از آن طرف مدیترانه هم دیده می شوند
اربعین
با پای پیاده از مرزها گذشته است
من صدای اسپری های مشگی
که روی دیوارها
می نویسند "قال صادق" را شنیده ام
روی دیوار سفارت خانه ها
روی دیوار خانه ها
روی دیوار سازمان ملل
می نویسیم:
امام!
می نویسیم یخرجونهم من الظلمات
می نویسیم:
قرآنی که دست ماست
هر برگه اش اعلامیه ایست که می تواند انقلاب کند
شوری که شورش می کند در دانشگاه ها
شورش می کنند پابرهنگان
من صدای اسپری های فلفل را می شنوم
ای جنگ جهانی عاشورا!
ای که اذان و شهادتین
در گوش نوزادهای تو یکیست و مادرانت شهید حامله اند
فطرس
آیه هایی آورده
برای کسانی که برگشته اند فی دین الله افواجا
کسانی که نام لشگر آنها وهب است
پیراهن ها و کوله های از سفر برگشته
خاک اربعین را می برندو منتشر می کنند
نام تو را شنیده ام
از دهان زخمی بومیان آمریکا
از دهان بلال های مؤذن در آفریقا
از سلمان های فارس شنیده ام این خاک
میراث زمین است
سرت
شکوفه نبود که بچینند
تو شکوفایی!
و این گودال
بیشتر نقطه ی شروع است تا پایان...
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
غمگین ترین جای مجسمه
لبخندی ست
که با چاقو تراشیده اند...
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
او
کلمه های خدا
درون نامه ایست
که دارد به سمت یزدگرد سوم می رود
ابروهای حمزه را داردو سلمان منا
در حال کندن زمین
در جنگ خندق است
او همان چند نفر بود در انقلاب علی
تنهایی قنبر است
شبی که هر چه در نماز دوید
به شمشیر ابن ملجم نمی رسیدو علی را ترور کردند...
دویدو خنجر را درآورد
از پای مجتبی
تیرها را در آورد
از تابوت مجتبی
که تیرها و نور از حصیر عبور می کنند
نامه را باز کرد:
من الغریب را خواندو اشک هایش چکید
روی صورت حبیب
نامه را بوسیدو از کوفه بیرون زد
نشسته است پای مناجات های سجاد
دوات و مرکب خریده است امشب
دعای خمسه عشر را بنویسد
بحارو الانوار را بنویسد
شلاق میزنند به او
چون حدیثی از جعفر بن محمد حفظ کرده است
شلاق می زنند
چون توی زندان
برای امام آب آورده و نامه ای برده
او یک جریان است
با انگشت اشاره میکند به گهواره ای
و از سربازهایش حرف می زند
کفن می پوشد با ورامین
و در حسینیه
دست راستش را ترور می کنند
کلمه های خدا
هجرت می کنند
از آیه ای به آیه ای دیگر
از کربلایی به کربلایی دیگر
او کلمه ی روح الله ست
که جمله هایش را
تکانده از هوای نفس
خودش را رسانده است به فتحی قریب
حلقه زده است دور کلمه ی غریب
و غریب
به قریب
نزدیک شده است
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_سپید
#شعر_مقاومت
#پلاکاردها
#نصر_الله
https://eitaa.com/mehdinezarati
نذر کرده ام
هر بار به تهران می آیم
روی دیوار سفارت انگلیس
یک شعر بنویسم:
شن های بیابان سربازهای ما
که اتم به اتم
به شما فکر می کنند
و پرنده هایی که هر صبح پشت پنجره می بینید
نامشان ابابیل است
ما می آییم
ما سوزیم که از لای پنجره می آییم
سنگ های ما حافظه دارند
ما
نام تک تک شما را
روی سجیل ها نوشته ایم
با تک تک حروف زیارت عاشورا
با تک تک حروف شهادتین به شما حمله می کنیم
فاصحاب المیمنت
حمله می کنند به اصحاب شمال
و سلاما سلاما غزه
ای شهر شهید!
روی دیوار بعدی یک جوان آفریقایی ام
که پوستر زانو زدن سربازان انگلیسی
توی خلیج فارس را
زده ام به دیوار اتاقم
نگاه می کنم به عکس
نگاه می کنم به رنگ پوستم
پوستم
این جلد رمان دوازده سال بردگی
نگاه میکنم به کاخ سفید
که نامش یک تبعیض نژادی ست
در بوسنی
مرا اعدام کردند
چون نام من احمد بود
یک دیوار اعدام و تیر باران می کشم
احمد مطر را می کشم
که دارد سعی می کند شهادتین بگوید
یک جوان افغانی ام
زمستان امسال خواهرم آمنه مرد
در هوای منفی دوازده درجه
که حتی ویروس فلج اطفال می میرد
با دغال
گرم نوشتن شعار روی دیوارم
تابوت شهید می کشم
که در کوچه های لندن دارد تشییع می شود
تکبیر می کشم
با لهجه ای فرانسوی
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
هر دو در موشک باران به دنیا آمدیم
من وقتی ایران را می زدند
و پسرم
وقتی ایران
آن ها را می زند...
#مهدی_نظارتی_زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای آب خوردن نوزادی قطع شدو
گردو خاک نشست
توی اتاق پذیرایی
بمب ها آمده بودند
قوم بنی اسرائیل آمده بودند
مهمان هایی گرسنه
موش هایی گرسنه
که تا اتاق پذیرایی را می خورند
اتاق خواب را می جوند
یحیی
نوزادها را تکه تکه جمع می کند
تمام نیرویش را جمع می کند
تا عصای موسی،این تکه چوب
به هدف برخورد کند...
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
#سنوار
https://eitaa.com/mehdinezarati
خدا
از جنود خود در زمین و آسمان گفت
و با دست های شیطان
پهپاد را فرستادو از مقتل سنوار
از عصای موسی
هنگامه ی پرت شدن فیلم گرفت
آژدها می شود تکه چوبی که تو انداختی یحیی!
#سنوار
مهدی نظارتی زاده
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با کلمه ها
یک پهپاد می سازم
که قلب دارد و بال هایی جبرئیل
پرنده ای که ترجمه می شود
می نشیند توی دل انسان ها
فرود می آید توی ساختمان گوگل
و مسیحی ها
معنی لبیک یا حسین را سرچ می کنند
من یک شیعه ام
خون موسی کاظم توی زندان
می دود درون رگ های من
می دوند رگ های من
نگاه کنید به ساعت های مچی
و حرف بزنید با کسی که صاحب زمان است
حرف بزنید با دوازده ماه
دور نیست توی بین الحرمین
زیارت نامه می بینیم به زبان هایی مختلف
که آمده اند زنده باشند
دور نیست
عکس دسته جمعی انسان ها توی کربلا
دور نیست
سقا خانه ی قدس
پناه برده به دامن گوهرشاد
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
#پهپادها
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در جنگ بیش از کودکان
کودکی کشته می شود..
.عباس گلکار.
در یک کوچ بی هدف
راه می روی
راه می روی
و از کفش هایت خون می آید...
#مهدی_نظارتی_زاده
#جهاد_ترجمه_پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
او
یک مهدی آنیلی ست
شاعری که توی ایتالیا
از امام جعفر صادقش دفاع می کند
مسلمی
که اندازه ی قاره ای تنهاست
او را
از روی پل پرت کردند...
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
در موکب عباس روضه می خواند
استکانی
که دسته اش شکسته بود...
....................................................
شام جمعه ست
کتاب سپیدهای عاشورایی ام با عنوان"مُهَج" را نذر کردم
یا جعفر بن محمد علیه السلام
مهدی نظارتی زاده
چهار آبان 1403
https://eitaa.com/mehdinezarati
29.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مداحی برای چند سال پیش است.ولی انگار برای همین امشب است.
وعده ی خدا صادق است.
این عطر را بین دوستانتان پخش کنید
#جهاد_رسانه
#جهاد_کلمه
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
انگار دوباره متولد شده بود
برای پدرش
وقتی صدایش را از زیر آوارها تشخیص داده بود
تولدی کوتاه
آنقدر که توی زایشگاهش
دفن شد..
#مهدی_نظارتی_زاده
#غزه
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
تکه های بزرگ
تکه های کوچک
پازلی که می ترسم تمام شود..
می ترسم آن تکه پای دیوار
صورتش باشد
پسرم باشد..
#مهدی_نظارتی_زاده
#پلاکاردها
https://eitaa.com/mehdinezarati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهدی(ادواردو)آنیلی که بود؟
#شهید_مهدی_آنیلی
https://eitaa.com/mehdinezarati
اگر مثل شاهزاده ها
نامت
هشام عزیز مانده بود
تو را از روی پل پرت نمی کردند
نام مهدی آنیلی اما
در کوچه های کوفه پیچیده بود
نام تو را
سر تو را
با طلا می خرند...
مهدی نظارتی زاده
#شعر_مقاومت
#شهید_مهدی_آنیلی
https://eitaa.com/mehdinezarati
میکروفن ها را قطع کردند
و به دهان شعری که برای غزه می خواند
دست بند زدند
شاعر
تازه توی زندان به دنیا آمد
و کاراکترها
توی رمان های عاشقانه
به انقلاب پیوستند و پلاکاردها
ریختند توی خیابان ها
کلمه ی آزادی به دنیا آمد
free free Palestine
به دنیا آمد
و غزه
مثل مادری که نوزادش را مرده پیدا می کند
یا نوزادی که مادرش را پیدا نمی کند
غمگین نبود
میشد پای مدیترانه شعرهای عاشقانه گفت...
#مهدی_نظارتی_زاده
#شعر_مقاومت
#پلاکاردها
#نهضت_ترجمه
https://eitaa.com/mehdinezarati
توی نخلستان
تو را تنها می دیدندو تو داشتی
شلوغی بین الحرمین را نگاه می کردی
آنقدر شلوغ
که آدم مجبور است
آدم به آدم جلو برود
شانه به شانه
از این سر
تا آن سر
فاصله ی زیادی نیست اما
طول می کشد ساقی
دست از جامی قسم خورده بردارد
تا آخرین قطره های مشک
ادامه می دهد
او ادامه می دهد
وه چقدر طول کشید تو را بکشند
در بین راه
در گوش آب چه گفتی؟
که ریخت
که ریخت
پدرت چند بار در گوش چاه
برای آب
نام تو را فریاد زده بود که نام تو را از یاد نبرد؟
چند بار زمین خوردی؟
و دیدی مشک هنور آب داردو دیر نیست
جان کندی و از زمین بلند شدی
یعنی مشک قرار است
قطره
قطره
تو را بکشد؟
زمین بخوری
و ببینی نه ، باید بلند شوی قطعا
به انتظار کشیدنت
بین دو چکه فکر می کنم
آیا تمام شد مشک
یا می چکد هنوز و باید مابقی را نجات دهی؟
نه هست
باید بلند شوی
باید بلند شوی و حداقل برادرت را صدا بزنی
تا بردن آب را از اینجا ادامه دهد
با دو دستت اشاره کنی من همین قدر...
همین قدر توانسته ام
شده بودی آب
که قطعه قطعه تبخیر می شود
لب هایت هنوز تکان می خورد
آرام صدا میزنی برادر
و صدایت جنگ را ادامه می دهد
از توی نخلستان عبور میکند
از کنار دشمن عبور می کند
و می رسد به خیمه گاه
می رسد به برادرت
لب هایت تکان می خورند
دست برداشته ای به دعا
اما به جان چه کسی؟
تا برادرت برسد
مشک هم قسم خورده است تا آخرین قطره ایستاده است
ایستاده است برادری در پی برادری
اما برای پی دا کردن تو باید
بنشیند و لای بوته ها را قشنگ بگردد
که تو
در هر جای این میدان دست داری
بلند شو
آدم ها آمده اند توی بین الحرمین و قادرند
رودخانه ای را عبور بدهند از میان دشمن
برسانند به خیمه گاه
صدای تو رسیده بود
صدای تو رسیده است
آدم ها آمده اند کمک
و تو
آخرین کسی نبودی که برایت شعر خواند
و در تنهایی با خودش حرف زد
و من
آخرین کسی نیستم که در دنیا
خودش را گم کرده است و خودش را یکهو
توی بین الحرمین پیدا میکند
در حال بردن یک رودخانه بی اختیار پیدا می کند
در حال تشییع شلوغ مومنی مهم
که باید یک قدم را به چند قدم تقسیم کرد
آرام
آرام
ای تساوی دو دست!
آخرین قطره را می خواستی بین چند قطره تقسیم کنی؟
ای تصاویر زیاد در آیینه ای شکسته!
غمگین نباش
مثل بازارهای پشت حرم نباش که آخر شب ها خلوت است
غمگین نباش تا آفتاب سر بزند
مرغ های دریایی
چقدر صدا بزنند آب آب خوب است؟
مرغ های دریایی
عادت دارند پیش هم
یکی هم صدا بزند کافی ست
تا بقیه هم صدا بزنند
غمگین نباش
و تقریبا از این مشک خشکیده چشم بپوش
با خون بپوش!
فکر کن دل آیینه ای را
توی چشمت شکسته اند...
#مهدی_نظارتی_زاده
امشب کربلا.
اینجا شعر که می نویسی می روی پای ضریح و مثل زیارتنامه می خوانیش.به امام گفتم عینکم را اگر توی ضریح بیندازم ،چشم هایم چه می شوند؟
https://eitaa.com/mehdinezarati
همانگونه که باران
پنجره ها
و درها را باز می کند
و آدم ها را می کشاند توی حیاط
بین الحرمین
ما را می کشاند توی حیات
باران
که روضه بود آنجا
سقا خانه ها روضه ی خانگی بود آنجا
و فرش های روضه را
پهن کرده اند توی خیمه گاه
روضه را شروع کرد فاطمه
و برای دفع بلا صدقه داد
ودفع بلا شخصا
هر چه تلاش میکرد نمیشد
مسیر نیزه ها را عوض کند
تیرها را پشیمان کند
و آن ها که فاطمه
یکی یکی در خانه هایشان را زده بود
در کوچه جمع شده بودند
تا باز شدن درها را بسوزانند
هوای تازه را بسوزانند
جمع شده بودند توی کربلا
چادر مهاجران را بسوزانند
آن ها آمده بودند توی سقیفه
آن ها بیخ گوش اشعری بودند
آن ها
نزدیک آمده بودند
روضه آنجا بود
جنینی شش ماهه
که دو روز شد تکان نمی خورد
سه روز شد تکان نمی خورد
نوزادی شش ماهه بود
که جان گرفته بودو در عوض تکان می خورد
روضه آنجا بود
افتاده بود کنار در
نور را کشته بودند
در دل ثریا
روضه آنجا بود که صدقه
خودش داشت روضه ی بلا می خواند...
در حیاتی به این بزرگی
گوشه ای از بین الحرمین هم بنشینم کافی ست
بنشینم بعد باران
انعکاس سبز نخل ها را
رفت و آمد آدم ها را
روی مرمر سفید ببینم
با نور ببینم
آن ها
آمده بودند آب و انعکاس را بکشند
اما همانطور که حوض بدون حیاط نمی شود
حیات هم بدون کوثر نیست
تصویر وضوی تو افتاده توی حوض
و تصویر برادرت حسن
که در باره اش با آیه ی والقلم نوشته اند
نوشته اند تیر
از تابوت حصیری عبور کرده بود
سم
از گلو عبور کرده بود
و یک نفر نبود برود یک لیوان آب بیاورد
که حداقل خورده های جگر پایین رود
از راوی پرسیدم
آیا انعکاس هم در مقتل روضه دارد؟
گفت:
نوشته اند حسن
تو بخوان حسین
کسی که سنگ حوض می تراشد
دستش قطعا
نگین قشنگی دارد...
#مهدی_نظارتی_زاده
کربلا داره بارون میاد
https://eitaa.com/mehdinezarati
این هم می شود دست پخت من کربلا
شعر و آشپزی یک شین مشترک دارند...
https://eitaa.com/mehdinezarati