eitaa logo
محراب | مبلّغ‌ یار
10.4هزار دنبال‌کننده
58 عکس
105 ویدیو
625 فایل
" محراب " محـ؛ محتوای ـرا؛ راهبری ـب؛ برنامه های تبلیغی 💡بستری گسترده از ایده و محتوا تا اجرا و برنامه ریزی فعالیت های تبلیغی مبلغان دینی 📚مبلغان می توانند مطالب تبلیغی خود را جهت ارسال در کانال با نام خودشان به ایدی زیر بفرستند. خادم: @balagh113
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی ۵ دقیقه ای (ویژه بین الصلاتین) 🍀نشانه های انسان با شخصیت: عن الصادق(علیه السلام) ثلاثة تدلّ على كرم المرء: حسن الخلق و كظم الغیظ و غض البصر.1 سه چیز نشانه شخصیت انسان است. حسن خلق و فرو بردن خشم و چشم پوشى كردن. «كرم» در فارسى به معنى جود، سخاوت و بخشش است و در عربى هم گاهى به این معنا استعمال مى شود. در آیات و روایات به معنى شخصیّت و ارزش استعمال شده است، مثلا در آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ » به معنى با شخصیت تر و بزرگوارتر است و مكارم اخلاق هم به معنى ارزش هاى اخلاقى است. مطابق این حدیث شخصیّت انسان از سه چیز شناخته مى شود: 1⃣ حسن خلق: برخورد خوب، حسن معاشرت و رعایت ادب همه حسن خلق است كه در آیات و روایات خیلى بر آن تأكید شده است و یكى از معجزات پیامبر حسن خلق است. افراد با ظرفیّت اگر كم و زیادى هم در زندگى آنها پیش آید به روى خودشان نمى آورند و خود را كنترل مى كنند، در مقابل افراد بى شخصیّت با اندك ناملایمات بى تاب شده و با همه برخورد مى كنند. براى اهل علم حسن خلق بسیار ضرورت دارد و براى جذب مردم در مسائل معنوى سرمایه مهمّى است كه تمام هم نمى شود. پنجاه درصد تبلیغ حسن خلق است و بقیّه آن مطالب علمى است. 2⃣ فرو بردن خشم: «كظم» در لغت به معنى بستن دهان مشك است. از آنجا كه خشم در درون انسان مانند آتشى است كه از درون زبانه مى كشد و شخص جلوى آن را مى گیرد از آن تعبیر به كظم شده است، كه این نشانه شخصیّت است. البتّه خشم هاى مقدّس هم داریم كه لازم است. 3⃣ چشم پوشى كردن: «غمض» به معنى بستن و چشم هم گذاشتن است ولى «غضّ» به معنى نقصان است، یعنى پایین نگریستن. چشم را باید از چه فرو بندد؟ چشم پوشى معنى وسیعى دارد: - چشم پوشى از نامحرم - چشم پوشى از عیوب مردم. ـ چشم پوشى از خطاهاى كوچك مردم. - چشم پوشى از زرق و برق دنیا. امیدوارم همه سعى كنیم این نشانه ها را در خود زنده كنیم و خداوند به هم توفیق این كار را عنایت فرماید. 1. بحار، ج 75، ص 232. 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote ✳️ برای دوستان خود بازارسال کنید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧩محتوا ویژه اجرا برنامه کودک و نوجوان 🎓موضوع: درسنامه (امام مهدی (عج) بهترین هدیه خدا) 🧍‍♂رده سنی: کودک 🔑شروع کلاس سلام به بچه های گل و عزیزم سلام سلام بچه ها چطوره حال شما هستید خوشحال و خندون چو گل های گلستان سلام به یاران کوچولوی امام زمان ” بچه ها تا حالا شده کسی بهتون هدیه بده؟ مطمئن هستم شماها از پدر و مادرتون هدیه گرفتید.از بابابزرگ و مامان بزرگ چطور؟ فکر می کنید چرا بهتون هدیه دادن . چون شما رو دوست دارن و واسشون عزیزین . خدا هم ما رو خیلی دوست داره و به ما نعمت ها و هدیه های زیادی داده. مثل آب ” غذا ” تن سالم ” پدر و مادر مهربون اصلا هر چیزی که ما می بینیم و نمی بینیم و خدا آفریده.آب رو داده که هر وقت تشنه شدیم بخوریم یا به ما دست و پا داده که کارامون رو انجام بدیم. یک ثانیه فکر کنید اگر بند های بین انگشتان نبود شما نمی تونستید هیچ چیز رو بلند کنید. یکی از بهترین نعمت های خدا می دونید چی؟؟؟؟ اگه گفتید ؟؟؟ همون ۱۲تا هستن که اسم اولشون علی (در این حال مربی سعی می کند با پرسش و پاسخ اسم ائمه از بچه ها جو شادی در کلاس ایجاد کند می تواند از تک تک سئوال شود یا با آهنگ دادن به صدا از بچه ها سوال کرد.) ما گفتیم خدا آب واسه این به ما داده چون تو خیلی کارا ازش استفاده می کنیم.ولی کسی میدونه خدا چرا به ما امامان رو داده؟؟؟ اول بیایید یه بازی با هم بکنیم. (توضیح و نحوه بازی در پایان) خدایا همیشه مراقب امام زمان ما باش… خدایا قدردانی از هدیه خوبت را به ما عطا کن ⚠️شیوه مربی در این درس : (بازی با توجه به موضوع ) ( مربی باید روی چند مقوا یا کاغذ کارهایی بد و خوب و بنویسه و چند صندلی بگذارد و این مقواها را به صندلی ها بچسباند بعد از یکی از بچه ها می خواهیم که چشمش را ببندد و از بین صندلی ها با چشم بسته حرکت کند. تا به دیوار برسد. بعد از کودک می خواهد که دست مربی را بگیرد و با چشم باز از میان موانع رد شوند تا به دیوار برسند البته مربی باید یک تکه نقاشی با عنوان بهشت را به دیوار بچسباند تا کودک دست خود را به آن برساند.) نتیجه ای که مربی برای بچه ها بیان می کند این است که خداوند امامان را برای ما فرستاده که ما با چشم بسته در دنیا حرکت نکنیم و دنبال کارهای بد نریم تو دنیا گم نشیم و دنبال شیطون نریم و باید به حرف امامان گوش بدهیم. در اینجا مربی کارهای خوب و بدی که روی صندلی چسبانده رو توضیح می دهد.که کدام کار و امامان دوست داره و کدوم کارو شیطان دوست داره تکلیفی که مربی می دهد چند نمونه است: از بچه ها می خواهیم چند کار خوب و بد را به شکل پانتومیم اجرا کنند. یا یک لیست از کارهایی که شیطان و امام دوست دارد را بنویسد. تمثیل وبازی و پرسش و پاسخ از کلاس (تمثیل یعنی استفاده از مثال) در موضوع تمثیل مهدوی دو کتاب معرفی می کنیم: کتاب تمثیلات مهدوی /محسن قرائتی کتاب با قاصدک 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote ✳️ برای دوستان خود بازارسال کنید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تازه مسلمان 🔹 دو همسایه كه یكی مسلمان و دیگری نصرانی بود گاهی با هم راجع به اسلام سخن می‌گفتند. مسلمان كه مرد عابد و متدینی بود آنقدر از اسلام توصیف و تعریف كرد كه همسایه‌ی نصرانی‌اش به اسلام متمایل شد و قبول اسلام كرد. 🔸 شب فرا رسید. هنگام سحر بود كه نصرانی تازه مسلمان دید درِ خانه‌اش را می‌كوبند. متحیر و نگران پرسید: «كیستی؟» از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم، و خودش را معرفی كرد. همان همسایه‌ی مسلمانش بود كه به دست او به اسلام تشرف حاصل كرده بود. - در این وقت شب چكار داری؟ - زود وضو بگیر و جامه‌ات را بپوش كه برویم مسجد برای نماز. 🔹 تازه مسلمان برای اولین بار در عمر خویش وضو گرفت و به دنبال رفیق مسلمانش روانه‌ی مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خیلی باقی بود. موقع نافله‌ی شب بود. آنقدر نماز خواندند تا سپیده دمید و موقع نماز صبح رسید. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقیب بودند كه هوا كاملا روشن شد. 🔸 تازه مسلمان حركت كرد كه برود به منزلش، رفیقش گفت: كجا می‌روی؟ - می‌خواهم برگردم به خانه‌ام. فریضه‌ی صبح را كه خواندیم، دیگر كاری نداریم. - مدت كمی صبر كن و تعقیب نماز را بخوان تا خورشید طلوع كند. - بسیار خوب. 🔹 تازه مسلمان نشست و آنقدر ذكر خدا كرد تا خورشید دمید. برخاست كه برود، رفیق مسلمانش قرآنی به او داد و گفت: «فعلا مشغول تلاوت قرآن باش تا خورشید بالا بیاید، و من توصیه می‌كنم كه امروز نیت روزه كن، نمی‌دانی روزه چقدر ثواب و فضیلت دارد!» 🔸 كم‌كم نزدیک ظهر شد. گفت: «صبر كن، چیزی به ظهر نمانده، نماز ظهر را در مسجد بخوان». نماز ظهر خوانده شد. 🔹 به او گفت: «صبر كن، طولی نمی‌كشد كه وقت فضیلت نماز عصر می‌رسد، آن را هم در وقت فضیلتش بخوانیم». 🔸 بعد از خواندن نماز عصر گفت: «چیزی از روز نمانده». او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسید. 🔹 تازه مسلمان بعد از نماز مغرب حركت كرد كه برود افطار كند. رفیق مسلمانش گفت: «یک نماز بیشتر باقی نمانده و آن نماز عشاء است. صبر كن تا حدود یک ساعت از شب گذشته». وقت نماز عشاء (وقت فضیلت) رسید و نماز عشاء هم خوانده شد. تازه مسلمان حركت كرد و رفت. 🔸 شب دوم هنگام سحر بود كه باز صدای در را شنید كه می‌كوبند، پرسید: «كیست؟» - من فلان شخص همسایه‌ات هستم، زود وضو بگیر و جامه‌ات را بپوش كه به اتفاق هم به مسجد برویم. - من همان دیشب كه از مسجد برگشتم، از این دین استعفا كردم. برو یک آدم بیكارتری از من پیدا كن كه كاری نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمی فقیر و عیال‌مندم، باید دنبال كار و كسب روزی بروم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ❖ امام صادق علیه‌السلام بعد از اینكه این حكایت را برای اصحاب و یاران خود نقل كرد، فرمود: «به این ترتیب آن مرد عابد سخت‌گیر، بیچاره‌ای را كه وارد اسلام كرده بود خودش از اسلام بیرون كرد. بنابراین شما همیشه متوجه این حقیقت باشید كه بر مردم تنگ نگیرید، اندازه و طاقت و توانایی مردم را در نظر بگیرید. تا می‌توانید كاری كنید كه مردم متمایل به دین شوند و فراری نشوند. آیا نمی‌دانید كه روش سیاست اموی بر سخت‌گیری و شدت است ولی راه و روش ما بر نرمی و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دل‌هاست؟» 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote ✳️ برای دوستان خود بازارسال کنید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فیش منبر.pdf
631.1K
🏷 فیش منبر 💡 موضوع: کرامات اهل بیت علیهم‌السلام 🔸 جلسه اول 🎙 سخنران: حجةالاسلام عالی 👤 مخاطب: 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 در ظله بنی ساعده 🔹 شب بود و هوا بارانی و مرطوب. امام صادق علیه‌السلام، تنها و بی‌خبر از همه‌ی كسان خویش، از تاریكی شب و خلوت كوچه استفاده كرده از خانه بیرون آمد و به طرف «ظله‌ی بنی ساعده» روانه شد. 🔸 از قضا معلّی بن خنیس كه از اصحاب و یاران نزدیک امام بود و ضمنا ناظر خرج منزل امام هم بود متوجه بیرون شدن امام از خانه شد. پیش خود گفت امام را در این تاریكی تنها نگذارم. با چند قدم فاصله كه فقط شبح امام را در آن تاریكی می‌دید آهسته به دنبال امام روان شد. 🔹 همین‌طور كه آهسته به دنبال امام می‌رفت ناگهان متوجه شد مثل اینكه چیزی از دوش امام به زمین افتاد و روی زمین ریخت، و آهسته صدای امام را شنید كه فرمود: «خدایا این را به ما برگردان». 🔸 در این وقت معلی جلو رفت و سلام كرد. امام از صدای معلی او را شناخت و فرمود: «تو معلی هستی؟» - بلی معلی هستم. بعد از آنكه جواب امام را داد، دقت كرد ببیند كه چه چیز بود كه به زمین افتاد، دید مقداری نان در روی زمین ریخته است. 🔹 امام: «اینها را از روی زمین جمع كن و به من بده». معلی تدریجا نان‌ها را از روی زمین جمع كرد و به دست امام داد. انبان بزرگی از نان بود كه یک نفر به سختی می‌توانست آن را به دوش بكشد. 🔸 معلی: «اجازه بده این را من به دوش بگیرم». امام: «خیر، لازم نیست، خودم به این كار از تو سزاوارترم». 🔹 امام نان‌ها را به دوش كشید و دو نفری راه افتادند تا به ظله‌ی بنی ساعده رسیدند. آنجا مجمع فقرا و ضعفا بود. كسانی كه از خود خانه و مأوایی نداشتند، در آنجا به سر می‌بردند. همه خواب بودند و یک نفر هم بیدار نبود. امام نان‌ها را، یكی یكی و دوتا دوتا، در زیر جامه‌ی فرد فرد گذاشت و احدی را فروگذار نكرد و عازم برگشتن شد. 🔸 معلی: «اینها كه تو در این دل شب برایشان نان آوردی شیعه‌اند و معتقد به امامت هستند؟» - نه، اینها معتقد به امامت نیستند، اگر معتقد به امامت بودند نمک هم می‌آوردم. 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote ✳️ برای دوستان خود بازارسال کنید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فیش منبر.pdf
706.1K
🏷 فیش منبر 💡 موضوع: کرامات اهل بیت علیهم‌السلام 🔸 جلسه دوم 🎙 سخنران: حجةالاسلام عالی 👤 مخاطب: 🌐 «محراب»؛ محتوای راهبری برنامه‌های تبلیغی 🆔 @mehrabnote
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا