و ماالله بغافل عما تعملون
«خداوند هرگز از آنچه عمل می کنید غافل نمی شود» 🌿
گوشه ای از مهمانی نشسته بودم و سرگرم فرزندانم بودم🧕
حواسم به نگاه هایی که مرا احاطه کرده بودند، نبود! 👀
دفتر نقاشی های بچه هایم را در آورده بودم و همانطور که به دخترک کوچک ۷ ماهه ام غذای کمکی می دادم، برای هر کدام موضوعی پیشنهاد می دادم که در دفتر بکشند... 👌
آنقدر درگیر بچه ها بودم، یادم رفت که چایی، در استکان مرا می خواند و لحظه به لحظه از حرارت لذت بخشش کم می شود که ناگاه با شنیدن نامم توسط یکی از دوستان که مرا مخاطب قرار داده بود، رشته ی تمرکز مادریم از هم گسست! 🙄
_وای، چقدر تو صبوری! چه حوصله ای داریا!
لبخندی از سر نمیدانم تواضع یا هر چیز دیگری که بشود اسمش را گذاشت زدم و «ممنون» گویان، مشغول آماده سازی لقمه ی بعدی غذای کمکی شدم که ادامه داد:
_چرا انقدر به خودت سختی میدی؟ مگه یه زن چقدر جون داره که همش یا زایمان یا شیردهی یا رسیدگی به بچه های قد و نیم قد!😑
خانم میانسالی که سمت راستم نشسته بود یه نگاه به من و یه نگاه به شروع کننده ی بحث شیرین «سختی های من!» انداخت و دلسوزانه سری تکان داد و همزمان دست به زانویش گذاشت و گفت:
_هیییی روزگار! کاش همه مشکل بچه داری همین تر و خشک کردنشون بود؛ هر چی بزرگتر میشن سختیاشون بیشتر میشه، غصه درس و ازدواج و حتی بچه هاشون تا خود قبر، ول کن آدم نیست، تازه اون دنیام باید جوابگو باشی!
هیییی روزگار! 😩
«دور از جون» ی زیر لب گفتم و هنوز کلامم تمام نشده بود که همان شروع کننده ی بحث شیرین«سختی های من!» افسارکلام را به دست گرفت:
_آره والا! تو کَت من نمیره این همه سختی واسه چی آخه؟!! چرا به فکر خودت و بچه هات نیستی تو؟! بسه دیگه چقدر از جوونیت رو حروم «بقیه» میکنی؟! 😡
غذای کمکی تمام شد، دستمال را از کیفم در آوردم و همزمان با لبخند زدن از اینهمه عنایت دوستان! دور لبهای کوچک دخترکم را تمیز کردم، و بسم اللهی بر قلبم جاری ساختم و پاسخ دادم:
+«عزیزم چقدر خوبه شما انقدر دلسوز من هستین،هم شما هم حاج خانوم!🤗
اما مشکل ما آدما، اکثر ما آدما اینه که بلد نیستیم سختی رو به شیرینی تبدیل کنیم!
میدونین چجوری؟🤔
الان شما خودتون رو ببینین چقدر به من مهربون و دلسوز هستین؛ حالا در نظر بگیرین خدایی که از شما خیلی به من مهربون تره و به علاوه خیییلی بزرگتره داره سختیای منو میبینه، و همین برای من کافیه که ببینیه و می دونه به عشق خودش بنده نوازی میکنم از این بچه هایی که امانت های اون هستن و من سختی نگه داری از اونا رو به عشق ولیّ خدا دارم میچشم،اون وقت چون بزرگه،این سختی کشیدن برای یه فرد بزرگ خیلی لذت بخش تر میشه،اونوقت دیگه زیاد شدن و حتی نتیجه ی این سختی کشیدن ها برات کمرنگ میشه،چون همین الان و لابلای لحظه به لحظه ی این سختیا داری نتیجه رو میبینی، چون میدونی هر لحظه خدا داره میبینه تو رو،سختیای تو رو و حتی لحظه ای از تو غافل نمیشه!
نتیجه ای والاتر از این هم داریم؟!
اونوقته که این سختیا تبدیل به شیرین ترین طعم زندگیت میشه!
تفاوت ما و آدمای بزرگی مثه امام حسین و حضرت زینب که سختی ها جز زیبایی براشون نبود همین تفاوت در«کَت ما و کَت اوناست»
ما کار رو واسه نتیجه می کنیم و اونا کار رو واسه همین لحظاتی که خدایی بزرگ داره میبینه و لبخند میزنه، انجام میدن... ما باید نگاهمون رو تغییر بدیم...» 😌
حرفام تمام شد و حرفاشون با من تموم شد، همه به فکر فرو رفتیم و من مشغول شدم به خوردن شیرین ترین چایی سرد زندگیم...😉
✍آينــــــــــﮫ
#مراقبه_از_جنس_مادری
#طعم_شیرین_خدا
#درس_چهارم
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام روزبخیر✋
من خودم پسرم ۵ ماهه بدنیااومده و به هرکس میگم میخام انشاء الله سال دیگه باردار شم خیلی دلیل و برهان میاره که منصرفم کنه اما من منصرف نشدم و نمیشم😍
متاسفانه زایمانم سزارین بوده و با مشاوره پزشک باید صبر کنم تا مدتی بگذره بعد باردار شم وگرنه بنظرم همین الانشم دیره برای بچه بعدی🤱
خیلی هم دلم میخاد یعنی ارزوم بود که تعداد بچهام زیاد باشن اما چون سزارین شدم دکتر گفتش نهایتا بتونی ۴ تا بیاری😭😔
الان هم زنداداشم بچه ۴ رو باردار هست و ۴ ماهشه. اما به هیییییچکس نگفته چون میگه بقیه هیلی بهش غر میزنن که برا چی میخای. یکم بخودت برس لاغر شدی بچه شیر میدی و....😏
#مراقبه_از_جنس_مادری
#طعم_شیرین_خدا
#تجربه_نگاری
#درس_چهارم
https://zil.ink/mehre_fereshteha
بچه داری سخت هست
ولی وقتی میدونی
کارت مورد رضای خداهست
خیلی بهتر میشه😊
اگه سخت نبود
بهش نمیگفتند"جهادفرزندآوری"
یه روزگاری
زمان دفاع مقدس یه عده رفتند
جهاد کردند
جان شیرین تقدیم کردند
از زن وبچه
از پدرومادرهایشان
دست کشیدند
تا
ازاسلام ودین دفاع کردن🇮🇷🇮🇷🇮🇷
تا
ازامنیت دفاع کردن
الان نوبت جهاد زنان سرزمین ماست...💪💪💪
خدا نکنه شرمنده شهدا بشیم...🌹
#مراقبه_از_جنس_مادری
#طعم_شیرین_خدا
#تجربه_نگاری
#درس_چهارم
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام ✋
خیلی حس خوبیه وقتی می بینی خدا تو رو انتخاب کرده که به سه تا از شیعیان امیرالمومنین خدمت کنی (انشاءالله که از شیعیان واقعی بشن )😍😍😍
سه تا نَه، درست بگم ۴ تا، نوکر پدر خانواده هم هستیم 😍
بهشون غذا میدی ، لباسشونو میشوری ، مریض که میشن پرستاریشونو میکنی ، ناخناشونو میگیری ، حموموشون میکنی 😃
خدا قبول کنه ۲۴ ساعته درحال خدمات رسانی هستی 😉
یه گوشه از این مادرانه هارو بگم که به نظرم ثواب این قسمت ضریب بالایی داره 😌
شب که میخوابی یک ساعت نگذشته وقته شیر خوردن بچه آخریه
دوباره میخوابی بعد یک ساعت یکی آب میخواد (اگر بطری آب کنارش بذاری امکان نداره اون شب آب بخواد😕)
یک ساعت بعد یکی یه سرویس بهداشتی نیاز داره 😬
یک ساعت بعد یکی خواب بد دیده بیدارت میکنه😰
یک ساعت بعد وقت شیر نوبت دوم
یک ساعت بعد یکی تو خواب با پا زده تو صورت خواهرش 😐
یک ساعت بعد از رو عادت بیدار میشی ببینی خبری هست ؟😑
یک ساعت بعد دیگه صبح شده 🌞
خلاصه اینکه...
وقتی نیت بچه داری الهی باشه ثانیه به ثانیه مادری کردن ، جهاد در راه خداست
#مراقبه_از_جنس_مادری
#طعم_شیرین_خدا
#تجربه_نگاری
#درس_چهارم
https://zil.ink/mehre_fereshteha