eitaa logo
مهر فرشته ها
2.4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
723 ویدیو
47 فایل
گاهی خدای مهربان می‌خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد؛ وقتی دستی را به یاری می‌گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست. *مهر فرشته‌ها* دستان شما را به خدا میرساند... https://zil.ink/mehre_feresht شماره کارت`۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۲۱۹۴۱۱` گروه جهادی مهرفرشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
ماشمارافراموش نمیکنیم 🌷 تهیه ۴ بسته مواد غذایی برای مادران باردار و شیرده کم برخوردار نهاوند همدان بسته ها شامل: ۵کیلو برنج دوبسته ماکارونی دوقوطی رب یک عدد مرغ گرم(ذبح مرغ ) یک بسته سویا آبان۱۴۰۲ https://zil.ink/mehre_fereshteha
⁉️شیرمادر يا شیرخشک يا هر دو؟ ⁉️رابطه زردی با شیر مادر؟ ⁉️شیر دادن سخت است یا آسان؟ ⁉️چگونه نوزادم سیر و راضی میشود؟ ✅ پاسخ این سوالات و سوالات مشابه توسط خانم دکتر طهرانچی در لایو چهارشنبه اول آذر ماه ساعت ۲۲:۳۰ مکان لایو: https://eitaa.com/joinchat/885064037Ca87932df89 https://zil.ink/mehre_fereshteha
انگار همین دیروز بود که رشته‌ی پرستاری قبول شد! 😍 از همان کودکی، از بازی با عروسک‌هایش گرفته تا انشاء مدرسه‌اش با موضوع شغل آینده، طعم پرستاری داشت! 👩‍⚕ وقتی خبر قبولی را به خانواده داد، چشم های پدر برق شادی زد و چشم های مادر خیس اشک ذوق شد! 🥺 دوست و آشنا هر روز تماس می گرفتند و به صفورا تبریک می گفتند؛ 😎 این روزها قشنگ‌ترین روزهای زندگی صفورا بود؛ 😍 هر روز وقت رفتن به دانشگاه، با اشتیاق شالش را دور سر می پیچید و با وسواس مرتب می کرد؛ کفش هایش تمیز و براق بود و خط اتوی لباس‌های زیبا و رسمیش، هیچگاه فراموش نمی‌شد... 👩‍⚕ و حالا امروز،صفورا چه زیبا شده بود در لباس فارغ التحصیلیش👩‍🎓 **سالها گذشت و صفورا، حالا یک پرستار تمام عیار شده! از آن دست پرستارهایی که بیمارها وقت و بی وقت به بهانه های مختلف صدایشان می زنند تا نه فقط با قرص و دارو که با لبخند مهربان و پرانگیزه اش، درمان شوند! ☺️ حالا نام صفورا ، پر طرفدارترین نام، در بین اهالی بیمارستان المعمدانی بود! 😊 نه تنها بیمارها که از پزشک و پرستار گرفته تا خدمه و همه، هرجا کم می‌آوردند، این صفورا بود که با مشاوره‌هایش، بامهربانی‌هایش، با همدردی ها و با صدای آرامَش، آرامِش به جانشان می نشاند و خستگی را از قلب و روحشان می زدود... 😇 به خصوص این روزها! روزهای سردی بود...بیمارستان، حتی تابستان هایش هم سرد است اما هیچگاه، المعمدانی انقدر سرد و غم زده نبود! صدای شیون از گوشه به گوشه به گوش می رسید! 😔 پدری نعش دو فرزندش را به دوش می کشید و مادری قنداقه‌ی خونین به دست، ضجه می‌زد؛ دختری به دنبال جنازه مادر می‌دوید و فریاد یتیمی می‌زد، پسری چشم هایش غرق ترس بود و با لکنت، بریده، بریده مادرش را صدا می زد؛ تازه دامادی، بر کفن سفید عروسش، عاشقانه اشک می ریخت و غزل جدایی می نوشت و تازه عروسی، با لباس سفید خونین، از ریختن سقف آرزوهایش گریه می کرد و بر سر و صورت می زد... 😭 و صفورا... خبری از اتوی لباس و شال‌های زیبایش نبود! حالا، دیگر صفورا سرتاپا غرق خون بود و اشک!🩸 😭 صفورا گاه زخم دست کودکی را می بست و گاه دل زخمی مادری را تسکین می داد!❤️‍🩹 صفورا حالا هر چه زخم می‌بست این جراحت ها، تمام ناشدنی بود! 😭 صفورا حالا هزار بار تکثیر شده بود و هر ثانیه، بالای سر مجروحی میان اشک هایش لبخند التیام می‌زد! صفورا خسته بود، هزاران بار خسته... 😓 چشم هایش خسته‌ی دمی خواب بود و... 😔 و ناگاه، به یک لحظه... ❤️‍🔥 دیگر بیمارستان المعمدانی، ساکت و خاموش شده... 😔 صدای ضجه‌ها، گریه و فریاد‌ها، صدای دستگاه های آی سی یو و صدای پِیج پزشک ها...! دیگر هیچ صدایی نیست! 😭 به نگاه، صدای سوت موشک و صدای وخیم انفجار... حالا صفورا خوابیده و به احترام چشمان خسته‌اش، بیمارستان المعمدانی یکپارچه غرق سکوتی ابدی شده؛ تا صور اسرافیل... ‼️📣 صفورا جان شهادتت مبارک... 😭 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
سلام بر همه دوستانی که قصد برگزاری روضه در منزلشون رو دارند یا میخوان در ایام فاطمیه بیرقی یه یاد حضرت توی خونه داشته باشند میتونند در طرح فروشگاه ماهد شرکت کنند و یک بیرق خانگی رایگان هدیه بگیرند. از این لینک میتونید با هزار تومان این بیرق رو‌ تهیه کنید. https://maahed.ir/?p=37360
امان از این سینوزیت! 🤕 سرم را میان دست‌هایم می‌فشارم تا شاید کمی دردش تسکین پیدا کند! 🤦‍♀ هر چه می‌گذرد، بدتر و بدتر می‌شود، نمازم را به سختی می‌خوانم و در رکوع و سجود، هربار، از شدت درد، جانم به لبم می‌رسد! 😖 روی کاناپه دراز می‌کشم، دختر کوچکم خیلی وقت نشناس شده و هر لحظه خود را در آغوشم رها می‌کند! 😣 هر چند هم به او می‌گویم:«الان نه! حالا وقتش نیست»؛ به گوشش نمی‌رود که نمی‌رود! 😡 درد هر لحظه شدیدتر می‌شود و حالا حتی نمی‌توانم گردنم را هم تکان دهم! 😭 امشب نبود همسرم و شیفت کاریش هم مزید بر علت شده و دلتنگی از قلبم به سرم زده! ❤️‍🩹 شاید به نظر خنده‌دار بیاید؛ مگر می‌شود، با چهار بچه و این‌همه مشغله، یک شب نبودن همسرم مرا دلتنگ کند؟! 😳 آری؛ حالا حتی بیشتر از زمان دو نفره‌هایمان دلتنگش می‌شوم، وقتی جای خالیش را نه تنها از قلب آزرده‌ی خودم؛ که از قاب چشم فرزندانم می‌نگرم! 💔 از شدت درد دراز می‌کشم و از دختر بزرگم خواهش میکنم خواهرانش را به اتاق ببرد و آرام بازی کنند تا شاید، سکوت کمی از این درد بکاهد! 🤫 اسم درد را که می‌شنود، با اضطراب نگاهم می‌کند:«مامان، مریض شدید؟» 😱 لبخند سردی میزنم:«نه مامان، چیزی نیست، نگران نباش» 🙄 اما... 😑 سکوت هم دردم را تسکین نمی‌دهد؛😮‍💨 مقاومت بی فایده است،🙌 باید داروی مسکّنی تهیه کنم و باز آنتی بیوتیک را مهمان جانم کنم... 🥴 به سراغ جعبه‌ی امداد با آن علامتِ «+» قرمز و بزرگش می‌روم... ✍آينــــــــــﮫ https://eitaa.com/Ayenehmadari https://ble.ir/ayenehmadari
... به سراغ جعبه‌ی امداد با آن علامتِ «+» قرمز و بزرگش می‌روم... اما پاسخ تمنّایم منفی ست! 😔 از این بدتر نمی‌شود! مسکّن تمام کرده ایم! 🤬 حالا وقتش بود؟ 🤨 مانده‌ام حالا که همسرم نیست؛ این ساعت از شب، با این حجم از درد، چطور پشت فرمان بنشینم و به داروخانه بروم؟!😓 از شدت درد و عصبانیت، دندان‌هایم را به هم می‌فشارم و راهی داروخانه‌ می‌شوم! 🙄😤 آخ که چقدر جای خالی همسرم را بیشتر حس می‌کنم...😭 بی حوصله پشت پیشخوان داروخانه می‌روم: «دو بسته استامینوفن ۵۰۰ میخواستم!» تشکری نه چندان نمایان می‌کنم و سوار ماشین می‌شوم! حالا یک لیوان پر از آب و یک قرص سفید رنگ بی‌روح، راهی جان خسته‌ام می‌شوند!🤒 همان‌جا، یک گوشه‌ می‌نشینم و دورتا دور آشپزخانه را از زیر نگاهم می‌گذرانم؛ 😕 هیچ چیز سر جایش نیست! نه تنها آشپزخانه، که کل خانه در همان نصف روز زیر و رو شده! 🤕 به دخترکانم می‌نگرم که غمگین و بی‌حوصله روبروی تلویزیون، به صف، دراز کشیده‌اند و برنامه‌ی نه چندان دلنشینی را از قاب نهال می‌بینند! 😞 حتی دختر کوچکم که از دیدن لبخند گرم و در آغوش کشیدن مادرانه‌ام مایوس شده، به تقلید از خواهرانش دراز کشیده و به تصاویر نامفهوم تلویزیون خیره شده! 😢 «اصلا وقتی مادرها مریض باشند، هیچ چیز سرجایش نیست!» انگار بیماریشان مویرگی به جای جای خانه و قلب اهالیش رسوخ می‌کند و آن‌ها را به بند غم میکشاند! 😭 حالا کمی از سردردم کم شده... آهی از نهاد می‌کشم و ناگاه... ❗️ «مــــادری» را می‌بینم، دردمند در بستر آرَمیده! 🥀 سینه‌اش گلگون، پهلویش زخمی، صورتش نیلی و جای فرزند نرسیده‌اش، خالی... 😭😭😭 پسر بزرگش اشک می ریزد، اشک غیرت؛ گیسوی دخترکانش پریشان و حسینش... حسین هنوز خیلی کوچک است و جانش به جان مادر وابسته... 💞 و همسرش؛ همسرش؛ همسرش... 😭😭😭😭 همین کافی‌ست که همسرش علیِ خیبر شکن باشد و درب خانه‌اش سوخته... ❤️‍🔥 امام جامعه باشد و تنها در گوشه‌ی خانه به بند صبر کشیده! ذوالفقارش در غلاف باشد و غلاف شمشیر بر بازوی فاطمه... 😭 همین کافی‌ست که «علی» باشد و فاطمه این‌چنین باشد! علی به چشمان فاطمه چشم دوخته و التماس از نگاهش می‌بارد: «ببین می‌توانی بمانی، بمان؛ عزیزم تو خیلی جوانی،بمان...» 😭😭😭 فاطمه؛ چشمان خسته‌اش را می‌گشاید... خانه و اهلش را از نگاه می‌گذارند... نگاهش به نگاه ملتمس علی گره می‌خورد 😔 همین نگاه کافی‌ست؛ همین که فاطمه باشد و خانه این‌چنین باشد... همین که فاطمه باشد و علی غمین باشد... 😭 یک دست به دیوار، یک دست به پهلو، رنگ پریده و گونه‌اش نیلی، صورتش را می پوشاند از علی... 😭 آهسته برمی‌خیزد؛ اصرارهای فضه برای در بستر ماندن «مـــادر» بی ‌فایده‌است... 😔 دورتادور خانه را با آخرین سوسوی چراغ زندگیش گرم می‌کند! ❤️ حسن را دلداری می‌دهد، حسین را آهسته به سینه‌ی شکسته اش می‌چسباند و زیر گلویش را می‌بوسد؛ 😭 زینب را صدا می زند و موهایش را شانه می‌زد و رازی مادرانه در گوش دخترش به امانت می‌ سپارد... ‼️ این راز هر چه هست مربوط به آن بقچه ست! ❗️ آن بقچه و پیراهن کهنه‌ی درونش... 😔 آن پیراهن و حسین و... 😭 کور‌سوی چراغ مادر هم، حالا خاموش شده و در خانه‌ی غمزده‌‌یشان، به برکت آخرین حضور و حرکت مادر، همه چیز سرجایش است؛🥀 اما... مادر دیگر سرجایش نیست... 😭 اشک روضه‌ی نخوانده ام را از گونه برمی‌گیرم و به مدد نامش برای گرما بخشیدن به خانه برمیخزم... 😢 حالا به مدد ذکر «مــــــادر» همه چیز سرجایش است ❤️ و دیگر خبری از «سر‌درد» نیست... 🖤 فدای نام شفابخشت، «حضرت عشق، حضرت مــــــادر» ༺༻السلام علیک یا فاطمه الزهرا༺༻ ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
هدایت شده از رهنمون مادری
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*پزشکان و کادر درمان دنیا هم صدا با غزه* با انتشار این کلیپ در رساندن صدای کادر درمان دنیا به گوش کادر درمان مقاوم و مظلوم غزه نقش داشته باشید. لطفا پست زیر را در صفحه https://www.instagram.com/reel/C0LyD_XAiso/?igshid=MzRlODBiNWFlZA== استوری و حمایت خود را با استفاده از هشتک زیر اعلام کنید در سایر شبکه های اجتماعی نیز این ویدیو را منتشر کنید.
توجه 📣📣📣 توجه 📣📣📣 🥰این بار هم دست پر رسیدیم خدمتتون🥰 عزیزانی که نوزاد سوم به بعد متولد آبان 1402 دارند برای تقدیم ثبت نام کنند.🤩 همراهانی که فرزند سوم به بعد متولد آبان ماه 1402دارند ، از تاریخ ۱۳ لغایت ۲۰ آذر ماه فرصت دارند تا برای ثبت نام طرح به آیدی زیر مراجعه بفرمایند☺ @Leylanice2020 ❎دوستان عزیز،با توجه به محدودیت تعداد بسته ها،اولویت با خانواده های پرجمعیت تر هست و انتخاب افراد در صورت زیاد بودن ثبت نامی ها،بر اساس قرعه کشی صورت می گیره.❎ سپاس از همراهی شما با مهر فرشته ها https://zil.ink/mehre_fereshteha
📸 تصویری از لحظه تجلیل از الهام یوسفی استاد دانشگاه بیرجند که همراه با ۳ فرزند خود جایزه پژوهشگر برتر خراسان جنوبی را دریافت می‌کند. # جهاد فرزند آوری # اللهم عجل لولیک الفرج