سوره مبارکه حدید ادامه ترجمه و توضیح آیات ۲۲ و ۲۳.mp3
46.23M
ادامه ترجمه و توضیح آیات ۲۲ تا ۲۴
شب نهم اباالفضل العباس علیه السلام
*
علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم
دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم
تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک
گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم
تیر را با سر زانوش کشید از چشمش
حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد
او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم
قبل از آنیکه برادر برسد بالینش
پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم
به سرش بود بیاید به سرش ام بنین
عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم
کتفها را که تکان داد حسین افتاد و
دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم
خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی
مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم
نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد
خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم
تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم
به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_نهم
#ابا_الفضل_العباس_علیه_السلام
من کیم چون پاکبازان در ره پاکان مکینم
غم ندارم چونکه با اهل حقیقت همنشینم
گاه گاهی چون نسیم صبحگاهان با صفایم
گاه گاهی چون کلام عشقبازان دلنشینم
گاه در سوز و گدازم گاه در راز و نیازم
گاه در اوج معانی گاه در بحر یقینم
مرغ روحم ز آشیان صدق در پرواز آمد
یافتم بینای خلق اولین آخرینم
جمله موجودات را دیدم که در فخرند باهم
هریکی می گفت در فضل و شرف من بی قرینم
خاک گفتا :من حسین بن علی را گرد راهم
آب گفتا :مهر زهرا بام نور خامسینم
باد گفتا :من غلام و جان نثار کوی اویم
نار گفتا: دشمنش سوزم به قهر آتشینم
مهر گفتا: گرد راه مرکبش را چهره سایم
ماه گفتا: توسنش را بوسه زن بر صدر زینم
گفت جبرائیل هستم بنده دربار آن شه
خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم
سُفت اسرافیل دُر از لب که او را جان نثارم
گفت عزرائیل با خصمش گه مردن به کینم
بعد ازآن گفتند ای انسان تودر عشقش چه کردی
گفت من صاحب وصال عشق آن، عشق آفرینم
روز عاشورا به موجودات بانگ اخرجوا زد
جـز مرا، کز مرتـبت در کـاخ اجـلالـش مَـکیـنم
دست دادم جسم دادم فرق دادم چشم دادم
تا فدا گردیده جان در راهِ آن نورِ مبینم
آن یکی بوسید دستش دیگری بوسید پایش
این یکی گفتا که برگو کیستی ای نازنینم
گفت من ماه بنی هاشم سرور قلب زهرا
شبل حیدر ،زاده آزاده ام البنینم
تک سوار یکه تاز عرصه میدان عشقم
جان نثار سید العشاق فخر راستینم
خوانده یزدانم زلطف و مرحمت، باب الحوائج
دست گیر کل خلق از اولین تا آخرینم
معنی درس وفایم فانی راه بقایم
جرعه نوش چشمه علم امیرالمومنینم
دست دادم در ره حق تا که یزدان داد بالم
با همه قدوسیان طیار در خلد برینم
روز مردی گر بیارم خم به ابروی کمانم
آیه نصرمن الله نقش بندد بر جبینم
ای عزاداران بشارت باد زهرا روز محشر
آورد بهر شفاعت دستهای نازنیم
تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم
من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم
مشک را پرکردم از آب و به خود گفتم که باید
راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم
راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن
قطع شد دست علم گیر از یسار و از یمینم
فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم
سر فرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم
ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت جانم
تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم
دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بودم
تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم
گفتم اکنون خوب شد خوب است بر گردم به خیمه
ناگهان بر سر فرود آورد عمود آهنینم
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_نهم
#ابا_الفضل_العباس_علیه_السلام
این پهلوان با وفا آخر زمین خورد
قطعا در آن ثانیه که اکبر زمین خورد
من که شنیدم تیر تا بر مشک او خورد
از شرم روی مادر اصغر زمین خورد
هرگز نمی فهمم چنین مرد رشیدی
با آن همه هیبت چرا با سر زمین خورد
افتاد پای فاطمه از روی مرکب
انگار در محراب خود حیدر زمین خورد
افتادن بی دست بد دردی ست والله
لشکر که دید او از همه بدتر زمین خورد
وقتی زمین افتاد آنجا خوب فهمید
که حضرت زهرا کنار در زمین خورد
وقتی علمدار حرم از اسب افتاد
دیدند بین خیمه یک خواهر زمین خورد
صد مرتبه از نیزه ها افتاد عباس
هر دفعه که افتاد یک دختر زمین خورد
چون قصه دستان او فهمید مادر
میگفت که چشمش زدند آخر زمین خورد
مهدی نظری
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_نهم
#ابا_الفضل_العباس_علیه_السلام
ادامه توضیح آیه ۲۵ سوره حدید.mp3
49.4M
لزوم یاری دین(سوره مبارکه حدید ادامه ترجمه و توضیح آیه ۲۵)
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین
ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است
همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین
خانۀ آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قصر مزارم بنویسید حسین
هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان
همۀ دار و ندارم بنویسید حسین
من دلم را ز شکیبایی زینب دارم
همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین
هیچ شعری ننویسید به روی کفنم
با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین
تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک
به روی سینۀ زارم بنویسید حسین
گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست
همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین
روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم
با همه حال نزارم بنویسید حسین
هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟
اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین
دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید
گفت یارم به عذارم بنویسید حسین
آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید
حاجت قافله دارم بنویسید حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_دهم
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#شب_دهم
اشعار روز عاشورا و بعد از آن
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
کوتاه کن کلام...، بماند بقیهاش
مرده است احترام...، بماند بقیهاش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام...، بماند بقیهاش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام...بماند بقیهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام...، بماند بقیهاش
گویا هنوز باور زینب نمیشود
بر سینهی امام؟!...بماند بقیهاش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام...بماند بقیهاش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام...، بماند بقیهاش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علیالدوام...!!بماند بقیهاش
سر رفت،آه ،بعد هم انگشت رفت ، کاش
از پیکر امام، بماند بقیهاش
بر خاک خفتهای و مرا میبرد عدو
من میروم به شام،بماند بقیهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشتبام،بماند بقیهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش
از کوفه تا به شام،بماند بقیهاش
تنها اشارهای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام،بماند بماند بقیه اش
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_الحرام
#عاشورا