eitaa logo
ملت قوی✊🇮🇷
206 دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
38.6هزار ویدیو
413 فایل
#ملت‌ایران بایدقوی شود و راهی جز #قوی‌شدن ندارد. امام‌خامنه‌ای زیدعزه 🔸برای قوی شدن اول بر احزاب بشورید بعد به تقویت و بکارگیری و تجمیع ظرفیت‌های داخلی و احیای نهضت #بسیج‌مستضعفین همت کرده و معطل هیچکس نباشید کاربر:https://eitaa.com/mellate_ghavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🇮🇷 بدون مرز 🇮🇷
‏جوانان مومن به انقلاب اسلامی بدانند،درحالی که ماها با تنوع موضوع و ادبیات به ‎،‎ یا ‎ و ‎ مشغول هستیم دشمن و همه رسانه هایش بر تحریم انتخابات خیمه زده است.حتی چند میلیونی که به علت ‎ شرکت نمیکنند را هم جز بیلان کار خود ارائه خواهد داد ‎ 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz
هدایت شده از بیداری ملت
✳️ روزی به‌ سختی روز شهادت تو نیست! 🔻 [من همواره نگران توطئه‌ی معاویه علیه برادرم علیه‌السلام بودم و می‌دانستم که وی درصدد قتل اوست. روزی خدمت برادرم رسیدم و نتوانستم نگرانی خود را پنهان کنم و گریستم. برادرم از علت گریه‌ام پرسید. گفتم:] گریه‌ام به‌خاطر مصیبت‌هایی است که بر تو وارد می‌شود. 🔸 [برادرم پاسخ داد: مصیبتی که بر من وارد خواهد شد زهری است که به من می‌خورانند، و با آن کشته می‌شوم. ولی ! هیچ روزی به‌ سختی روز شهادت تو نیست. در آن روز سی‌هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که خود را از امت جدّ ما (ص) می‌پندارند و خود را به اسلام نسبت می‌دهند. همه‌ی آن‌ها برای کشتن و ریختن خون تو، بی‌احترامی به حریم تو، به اسارت گرفتن اهل‌بیت تو و غارت خیمه‌های تو اجتماع می‌کنند. در این هنگام خداوند لعنتش را شامل حال بنی امیه می‌کند. و آسمان نیز خون و خاکستر بر سر مردم ببارد، و همه‌چیز حتی حیوانات و ماهیان دریاها برای مصیبت تو می‌گریند. 📚 کتاب 📖 ص ۷۲ 👤 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
🕊🍃🌼 🍃🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 ♦️روایت مسلمان و شیعه شدن جوان اتریشی توسط یک جانباز ✳️یک روز قبل از بستری شدن در بیمارستان آلمان، با یک جوان که ساکن آلمان بود، آشنا شدم. نام او «اریش والدمن» بود وقتی با او صحبت کردم، او را فردی به انقلاب اسلامی یافتم. قرار شد که فردای آن روز او را در بیمارستان ملاقات کنم. از آن روز به بعد روزانه پنج ساعت در ، پیرامون اصول اساسی اسلام، زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) و انقلاب اسلامی ایران (به زبان انگلیسی) برای او صحبت می‌کردم. هر روز که می‌گذشت، به دین اسلام بیشتر می‌شد. تا این که پس از یک ماه کاملاً اصول دین، فروغ دین، نماز با ترجمه و… را یاد گرفت. ✳️در این مدت، در مجموع سه عمل جراحی روی چشم‌هایم انجام دادند که منجر به بینایی یکی از آنها شد. قرار بود دو هفته دیگر از مرخص شوم که یک روز دیدم «اریش» با چهره‌‌ای شاد به داخل اتاقم آمد. از او پرسیدم: «چه شده؟ چرا این قدر خوشحالی؟» گفت: «دیشب نصف از خواب برخاسته و با خدا به راز و نیاز پرداختم و برگذشته و عمر از دست رفته‌ام گریستم و از خدایم طلب عفو کردم و حالا هم می‌خواهم مسلمان شوم.» گفتم: «چه می‌گویی؟ می‌خواهی شوی!!» ✳️گفت: «بلی! تصمیمم را گرفته‌ام زودباش به من بگو چه کنم؟» گفتم: «وضو بگیر و روبه قبله بنشین و را بر زبان جاری کن!» و او این کار را به خوبی انجام داد. بنا شد که اسمش را تغییر دهد. گفتم: «بهتر است نامت را محمد بگذاری.» (چون از زندگی حضرت محمد (صلی الله علیه واله) خیلی برایش سخن گفته بودم).می‌دانید این جوان تازه مسلمان چه گفت؟ او برگشت و گفت: «نه، نه! نام محمد را برایم مگذار؛ زیرا من با آنچه تو درباره او و زندگی‌اش گفتی، فاصله زیادی دارم. من کجا و محمد کجا!» «راست می‌گویی؛ اما این نام را بگذار ت ان‌شاءالله محمدی شده و در راه او گام برداری.» ✳️پس از این، او مرتب نمازهایش را می‌خواند و در ماه روزه‌هایش را می‌گرفت. در روزهای آخری که عازم ایران بودم، مرتب می‌آمد و می‌گفت: «من را باید با خودت به ایران ببری و باید از نزدیک، جامعه انقلابی و ایران را ببینیم.» راستش نمی‌دانستم چه کنم؟ من چگونه او را با خودم می‌توانستم به ایران بیاورم؛ در حالی که هیچ‌گونه اطلاعی از این که مدرسه‌ای برای تعلیم خارجی‌ها وجود دارد یا نه، نداشتم. این بار نیز متوسل به اطهار (علیهم السلام) شده و واقعاً از آنان خواستم تا راهنمائیم کنند. ✳️یادم هست درست روزی که می‌خواستم از بیمارستان مرخص شوم، با خبر شدم که هیئتی از نمایندگان مجلس می‌خواهند به شهر «کلن» بیایند. من سر از پا نمی‌شناختم و فهمیدم که دعایم مستجاب شده. (اریش) را به حجت‌الاسلام «فاضل هرندی» (نماینده مجلس)‌ معرفی کرده و پس از صحبت با وی، قرار شد ترتیب آمدن او را به ایران بدهند. وی گفت: «بلی! در قم مدرسه‌ای مخصوص خارجی‌ها هست که آنان را به طور مفصل با مبانی اسلام آشنا کرده و پس از طی مراحل متعدد، آنان را به عنوان مبلغ اسلامی راهی کشورهای خود می‌کنند.» (اریش) خیلی خوشحال شده بود و در پوست خود نمی‌گنجید. دو روز بعد توسط وی به ایران آمدیم و در حال حاضر حدود دو سال است که در مدرسه «حجتیه» قم مشغول تحصیل است. او در این مدت با زبان فارسی و عربی آشنا شده و کتاب‌های زیادی درباره اسلام خوانده است. 🌈راوی: خلیل قاضی زاده 🌼 🍃🌼🌐 @rahyafte_com 🕊🍃🌼
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت می‌كند كه فرمودند: 1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) به‌دنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از كه در ميان آن‌ها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى به‌دنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در به‌دنيا آمده باشد و نامش است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى و به‌دست او است، و به‌خدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است! 2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جست‌وجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانه‌ی بن عبدالمطلب نوزادى به‌دنيا آمده است. پس به‌دنبال آن گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا به‌خدا قسم که در ميان ما پسرى به‌دنيا آمده است. پرسيد: آيا پيش از آن كه من به شما بگويم يا بعد از آن به‌دنيا آمده‌؟ گفتند: پيش از آن كه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم. 3️⃣ آن‌ها به نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: به خدا اين فرزند من وقتى به‌دنيا آمد مانند بچه‌هاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر به‌سوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخ‌هاى بصرى را [شهرى بوده در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا مي‌گفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شر هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را بگذار. 4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانه‌اش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد. 5️⃣ همين كه از نزد [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت تا روز قيامت از بين رفت، به خدا اين کودک همان كسى است كه آن‌ها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آن‌ها گفت: شادمان شديد؟! به خدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما برد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند! ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌در کنار هر شغلی که دارید، اگر نقشی نداشته باشید هستید. ⛔️به خدا# قسم حتی مسلم که هیچی انسان نیستید. ✅ بر و بچه‌هایی که به غنا و استغنا می‌رسند 👈 تکلیف اساسی‌شان این هست که حامل فقه محمد و آل بشوند و بشوند، بدون برو و برگرد. ✳️ مسئله این نیست که محصور بکنید به یکی. یعنی شما در کنار هر شغلتان باید⬇️ ✅ تربیتی، ✅ نقش تربیت مهره و یاور برای خدا و ✅ نقش جایگزین‌سازی این‌ها را داشته باشید. این سه تا حرفی که برایتان زدم را شدیدا سنگین می‌کند. بعدا می‌فهمید چه بلایی سرتان آمده است. ❌به شوخی نگیرید! این را هر کدامتان، حالا می خواهید بنا باشید، بزاز باشید، بقال باشید، خراط باشید، در کنار هر شغلی که دارید اگر نقشی نداشته باشید خائن هستید. به خدا قسم حتی مسلم که هیچی انسان نیستید. اول ظالم بر محمد و آل محمد کسانی هستند که از محمد و آل محمد چشیده اند، از آن ها گرفتند و با غیر آن ها سودا کردند و برای غیر آن ها سر بر خاک گذاشتند. ✍ خواب و بیدار : https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت می‌كند كه فرمودند: 1️⃣ چون پيامبر اکرم (ص) به‌دنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از كه در ميان آن‌ها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى به‌دنيا آمده؟ گفتند: نه، گفت: پس چنين نوزادى بايد در به‌دنيا آمده باشد و نامش است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى و به‌دست او است، و به‌خدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است! 2️⃣ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جست‌وجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ بن عبدالمطلب نوزادى به‌دنيا آمده است. پس به‌دنبال آن گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، به‌خدا قسم که در ميان ما پسرى به‌دنيا آمده است. پرسيد: آيا پيش از آن‌كه من به شما بگويم يا بعد از آن به‌دنيا آمده‌؟ گفتند: پيش از آن‌كه آن سخن را به ما بگوئى، گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم. 3️⃣ آن‌ها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم، آمنه گفت: به‌خدا اين فرزند من وقتى به‌دنيا آمد مانند بچه‌هاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر به‌سوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخ‌هاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا می‌گفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را بگذار. 4️⃣ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانه‌اش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد. 5️⃣ همين كه از نزد [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت تا روز قيامت از بين رفت، به‌خدا اين کودک همان كسى است كه آن‌ها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آن‌ها گفت: شادمان شديد؟! به‌خدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند! ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 🇮🇷👉 @jscenter
🔴 عاشقی و جوانی 🔻اگر این قصیده سعدی را تاحالا خوانده‌اید امشب دوباره بخوانید: ماه فروماند از جمال سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد قصیده از سعدی به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد مصطفی(صلوات الله علیه و آله‌وسلم) 🌺🌺 مبارک 🌺🌺 ✅ : http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
✡️ توسل یهودیان به حضرت محمد (ص) در قرآن و یافته‌های باستان‌شناسی 1️⃣ یهودیان در نیایش‌ها و در گفت‌وگوهای سیاسی اجتماعی، همواره بر مشرکانِ حجاز طلب فتح و پیروزی و رهایی کرده، در برابر تجاوز بت‌پرستان به آنان می‌گفتند: در آینده پیامبری مبعوث خواهد شد که وحی و رسالت موسوی را تصدیق می‌کند و ما در سایهٔ ایمان به او بر شما شوریده و پیروز خواهیم شد و شما را از این دیار بیرون خواهیم کرد. 2️⃣ در بعضی از نقل‌ها آمده که یهودیان به خدا عرض می‌کردند: «خدایا ما را به‌وسیلهٔ پیامبری که در آخرالزمان مبعوث می‌شود و ما ویژگی او را در تورات یافتیم، یاری بفرما»، و می‌گفتند: «خدایا، به حقّ پیامبر اُمّی از تو یاری می‌طلبیم و این‌که ما را بر آن‌ها پیروز کنی». 3️⃣ امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در ضمن حدیثی می‌فرمایند: 👈 خداوند تبارک و تعالی زمان موسی و بعد از او را امر نموده بود که هرگاه مشکلی پیدا کردند و هر زمان دچار مصیبت و بلائی شدند، خدا را به‌واسطهٔ محمد و آل پاک او بخوانند و به‌وسیلهٔ آن‌ها یاری بجویند، و آن‌ها نیز این دستور را اجرا می‌کردند. 4️⃣ در کتاب «۱۴۰۰ سال پادشاهی در عربستان پیش از اسلام»، نوشتهٔ «کریستین ژولین روبن» از کتیبه‌ای یاد شده است که مطالب فوق را تصدیق می‌کند. 5️⃣ این کتیبهٔ بسیار بزرگ که به ژوئیه ۵۲۳م. [۸۶ سال قبل از بعثت] تاریخ‌گذاری شده، بر صخره‌ای در ۹۰ کیلومتری نجران حک شده است. نویسندهٔ آن شَرَح‌إیل یَقْبُل ذُویَزأَن است، فرزند یک خاندانِ قدرتمندِ شاهزادگی در حَضْرَمَوت که به گروید. 6️⃣ اشارهٔ صریح به یهودیت در این متن، نام «ربّ یهودیان» در پایان کتیبه است. و اما مطلب قابل توجه اشاره و توسّل به نام بعد از ذکر نام ربّ یهود است. کتیبه با این عبارات به پایان می‌رسد: 👈 «ربهد بمحمد»؛ یعنی: «ربّ یهودیان، با محمد». ✅ اندیشکدهٔ مطالعات یهود: 🇮🇷👉 @jscenter