⭕️ مرزهای فکری سرزمین ما
❌ اینکه #آمریکا به عنوان یک قطب اصلی قدرت در جهان، #ایران را در کنار روسیه و چین جزء تهدیدات امنیتی خود بداند و اولویت برخورد با این تهدیدات را ایران تلقی کند، آیا یک شوخی است یا از یک جدیت و واقعیت تاریخی برخوردار است؟!
🔹 ایران ادعای سرزمینی ندارد، اما مدعی #پرچمداری اسلام، قرآن و دینداری در جهان است و با راهبرد الهیات رهاییبخش رودرروی استبداد و #استکبار_جهانی ایستاده است.
🔸 ایران ادعای سرزمینی ندارد، اما #پرچم دار دفاع از مظلوم و #حقوق_بشر به معنای واقعی، فارغ از هر مذهب و قومیتی است.
🔹 ایران ادعای سرزمینی ندارد، اما پرچمدار #دموکراسی حقیقی و #آزادی واقعی در جهان است.
🔸 ایران ادعای سرزمینی ندارد، اما علمدار آزادی #قدس از چنگال خونین صهیونیستهاست و آنرا به عنوان یک آرمان الهی در جهان مطرح کرده. این آرمان حتی در #جام_جهانی فوتبال قطر و واکنش مردم جهان نسبت به حضور رسانه های صهیونیستی، افراختن پرچم فلسطین توسط هواداران کشورهای مختلف و... به شکلی عریان خود را نشان داد.
❌ سؤال کلیدی بعدی این است که چرا ادعاهای سرزمینی و جهانگشایی #ایرانیان در قبل از اسلام و بعد از اسلام فروکش کرده ولی اکنون به صورت یک آرمان الهی و انسانی خود را از پس و پیش تاریخ، ناگهان از پرده برون انداخته؟!
🔹 پاسخ آن روشن است... سردمدار آن فتوحات کسانی بودند که حرص و ولع جهانگشایی داشتند، اما چنین حرص و ولعی در امامین #انقلاب و #مردم_ایران نیست.
🔸 سردمداران #انقلاب_اسلامی کسانی هستند که به صفت علم، عدل، انصاف، آگاهی، اخلاق و جوانمردی در ایران و جهان شناخته میشوند. اغلب و اعظم کادرهای انقلاب و حتی مردم عادی به چنین صفاتی شناخته میشوند و در تاریخ معاصر، صدها هزار #شهید و #جانباز را برای برپایی این پرچمها تاکنون هزینه کردهاند.
❌ ادعای سرزمینی علیه ایران چه موضوع مناقشه روی اسم #خلیج_فارس باشد و چه موضوع سه جزیره و یا ادعای حاکمیت در اروندرود که در زمان #صدام منجر به یک جنگ ۸ ساله و سقوط دیکتاتور بغداد شد، واقعا مضحک است؛ چون ایران بخواهد با همین منطق معارضین، وارد معرکه ادعاهای ارضی بشود، میتواند مدعی ۳ برابر خاک فعلی خود باشد. ادعای فکری سرزمینی ما کل کره زمین تحت زعامت #انسان_کامل است...
🔺 این ادعای ما نیست، این ادعا و وعده قرآن است:
✨ «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (قصص آیه ۵)
✅ لذا #امام_خمینی (ره) فرمود: ما مصمم هستیم پرچم لاالهالاالله را بر سر قلل رفیع جهان به اهتزاز درآوریم.
⛔️ تمام تلاش #آمریکا و سه کشور شرور اروپایی در #مذاکرات_هستهای در #فشار_حداکثری و #تحریم ها و... جلوگیری از تحقق چنین #وعده_قرآنی است.
💯 آنها خوب میدانند دولت و ملت ایران، تنها مدعی حقیقی و پای کار تحقق این وعده الهی است که به زودی رقم خواهد خورد.🇮🇷
✅ #ما_ملت_امام_حسینیم... در دنیا به زیست مستقل از کفر و شرک و نفاق فکر میکنیم. چنین زیستی ما را به جاودانگی و رستگاری در آخرت، به وسعت ابدیت، هدایت میکند.
🔺 به همین دلیل امروز ژنرالهای #ناتو و شرکای جهانی او شمشیرها را غلاف کردهاند و همگی در اتاق #جنگ_نرم جنگ شناختی و جنگ ادراکی نشستهاند!
⚠️ #صدام با حمایت یک جهان میخواست مقابل ارادهی #مردم_ایران بایستد!
⛔️ عاقبتش هلاکت با طناب دار made in Iran بود!
🔥 دیگران عاقل باشند...
💥 اللهم صل علی محمد و آل محمد 🇮🇷
#فتنه_آذربایجان #آتش_آذربایجان
@sedaye_zohoor313 🏴🚩
⚠️ دو تصویر و یک ماجرای عجیب
‼️ در سال ۱۹۹۱ میلادی، #صدام دستور کشتار شیعیان در #عراق رو صادر کرد و از #سلاح_شیمیایی برای سرکوب مردم نجف و کربلا استفاده کرد. آنزمان، زیارت کربلا در اربعین، جرمی با مجازات #شکنجه و #اعدام بود.
✔️ در سال ۲۰۲۱ میلادی اما، بیش از ۱۶ میلیون نفر برای #زیارت به کربلا رفته بودند!
✍ معاند و دشمن به جای خود؛ سادهدلی که نداند شیعیان در هزار و چهارصد سال اخیر با چه مشقتی به #نجف و #کربلا مشرف میشدند و گاهی در هر دو منطقه #ایران و عراق، حکومتهای مخالف و معاند #شیعه مستقر بودند و حداقل غرامت زیارت #اباعبدالله، شکنجههای سنگین یا قطع اعضا و جوارح آنان بود؛ آنگاه به عظمت کار #انقلاب_اسلامی پی خواهد برد که چگونه دو حکومت #جمهوری_اسلامی و عراق را در کنار هم قرار داده و خون شهدای جهانی انقلاب و #مدافعان_حرم چگونه این مسیر زیبای #اربعین زمینهساز ظهور را امن نموده. #ما_ملت_امام_حسینیم
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🇮🇷
#امام_حسین #ظهور #ملت_امام_حسین
@sedaye_zohoor313 🏴🚩
کانال ملت امام حسین علیه السلام
eitaa.com/mellatemamhosein
✳️ پاسخ به یک شبهه !!
💢 آغازگر جنگ هشت ساله ایران بود یا عراق!
⌛️در سال های گذشته برخی، به استناد بیانیه #امام_خمینی به مناسبت شهادت #آیت_الله_صدر که سربازان و افسران عراقی را به قیام علیه رژیم #صدام دعوت کرده بودند نتیجه می گیرند که جنگ هشت ساله نه از سوی صدام که علت جنگ، ایران بود...
قبل از آغاز سال ۵۹ , صدام سه شرط برای صلح با ایران مقرر کرده بود : « تخلیه جزایر ایرانی خلیج فارس که عراق آنها را عربی می داند ، بازگرداندن دنباله اروند رود به قبل از قرارداد 1975 و به رسمیت شناختن نام عربستان برای خوزستان ایران ! »
در ضمن از اولین روز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان شهریور ۵۹ رژیم عراق هر روز به روستاهای مرزی و شهرهای مرزی ایران حمله می کرد.
به موارد زیر که در روزنامه ها و بولتن های #خبرگزاری_پارس در سال ۵۹ منتشر شده است توجه کنید ؛
✅ 7فروردین : تاکید صدام بر حمایت از به اصطلاح مبارزه اقلیت های قومی ایران ضد جمهوری اسلامی !
✅ 12 فروردین : صدام رئیس جمهور وقت عراق آمادگی کشورش را برای جنگ با ایران اعلام کرد .
✅ 13 فروردین : ترور نافرجام طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در بغداد ؛ دولت عراق بدون ارائه سند, ایران را به این اقدام متهم کرد.
✅ 18 فروردین : همزمان با قطع رابطه آمریکا و ایران، صدام خواهان واگذاری جزایر ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی به عراق شد .
✅ 5 اردیبهشت 59 : نخستین حمله عراق به تاسیسات نفتی ایران در دهلران ؛ ▫️تا آغاز رسمی جنگ, 13 نوبت دیگر به تاسیسات مختلف نفتی ایران از سوی عراق حمله شد.
این اخبار به خوبی نشان می داد که #صدام از قبل، آماده جنگ بود تا از ضعف پیش آمده و طبیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نهایت استفاده را ببرد.
جالب آن که تحرکات مرزی رژیم عراق از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب شروع شده و حتی در مواردی در بهار 58 به بمباران روستاهای مرزی ایران منتهی شده بود.
این امر چنان بدیهی است که #رادیو_فردا در گزارشی تاکید می کند : « در واقع ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که مصادف با بمباران فرودگاه مهرآباد و حملات هوایی و زمینی ارتش عراق به استان خوزستان بود نقطه ارتقای درگیری ایران و عراق از جنگ محدود مرزی و نقطه به نقطه به یک رویارویی نظامی تمام عیار است.»
در بخش دیگری از گزارش رادیو فردا می خوانیم : « درگیریهای مرزی ایران و عراق تقریباً از اسفند ۱۳۵۷ شروع میشود. البته در اواخر عمر رژیم شاه نیز درگیریهای پراکندهای در مرزهای غربی کشور وجود داشت.»👇
✅ آغاز حملات به نقاط مرزی از آبان 1357
#سیدمحمود_دعایی اولین سفیر ایران در عراق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز میگوید عراق از آبان ۱۳۵۷ همزمان با آغاز شمارش معکوس برای سقوط حکومت محمدرضا شاه پهلوی, حمله به نقاط مرزی ایران را با هدف الغای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شروع کرد. او چنین میگوید: «حقیقت این است که جنگ ایران و عراق از آبان ۵۷ شروع شد. یعنی وقتی که صدام تشخیص داد رژیم شاه در حال فروپاشی و نهادهای امنیتی و نظامی شاه در حال فرو ریختن است و ساواک نیز در آستانه انحلال قرار دارد و به همین صورت, ارتش نیز در حال تصفیه نیروهاست. صدام، عقده فروخوردهای را از زمان انعقاد قرارداد الجزایر در سینه داشت، به این سبب که این قرارداد به عراق تحمیل شده بود و عراق برخی مسائل در این قرارداد را از موضع ضعف پذیرفته بود و همیشه مترصد بود در یک فرصتی انتقام بگیرد و وقتی که شرایط کشور را در آن وضعیت مشاهده کرد، برای یک حمله انتقامجویانه برنامهریزی کرد. نیروهای ارتش بعث صدام, قرارگاه خودشان را در بصره احداث کردند و عدنان تکریتی به عنوان فرمانده آن قرارگاه منصوب شد و در حقیقت میتوان گفت که آغاز جنگ از آبان ۵۷ یعنی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.»
طبق گزارش وزارت خارجه کشورمان ، ارتش عراق در دوره ۱۹ ماهه قبل جنگ ۳۹۷ بار به مرزهای زمینی، هوایی و دریایی ایران حمله کرده بود.
⏹ منبع: وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی، نقل از پارسا دوست، ما و عراق از گذشتههای دور تا امروز، همان، ص ۵۰۵)
با وجود همه این شواهد افرادی از روی ساده اندیشی یا غرض ورزی ایران اسلامی را دلیل و مسبب آغاز جنگ می دانند و می خوانند که مستندات, خلاف آن را نشان می دهد.
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
💥 خاطرات تلخ از روزهای آغاز جنگ
🎙 از زبان بانوی دزفولی
▫️به یاد دارم، شهریور ماه سال 59 بود. برای تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی، با شوق و ذوق فراوان آماده میشدم. زمزمههای جنگ به وضوح در خانهمان شنیده میشد. با رفتن برادرم «حاج احمد » به بیرون از شهر، و رفت و آمدهای مشکوک و زمزمههای او با پدر و برادر بزرگم، به این نتیجه رسیدم که حتماً اتفاقی افتاده است. در آن سال، «محمود »، برادرم، سرباز بود و در شیراز، ماههای آخر خدمتش را سپری میکرد.
یک روز در پشت بام خانه، مادرم مشغول پختن نان بود، کنارش ایستاده بودم. ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید. تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودیم؛ خیلی هراسان شدیم. طبل جنگ با حمله موشکی رژیم بعث عراق به «دزفول» نواخته شد. تازه دلیل رفت و آمدهای حاج احمد و زمزمههایش را فهمیدم. با حملات خمپارهای و بمباران چیزی در شهر برای مردم تغییر نکرد.
اول مهر آن سال مدارس برقرار بودند. در روزهای بعد، مسئولان آموزش و پروش کمکم متوجه شدند که گِرا گرفتن اهداف عراق، برای بمباران در چه مکانهایی است. به ناچار محل مدارس را تغییر دادند. دانش آموزان مدرسۀ ما را به مدرسه «مهر» در محلۀ «قلعه» انتقال دادند. حملات دشمن بعثی به شهر شدید شده بود؛ اما اکثر مردم شهر را ترک نکردند و در خانههایشان ماندند.
نامهنگاری محمود یکدفعه قطع شد. فقط در نامۀ آخرش به خانواده اشاره کرده بود که: «ما را به خرمشهر میبرند.»
تا مدتها خبری از او نداشتیم. حاج احمد هم مرتب با یک جیپ ارتشی از سر کار میآمد، به ما سر میزد و میرفت. اوائل جنگ رادیو نبود. زمانی همسایهها از اخبار جنگ مطلع میشدند که حاج احمد به خانه میآمد. از کوچک و بزرگ به طرف خانهمان میدویدند و اخبار جنگ را از او میگرفتند. حاج احمد هم برایشان از رشادتهای رزمندهها میگفت. بعد از استحمام، بلافاصله خداحافظی میکرد و میرفت. آمدنش خیلی کوتاه بود؛ اما رفتنش10 یا 20 روز طول میکشید. در این مدت، خبری از برادرم محمود نبود. مادرم نمی دانست دلهرۀ بیخبری از محمود را داشته باشد یا به فکر حاج احمد و خطرات کار و مسئولیتش در جبهه باشد.
تنها چیزی که در چهرهاش میدیدم، مقاومت بود. در سال 59 که عراق موشک زد، نمیدانم اولین جا کجا بود. پدرم که در آن زمان جوشکار بود به ابتکار خودش زیرزمینِ خانه را پایهگذاری کرد و با سقف فلزی پوشش داد تا اگر موشک به خانهمان اصابت کرد، زیر آوار نمانیم. تعدادی از آشنایان هم به این پناهگاه پناه آورده بودند. نمیدانم در آن سال، چندمین موشک بود که به دزفول اصابت کرد که به ما خبر دادند: «به خونه خوشروانی موشک خورده.»
شهید «عبده خوشراوانی» داییِ مادرم بود. در آن حادثه، هشت نفر در خانه بودند. دایی، زندایی، «میترا» که تقریباً هم سن و سال هم بودیم و پنج تا پسر داییام که همه یک جا شهید شدند. اجسادشان هم نصف و نیمه پیدا شد. مادرم وقتی خبردار شد، به خانه فامیل رفت تا در مراسمشان شرکت کند. من را با خودش نبرد. اکثر شبها عادت داشتم توی بغل مادرم میخوابیدم؛ اما آن شب تنها ماندم. حملات دشمن بعثی بیشتر شده بود. شاید بدترین شبی بود که در سن 10 سالگی تجربه کردم. هیچ وقت دلهرهای که در آن شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمیرود.
برگرفته از کتاب،: سفیران ایثار
شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمیرود.
#جنگ_تحمیلی
#شهدا_دزفول
#سردار_شهید_حاج_احمد_سوداگر
#شهید_محمود_سوداگر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✳️ پاسخ به یک شبهه !!
💢 آغازگر جنگ هشت ساله ایران بود یا عراق!
⌛️در سال های گذشته برخی، به استناد بیانیه #امام_خمینی به مناسبت شهادت #آیت_الله_صدر که سربازان و افسران عراقی را به قیام علیه رژیم #صدام دعوت کرده بودند نتیجه می گیرند که جنگ هشت ساله نه از سوی صدام که علت جنگ، ایران بود...
قبل از آغاز سال ۵۹ , صدام سه شرط برای صلح با ایران مقرر کرده بود : « تخلیه جزایر ایرانی خلیج فارس که عراق آنها را عربی می داند ، بازگرداندن دنباله اروند رود به قبل از قرارداد 1975 و به رسمیت شناختن نام عربستان برای خوزستان ایران ! »
در ضمن از اولین روز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان شهریور ۵۹ رژیم عراق هر روز به روستاهای مرزی و شهرهای مرزی ایران حمله می کرد.
به موارد زیر که در روزنامه ها و بولتن های #خبرگزاری_پارس در سال ۵۹ منتشر شده است توجه کنید ؛
✅ 7فروردین : تاکید صدام بر حمایت از به اصطلاح مبارزه اقلیت های قومی ایران ضد جمهوری اسلامی !
✅ 12 فروردین : صدام رئیس جمهور وقت عراق آمادگی کشورش را برای جنگ با ایران اعلام کرد .
✅ 13 فروردین : ترور نافرجام طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در بغداد ؛ دولت عراق بدون ارائه سند, ایران را به این اقدام متهم کرد.
✅ 18 فروردین : همزمان با قطع رابطه آمریکا و ایران، صدام خواهان واگذاری جزایر ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی به عراق شد .
✅ 5 اردیبهشت 59 : نخستین حمله عراق به تاسیسات نفتی ایران در دهلران ؛ ▫️تا آغاز رسمی جنگ, 13 نوبت دیگر به تاسیسات مختلف نفتی ایران از سوی عراق حمله شد.
این اخبار به خوبی نشان می داد که #صدام از قبل، آماده جنگ بود تا از ضعف پیش آمده و طبیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نهایت استفاده را ببرد.
جالب آن که تحرکات مرزی رژیم عراق از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب شروع شده و حتی در مواردی در بهار 58 به بمباران روستاهای مرزی ایران منتهی شده بود.
این امر چنان بدیهی است که #رادیو_فردا در گزارشی تاکید می کند : « در واقع ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که مصادف با بمباران فرودگاه مهرآباد و حملات هوایی و زمینی ارتش عراق به استان خوزستان بود نقطه ارتقای درگیری ایران و عراق از جنگ محدود مرزی و نقطه به نقطه به یک رویارویی نظامی تمام عیار است.»
در بخش دیگری از گزارش رادیو فردا می خوانیم : « درگیریهای مرزی ایران و عراق تقریباً از اسفند ۱۳۵۷ شروع میشود. البته در اواخر عمر رژیم شاه نیز درگیریهای پراکندهای در مرزهای غربی کشور وجود داشت.»👇
✅ آغاز حملات به نقاط مرزی از آبان 1357
#سیدمحمود_دعایی اولین سفیر ایران در عراق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز میگوید عراق از آبان ۱۳۵۷ همزمان با آغاز شمارش معکوس برای سقوط حکومت محمدرضا شاه پهلوی, حمله به نقاط مرزی ایران را با هدف الغای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شروع کرد. او چنین میگوید: «حقیقت این است که جنگ ایران و عراق از آبان ۵۷ شروع شد. یعنی وقتی که صدام تشخیص داد رژیم شاه در حال فروپاشی و نهادهای امنیتی و نظامی شاه در حال فرو ریختن است و ساواک نیز در آستانه انحلال قرار دارد و به همین صورت, ارتش نیز در حال تصفیه نیروهاست. صدام، عقده فروخوردهای را از زمان انعقاد قرارداد الجزایر در سینه داشت، به این سبب که این قرارداد به عراق تحمیل شده بود و عراق برخی مسائل در این قرارداد را از موضع ضعف پذیرفته بود و همیشه مترصد بود در یک فرصتی انتقام بگیرد و وقتی که شرایط کشور را در آن وضعیت مشاهده کرد، برای یک حمله انتقامجویانه برنامهریزی کرد. نیروهای ارتش بعث صدام, قرارگاه خودشان را در بصره احداث کردند و عدنان تکریتی به عنوان فرمانده آن قرارگاه منصوب شد و در حقیقت میتوان گفت که آغاز جنگ از آبان ۵۷ یعنی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود.»
طبق گزارش وزارت خارجه کشورمان ، ارتش عراق در دوره ۱۹ ماهه قبل جنگ ۳۹۷ بار به مرزهای زمینی، هوایی و دریایی ایران حمله کرده بود.
⏹ منبع: وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی، نقل از پارسا دوست، ما و عراق از گذشتههای دور تا امروز، همان، ص ۵۰۵)
با وجود همه این شواهد افرادی از روی ساده اندیشی یا غرض ورزی ایران اسلامی را دلیل و مسبب آغاز جنگ می دانند و می خوانند که مستندات, خلاف آن را نشان می دهد.
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
💥 خاطرات تلخ از روزهای آغاز جنگ
🎙 از زبان بانوی دزفولی
▫️به یاد دارم، شهریور ماه سال 59 بود. برای تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی، با شوق و ذوق فراوان آماده میشدم. زمزمههای جنگ به وضوح در خانهمان شنیده میشد. با رفتن برادرم «حاج احمد » به بیرون از شهر، و رفت و آمدهای مشکوک و زمزمههای او با پدر و برادر بزرگم، به این نتیجه رسیدم که حتماً اتفاقی افتاده است. در آن سال، «محمود »، برادرم، سرباز بود و در شیراز، ماههای آخر خدمتش را سپری میکرد.
یک روز در پشت بام خانه، مادرم مشغول پختن نان بود، کنارش ایستاده بودم. ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید. تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودیم؛ خیلی هراسان شدیم. طبل جنگ با حمله موشکی رژیم بعث عراق به «دزفول» نواخته شد. تازه دلیل رفت و آمدهای حاج احمد و زمزمههایش را فهمیدم. با حملات خمپارهای و بمباران چیزی در شهر برای مردم تغییر نکرد.
اول مهر آن سال مدارس برقرار بودند. در روزهای بعد، مسئولان آموزش و پروش کمکم متوجه شدند که گِرا گرفتن اهداف عراق، برای بمباران در چه مکانهایی است. به ناچار محل مدارس را تغییر دادند. دانش آموزان مدرسۀ ما را به مدرسه «مهر» در محلۀ «قلعه» انتقال دادند. حملات دشمن بعثی به شهر شدید شده بود؛ اما اکثر مردم شهر را ترک نکردند و در خانههایشان ماندند.
نامهنگاری محمود یکدفعه قطع شد. فقط در نامۀ آخرش به خانواده اشاره کرده بود که: «ما را به خرمشهر میبرند.»
تا مدتها خبری از او نداشتیم. حاج احمد هم مرتب با یک جیپ ارتشی از سر کار میآمد، به ما سر میزد و میرفت. اوائل جنگ رادیو نبود. زمانی همسایهها از اخبار جنگ مطلع میشدند که حاج احمد به خانه میآمد. از کوچک و بزرگ به طرف خانهمان میدویدند و اخبار جنگ را از او میگرفتند. حاج احمد هم برایشان از رشادتهای رزمندهها میگفت. بعد از استحمام، بلافاصله خداحافظی میکرد و میرفت. آمدنش خیلی کوتاه بود؛ اما رفتنش10 یا 20 روز طول میکشید. در این مدت، خبری از برادرم محمود نبود. مادرم نمی دانست دلهرۀ بیخبری از محمود را داشته باشد یا به فکر حاج احمد و خطرات کار و مسئولیتش در جبهه باشد.
تنها چیزی که در چهرهاش میدیدم، مقاومت بود. در سال 59 که عراق موشک زد، نمیدانم اولین جا کجا بود. پدرم که در آن زمان جوشکار بود به ابتکار خودش زیرزمینِ خانه را پایهگذاری کرد و با سقف فلزی پوشش داد تا اگر موشک به خانهمان اصابت کرد، زیر آوار نمانیم. تعدادی از آشنایان هم به این پناهگاه پناه آورده بودند. نمیدانم در آن سال، چندمین موشک بود که به دزفول اصابت کرد که به ما خبر دادند: «به خونه خوشروانی موشک خورده.»
شهید «عبده خوشراوانی» داییِ مادرم بود. در آن حادثه، هشت نفر در خانه بودند. دایی، زندایی، «میترا» که تقریباً هم سن و سال هم بودیم و پنج تا پسر داییام که همه یک جا شهید شدند. اجسادشان هم نصف و نیمه پیدا شد. مادرم وقتی خبردار شد، به خانه فامیل رفت تا در مراسمشان شرکت کند. من را با خودش نبرد. اکثر شبها عادت داشتم توی بغل مادرم میخوابیدم؛ اما آن شب تنها ماندم. حملات دشمن بعثی بیشتر شده بود. شاید بدترین شبی بود که در سن 10 سالگی تجربه کردم. هیچ وقت دلهرهای که در آن شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمیرود.
برگرفته از کتاب،: سفیران ایثار
شب ترسناک روح و جانم را آزرد، از خاطرم نمیرود.
#جنگ_تحمیلی
#شهدا_دزفول
#سردار_شهید_حاج_احمد_سوداگر
#شهید_محمود_سوداگر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄