eitaa logo
معراج السعادة
385 دنبال‌کننده
493 عکس
132 ویدیو
1 فایل
جایی برای خودسازی و تغییر شرح و تدریس کتاب اخلاقی معراج السعاده ارتباط با ادمین @Bigharar_12 (وصیت شهید مصطفی صدرزاده(سیدابراهیم):خودسازی دغدغه اصلی شما باشد) "در این کانال شما مهمان شهید صدرزاده هستین."
مشاهده در ایتا
دانلود
معراج السعادة
مجالس روضه #سیدالشهدا مستحب نیست، #واجب است... مرحوم #آیت‌الله_آقا_مرتضی_تهرانی برادر مرحوم #آیت‌ال
🏴 امروز صبح روح بلند حضرت آیت‌الله شیخ مرتضی تهرانی، برادر آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی، در جوار مولایش حضرت رضا (ع) به ملکوت اعلی پیوست. این ضایعه را تسلیت عرض می‌کنیم. خداوند عالم بر سفره مولایش حضرت اباعبدالله (ع) میهمانش بگرداند... ✅ @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃 یک بار مصطفی از ناحیه‌ی پا مجروح شده بود. از بیمارستان مرخص شد و داشتیم باهم برمی‌گشتیم. من پشت فرمان نشسته بودم و مصطفی هم کنار دستم بود. 🍃 در ترافیک بودیم و او هم مشغول صحبت کردن با تلفن. 📱 🍃 بنده‌خدایی آمد کنار دست ما ترمز کرد، نگاهی به داخل ماشین انداخت و دید خانم‌ها همه چادری، مصطفی هم با پیراهن یقه آخوندی و ریش نشسته. طرف یک فحش رکیک داد و تا راه باز شد سریع گازش را گرفت و رفت. 🍃عصبانی شدم 😡 و پایم را روی گاز گذاشتم که جلویش بپیچم و از ماشین پیاده‌اش کنم. 🍃 مصطفی مچ دستم را گرفت و گفت: «داداش تو ماشین زن و بچه نشسته. اون بنده خدا هم از روی نفهمی یه حرفی زده، ما نباید آتش بیار معرکه باشیم که!» 🍃 همان‌جا مطمئن شدم که مصطفای پرشروشور دوران کودکی به مردی صبور تبدیل شده.👏 🍃وقتی برای چندمین بار تیر خورد و در بیمارستان بستری شد، امیرحسین حاج نصیری آمد پیش او و خواهش کرد که هرطوری شده کارش را ردیف کند تا به سوریه برود.🙏 🍃 امیرحسین با دلخوری تعریف کرد: «رفته بودم پیش یکی از فرمانده‌ها تا رضایت بده و راهی بشم. طرف با پرخاش گفت: «مگه اونجا حلوا خیرات می‌کنن که میخوای بری؟» 😡 منم جوابش رو با تندی دادم. 😠 از اون موقع دیگه هر کاری می‌کنم نمی‌ذارن حتی اسم سوریه را بیارم!» 😔 مصطفی همان‌طور که دراز کشیده بود گفت: «اشکال نداره. یه خودکار و کاغذ بیار تا برای حاج قاسم نامه بنویسم که بری!»😊 🍃 هر چه گفت امیرحسین نوشت و بعد هم به من اشاره کرد و گفت: «بده نامه رو داداشم تایپ کنه. تا حالا نامه‌ی هر کسی رو تایپ کرده، بالاخره رفته سوریه!»🌹😉 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69
آن باد که آغشته به بوی نفس توست از کوچه ما کاش گذر داشته باشد...🌹 #شبتون_شهدایی ✅ @seyedebrahim69
هـر صبـح ؛ ڪز نسیمِ شما بیـــــدار گشته‌ ام رنگِ گل و طراوت گلشن گرفته‌ام ... #صبحتون_شهدایی #مردان_بی_ادعا🌷 @seyedebrahim69
🌹تبدیل ناخوشی به خوشی🌹 شما را به تقوا سفارش میکنم که خداوند ضمانت فرموده است برای کسی که تقوی پیشه کند 🔹که ناخوشایندی و ناگواری او را به خوشی و گوارایی تبدیل کند و از راهی که گمان نمیکند برای او‌ و روزی می رساند. 📕بحار ج۷۵ص۱۲۱ @seyedebrahim69
🇺🇸راهنمایی آمریکا🇺🇸 📣آقایون آمریکایی... ❗️گفته بودین، کاری می کنید که توی تیرماه مردم ایران قیام کنند و تابستون داغی برای ایران رقم بخوره خوب تیرماه تموم شد و خبری نشد ♨️شما ۴۰ ساله تلاش می کنید اما نمیشه ❌اگه خیلی علاقه دارین که مردم ایران قیام کنند، راهش این نیست که مدام با ترفندهای رسانه ای و خبر سازی به مردم القا کنید که فساد اقتصادی سر تا پای کشور را گرفته 👈تا امروز این کار را کردین ولی نتیجه نگرفتین ✅اما اگه وقعا میخواین مردم ایران قیام کنند، اینم یه راهنمایی خوب 👇 👌باید مردم ایران را خوب بشناسید، یعنی دقیق بررسی کنید و ببینید دفعه قبل که مردم حکومت قبلی را ساقط کردن برای چی بود؟ ♦️میدونید که زمان پهلوی، دلیل اصلی قیام ها و تظاهرات مردم ، مسائل اقتصادی نبود و توی راهپیمایی ها، مردم ایران هیچ شعار رفاه طلبانه ای سر ندادن 💢تاریخ نشون داده که مردم ایران همیشه با بدترین وضع اقتصادی ساختند ⚫️در زمان پهلوی، همین مردم اونقدر فقیر بودن که لباس های بچه هاشونو نگه می داشتن برای بچه بعدی ❌مثل امروز نبود که هر بچه یه کمد پر از لباس و یه کمد پر از اسباب بازی و ... داشته باشه ⚫️پسرای خونه از حدود 13 سالگی خرجشون می افتاد گردن خودشون و باید می رفتن سر یه کاری ❌نه مثل امروز که تا 25 سالگی خرج تحصیل و دانشگاه و تفریحات پر هزینه امروزی و خورد و خوراکشون را پدرشون بده ➖دخترا هم از همون نوجونی شوهر داده میشدن و خرجشون از پدر جدا میشد 🔺و شما خوب میدونید که همه ی این سختی ها در شرایطی بود که فروش نفت ایران روزی ۶ میلیون بشکه بود ♨️نه مثل امروز، روزی ۲ تا ۳ میلیون بشکه و جمعیت ایران هم ۳۰ میلیون بود، نه ۸۰ میلیون ⚠️یعنی درآمد نفتی ایران به ازای هر نفر، حدود 10 برابر در آمد امروز بود، اما وضع زندگی مردم اونجوری بود و معلوم نبود این درآمد نفتی کجا میره 🔷اما مردم با همه ی این سختی ها میساختن و چیزی نمی گفتن ☀️ولی وقتی که به ارزشهای دینی شون توهین شد قیام کردند 🚩مثلا قیام مسجد گوهرشاد در زمان رضاخان، برای اعتراض به قانون کشف حجاب رضاخانی بود 🚩یا قیام 19 دی و قیام های زنجیره ای بعدیش که متصل شد به انقلاب، برای اعتراض به مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات به عالم بزرگ شیعه یعنی امام خمینی بود ✅در کل، همیشه همه ی قیام ها و خون دادن های ملت ایران، همش برای دفاع از ارزشهاشون بوده، نه برای مسائل مادی ⁉️خوب فهمیدین مردم ایران در چه صورتی قیام می کنند؟؟ ‼️دیگه راهنمایی از این بهتر میخاین؟!! @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ نماهنگ عربی سیدالقائد در مدح فرمانده کل قواء همراه با تصاویر فرماندهان شهید 🍃کاری از مرکز رسانه فاطمیون ✅ @seyedebrahim69
آدم از جنٺ بہ درشد من ز صحن انقلاب او گناهےدیگر اسٺ و من گناهے دیگرم چون ڪلاغے ڪه میانِ ڪفترانٺ گم شده اسٺ من هم آرے در حریمٺ روسیاهے دیگرم😔 #بدشدن‌حس‌دل‌آزارشدن‌هم‌دارد @seyedebrahim69
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔷 قرار شد همه قبل از رفتنش خانه‌ی مامان و بابا جمع شویم. مرتضی نیامد، اما آبجی با تمام بدحالی پسرش، امیرعلی، آمد. من هم با اینکه موقع نصب تابلو و کار با موتورجوش چشمانم به اصطلاح برقزده بود و باز نمیشد، رفتم. دلم نمی‌آمد حتی یک لحظه دیدار مصطفی را از دست بدهم. 💕 🔷 شام هم کله‌پاچه داشتیم. بعد از شام، مصطفی گیر داد که «بیا برات قطره‌ی چشم بریزم!» 😉 می‌دانستم می‌خواهد سربه‌سرم بگذارد، اما آن موقع دوست داشتم سرم را به این بهانه روی پایش بگذارم.❣ تا دهانم را باز کردم که بگویم جان من اذیت نکنی، قطره‌ی تتراسایکلین را داخل دهانم خالی کرد.😄 دلم نیامد تلافی کنم، اما تا یک هفته هیچ طعمی را نمی‌فهمیدم.😩 🔷 مردادماه رفت، مجروح هم نشد. مثل همیشه انگار منتظر بودیم تا یک جایش زخمی شود و رضایت بدهد تا چند وقتی ببینیمش، اما این‌بار رفتن و ماندنش انگار تمامی نداشت. 😔 🔷 مرداد جایش را به شهریور داد. فاطمه اول مهر رفت مدرسه، اما مصطفی مدرسه‌رفتنش را ندید. 😔 محرّم آمد و مصطفی نیامد تا هیئت را برگزار کند. 😔 🔷 هر چه روزها می‌گذشت دلهره‌ی ما هم بیشتر می‌شد. به خصوص به دلیل خبرهایی که از عملیات در حلب داشتیم. تمام دوست و فامیل و آشنا تا مرا می‌دیدند می‌پرسیدند: «از مصطفی چه خبر؟» من هم به شوخی می‌گفتم: «شهید شده!»😉 همه می‌خندیدند و می‌رفتند. 🔷 ظهر تاسوعا تمام شد، اما هنوز خبری از مصطفی نبود. کم‌کم دلمان شور افتاد. ظهر جایش را به شب داد. دیگر بی‌قرار بودیم. با مامان و بابا رفتیم خانه‌ی مصطفی. موبایلم زنگ خورد. دایی حسین بود. قلبم هرّی ریخت. از مامان فاصله گرفتم و گوشی را جواب دادم. دایی گفت: «متاسفانه خبر خوبی ندارم، بچه‌ها خبر شهادت مصطفی رو آوردن!»🌹 🔷 نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. همه چشمشان به من بود. گوشی را قطع کردم تندتند گفتم: «دایی نگران بودن و گفتن اگه خبری شد من رو هم در جریان بذارین!» 🔷 خیلی نگذشت که خبر شهادتش تایید شد.😔🌹 انگار همه‌ی خانه یک لحظه در بهت فرو رفت. در کوچه قیامت شد. بچه‌های بسیج، خانم‌ها و آقایانی که تازه خبر را شنیده بودند، به کوچه آمده بودند. 🔷 انگار آن شب تمام نمی‌شد. آخر روز جمعه بود، تاسوعا بود، اما مصطفی نبود. به عکسش نگاه می‌کردم. لبخندی پرمعنا داشت. نمیدانستم در آن اوضاع خنده‌اش را باید چگونه معنا کنم.💕 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع : کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح ✅ @seyedebrahim69
1_18758689.mp3
6.43M
🎶 راهی ام من ... شکسته دل به زیر باران ☔️💔 به راه نا تمام یاران در امتداد آن سواران ... 😞✋ 🎧 حاج_میثم_مطیعی تک ❤️ @seyedebrahim69
🕊🍃 "شهادت" داستان #ماندگاری آن هایی است که دانستند دنیا جایی برای ماندن نیست... 🍃🕊 #شبتون_شهدایی ✅ @seyedebrahim69