7991769_232.mp3
3.98M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_دوم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_دوم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_مرتضی_عطایی
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
#سیاسی
🚩آیتالله سیداحمد علمالهدی : برخی جریانهای سیاسی داخلی گرفتار جاهلیت شدهاند
امام جمعه مشهد:
🔹 یک گردن کلفت جانورصفت یک طرفه از قراردادی بیرون رفته است و رفته به بقیه میگوید ادامه دهید اما به شرطی که منافع ما تامین شود
🔹 سه کشور اروپایی میگویند حق با ایران است اما تضمین نمیدهیم.
🔹 این بیانگر جاهلیت و از بین رفتن انسانیت است.
🔹قصه برجام جلوی چشم همه است/ از روز اول مقام معظم رهبری فرمودند من به اینها اطمینان ندارم
🔹این قرارداد در مجلس آمد و بررسی شد و عنوان شد که این درست نیست و گفتند قرارداد به ضرر است اما با یک جوسازی به تصویب مجلس رسید و امروز شکست خورده و با ضرر متوجه شده و سانتریفیوژ از کار انداخته شد و فناوری 20 درصدی کنار گذاشته شد و انتهایش نیز هیچ بود.
🔹مقام معظم رهبری برای اینکه راه باز باشد مسیر را باز گذاشتند اما امروز عدهای عناصر ناپاک میگویند اگر قرار است کسی بازخواست شود خود مقام معظم رهبری است و این همان جاهلیتی است که وارد کشور ما شده
✍ لعنت بر خوارج زمانه
همانها که مذاکرات را بر ولی و رهبر خود تحمیل می کنند و بعد از شکست مذاکرات بخاطر ساده لوحی ابوموسی اشعریهایی که خود تحمیل کرده اند ، تقصیرات افتضاح و شکست خود را بر گردن ولی و رهبر می اندازند و طلبکارانه فریاد می زنند چرا رهبر و امام جامعه با مذاکرات موافقت کرد؟ چرا تایید و امضا کرد ؟ حال آنکه تایید و امضا بشرطها و شروطها بود که همین جماعت هیچکدام را رعایت نکردند ...
@seyedebrahim69
.
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_دوم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔹۱۹ شهریور ۶۵ به دنیا آمد.😊 پرستار او را توی بغلم گذاشت، تمام بدنش را نگاه کردم. میترسیدم خدایی نکرده عیب و ایرادی داشته باشد.
🔹چشمم روی نقطه ای از دستش که مثل کبودی بود ثابت ماند. با نگرانی پرسیدم:« دست بچه ام به جایی خورده که کبود شده؟»😔
پرستار با خنده😃جواب داد:«نه این علامته.»🔴
بعد با کنجکاوی پرسید:«حالا اسمشو چی میذاری؟»
همان طور که می بوسیدمش گفتم:«اسمی که برازنده اش باشه. باید بچه ام سرباز امام زمان (ع) بشه.»😊
🔹چشمانم میسوزد. ای کاش امروز زودتر تمام شود.😔
🔹این تاسوعا من را یاد تاسوعای سال ها پیش میاندازد. دلشوره آن روز هم همین طوری بود.
آن وقتها خانه ما، نزدیک خانه مادرم ،توی خیابان مهران در اهواز و بالای یک نانوایی بود.
🔹مادرم دهه اول محرم، صبح ها روضه داشت.
🔹مرتضی را باردار بودم. آن روز هر چه کردم که مصطفی را راضی کنم تا با من راهی شود، زیر بار نرفت. پایش را توی یک کفش کرده بود که «می خوام با داداش محمد حسین برم دسته ببینم.»
🔹قبول کردم. به عادت همیشه برایشان آیت الکرسی خواندم و رفتم.
🔹توی مجلس بودیم که در خانه باز شد و خانمی با وحشت آمد پیش مادرم و هراسان گفت: «بی بی! چه نشستی که موتوری مصطفی رو کشت!»😱
🔹زن ها وسط روضه دویدند توی خیابان تا ببینند چه شده. اما من از ترس نمیتوانستم از روی زمین بلند شوم.😞 فقط توی دلم گفتم: «#عمو_عباس، مصطفی نذر خودت. سالم بمونه و بشه سرباز خودت.»
🔹وقتی مصطفی را آوردند سالم بود؛😊 فقط کمی پهلویش خراشیده و سرش شکسته بود.
🔹بعدا متوجه شدم که موتوری🏍 پرتش کرده آن دست خیابان، اما به لطف خدا و حضرت عباس (ع) سالم ماند.😊
🔹تا قبل از ۱۴ سالگی، حتی خود مصطفی هم از نذرم خبر نداشت.
🔹از آن روز، هر سال روز تاسوعا توی روضهی مادرم شیر میدادم. امسال هم وقتی به مادرم سر زدم پول شیر را دادم و برگشتم تهران.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69
1_7769373.mp3
9.93M
#ماه_عسل_۹۷ ۳
#استاد_شجاعی
✍روحت، لابلای زنجیرهایی که به پاش بستی؛ خفــه شده...
نه آرامش داری،
و نه از پسِ مدیریتِ خودت برمیای!
رمضان، وقتِ پَر گرفتنه...
خودت و رها کن
@seyedebrahim69
7991783_888.mp3
4.17M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_سوم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_سوم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_سجاد_عفتی
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد و دل های شهید مدافع حرم محمد آژند با دوست شهیدش مصطفی صدرزاده
@seyedebrahim69
وارد بشوید در ضیافت الله!
🌺 این ضیافت، همهاش #ترک است؛ ترک شهوات از قبیل خوردنیها، نوشیدنیها و جهات دیگری که شهوات انسان اقتضا میکند.
✅ خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این #میهمانخانه؛و این ضیافت هم جز ترک، چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها.
💢 اگر ذرهای #هوای_نفس در انسان باشد،این به مهمانی "وارد نشده است".
امام خمینی(ره)
٢۷ اردیبهشت ۶۷
🔵 @IslamLifeStyles
@seyedebrahim69
#خاطرهایپرمحتوا_از #شهید_مصطفی_صدرزاده
کار کردن برای خدا با زبان روزه و تنی خسته...
براے شهادت باید تلاش کرد...
باید با تنی خسته برای خدا کار کرد...
📌مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال ۸۴ را به مدت هشت روز روزه گرفت... ایامی که روزه بود فعالیـــــت کاری بسیـــــاری داشت...
📌کارهای پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود...
📌عصر روز هشتم اومـــــد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،وکه از پایـــــگاه بسیج تماس گرفتن.
📌ازش خواهش کردم ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو الان نزدیک افطاره
📌 #گفت: لطفش به اینه که با زبان روزه برا خـــــدا قـــــدم برداری ، تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم...
📌هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو، بالای سر مصطفی دیدم، که از پله ها پرت شده بود پایین و تمام سروصورتش خونی شده بود
📌بهش #گفتم : دورت بگردم خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی...
📌مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه بالایی برسه .... ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید...
#روایت_از_مادرشهید
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@seyedebrahim69
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_سوم
#فصل_اول_کتاب
#نذر_عمویم_عباس
#از_زبان_مادر_بزرگوار_شهید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔺مرتضی یکسال و خرده ای داشت و مصطفی هم عاشق این بود که برایش بزرگتری کند.😊
🔺مدام می خواست او را بغل کند یا بخواباند. اما من از ترس اینکه بلایی سر مرتضی نیاید هر دفعه به بهانه ای نمیگذاشتم.🍃
🔺یک بار خیلی اصرار کرد و من هم مقاومت کردم.✨
🔺همانطور که مرتضی را گرفته بودم پاهایش را کشید و موهایش توی دستم ماند.😱
دعوایش کردم و گفتم: «این چه کاری بود که کردی؟»😡
🔺با ناراحتی گفت: «اگه مرتضی رو بهم ندی خونه رو آتیش میزنم!»😔
🔺حرفش را جدی نگرفتم و رفتم اتاق طبقه بالا تا لباس بچه را عوض کنم.
🔺مصطفی همانجا ماند.😔
🔺آن وقت ها یک اتاق پایین بود که به جای آشپزخانه از آن استفاده می کردیم.
🔺بعد از چند دقیقه دیدم خانه را دود گرفته😱 سریع پایین رفتم و دیدم کنار گاز نشسته و با کبریت فرش کف آشپزخانه را آتش زده است.🔥
🔺بعد از اینکه آتش را خاموش کردم، او را توی بغلم گرفتم و بوسیدم.💕
🔺همانطور که روی پایم نشسته بود گفتم: «مامان چرا اینکارو کردی؟»😳
🔺با خونسردی گفت:«من که بهتون گفته بودم!»😊
🔺آنقدر نگران شیطنتهای بی اندازهاش بودم که او را پیش یک متخصص مغز و اعصاب بردم.
🔺دکتر بعد از کلی سوال و جواب و حرف زدن با مصطفی گفت: «خانم این بچه سالمه. فقط یک ایراد داره؛ روحش برای این جسم خیلی بزرگه. لطفا بچه را از این دکتر به آن دکتر نبرید.»
🔺 یک روز با بچه های عمویش مشغول بازی در حیاط بودند که یک کرم کوچک از میانشان رد شد.
🔺 مصطفی بچهها را کنار کشید و گفت: «برید کنار له نشه.»
🔺 بعد خودش کرم را آرام برداشت و برد سمت دیگر حیاط.
🔺 آمد داخل خانه و یک ظرف آب هم از من گرفت تا به کرم آب بدهد.😊
🔺 خیلی مواظب بود پایش روی مورچهها و حشرات نرود.
🔺 حتی دل این که یک سوسک را بکشد، نداشت.
🔺 آنها را توی حیاط می انداخت.
🔺 میگفت: «اینا هم مثل ما حق زندگی دارن.»😊💗
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار_مجموعه مدافعان حرم_انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69
مورد داریم طرف صبح تو یه روزنامه، عصر توی یه دانشگاه، آرمانهای امام خمینی(ره) را به سخره میگیره، بعدشب میره بیت سیدحسن خمینی ازش پذیرایی میکنن وباهاش عکس یادگاری میگیرن
پ.ن1: پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد
پ.ن۲: همه این تحرکات در جهت جذب قشرخاکستری جامعه توسط این طلبه لاکچری و تاثیر در انتخابات ۹۸ است
@seyedebrahim69
1_7943108.mp3
7.34M
@seyedebrahim69
#ماه_عسل_۹۷ ۴
#استاد_شجاعی
✍اگه سابقه ات خرابه...نترس
این مهمونی مال من و توئه؛
همون خدایی دعوتمون کرده که گفته من اله العاصین هستم!
✨خدایِ گناهکاران.
بیخیالِ گذشته ها
✨ #جزء_چهارم از قرآن کریم به نیابت از #شهید_محمد_آژند، از دوستان #شهید_مصطفی_صدرزاده، خوانده میشود...🌹
#روز_چهارم_ماه_مبارک_رمضان
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69
7991799_410.mp3
4.13M
✨ فایل صوتی قرائت #جزء_چهارم قرآن کریم
#استاد_معتز_آقایی
#روز_چهارم_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_محمد_آژند
#التماس_دعا
✅ @seyedebrahim69