تو و خاطراتت دیگه برام مُرده و تمام شده محسوب میشین
حلواتو پختم و با لذت خوردم، نماز شب اول قبرم خوندم و به همه گفتم یه فاتحه بخونن برای یه عزیز پر پر شده
ببخشید دیر کردم، با تنبلیم تو رودروایسی گیر کرده بودم
میگفتم دیرم شده، باید برم میگفت نه بمون برنج خیس کردم