eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
185.6هزار عکس
167.6هزار ویدیو
1.9هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
انقلاب ایران؛ بهترین انقلاب 🔻 | 19 اردیبهشت 🔹... الآن وضع‏‎ ‎‏جوری شده است که امروز در اقشار مختلفی با هم جمع بودند: یک دسته‏‎ ‎‏از شیراز ـ پادگان‌های شیراز ـ آمده بودند در آنجا مجتمع بودند، یک دسته فرهنگی‌ها آمده‏‎ ‎‏بودند مجتمع بودند، یک دسته ـ عرض کنم که ـ همین طور؛ از اطراف. که من به‏‎ ‎‏آن‌ها گفتم که خوب، شما ببینید ما همه قبلاً از هم فرار می‌کردیم؛ حالا با هم نشستیم و ...‏‎ ‎‏صحبت می‌کنیم. آمده بودند؛ عشایری که هیچ وقت با ما صحبتی نمی‌کردند آمده‏‎ ‎‏بودند، همه با هم جمع شده بودند. خوب، این‌ها یک مسائلی است که شده است. البته‏‎ ‎‏بازسازی بعد از انقلاب از امور بسیار مشکل است.‏ 🔸و بحمدالله ‏‏[‏‏انقلاب‏‏]‏‏ ایران از همۀ انقلابات بهتر بوده. این انقلابْ سفید بود نه آن‏‎ ‎‏انقلاب ایشان(محمدرضا شاه)! انقلاب سفید این بود که در سایر ممالک در شوروی، در فرانسه انقلابی‏‎ ‎‏که در آنجاها پیدا شده انقلاب خونینی بوده که میلیونها آدم کشته شده است و خرابیها‏‎ ‎‏وارد شده است؛ بدتر از همه ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ که شوروی. 🔹مرحوم قرنی‏‎ می گفت که مقاومت‏‎ ‎‏دولت ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ در مقابل مردم سه ساعت و نیم بود! ما خیال می‌کردیم خوب دو ـ سه روز یا‏‎ ‎‏یک شب شد؛ ایشان گفت سه ساعت و نیم بود! خوب، این‌ها کودتا کردند، این‌ها قیام‏‎ ‎‏کردند، کودتا کردند: اول رفتند سراغ نیروی هوایی که آن‌جا را بکوبند و بعد هم بریزند‏‎ ‎‏همه ماها را بکشند و مسئله و غائله را ختم کنند. مردم ریختند و موافقت کردند و آن‌ها هم‏‎ ‎‏[‏‏قشرهایی از سربازها‏‏]‏‏ این‌ها هم متصل به مردم شدند ... . مرحوم قرنی به من گفت که در‏ ‎‏سه ساعت و نیم حل شد قضیه و شکست خوردند اینها. این برای این بود که مردم قیام‏‎ ‎‏کردند؛ مردم آشنا شدند به وظایف خودشان، بیدار شدند و این قیام را کردند و این‏‎ ‎‏پیشرفت را کردند...‏ (19اردیبهشت58، صحیفه امام، ج7، ص218-217) 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔴📢 صدای انقلابیون انقلاب اسلامی را ازاینجابشنوید 🔻 با فوروارد کردن مطالب کانال، را به دوستانتان معرفی کنید . 🎋🌹 🌹☘🌺🌹🌿🍁🌸🌹🌼 https://eitaa.com/mesagh @mesagh 🌴🌴🌴 🗳 👈لطفا منتشرکنید
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴اختصاصی 🔴📢روایت کم‌تر دیده شده شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی از قیام پانزده خرداد/1⃣ متن حاضر بخشی از یادداشت‌های آیت‌الله شهید حاج سیدمصطفی خمینی در خصوص قیام 15خرداد1342 است که برای اولین‌بار در فصلنامه تخصصی پانزده خرداد منتشر شد. این یادداشت برگرفته از نوشته‌هایی است که مرحوم سیدمصطفی خمینی درباره زندگی حضرات معصومین علیهم‌السلام نوشته است و در ضمن آن گریزی به مسائل روز می‌زدند. «...شاه خوب فهمید که بعد از خطابه که در روز عاشورای سال ۱۳۸۳ مطابق با ۱۵ خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در مقابل ده‌ها هزار نفر جمعیت قم و مسافرین صورت گرفت دیگر نمی‌تواند زندگی کند و چارگی جز علیه ملت نیست و در نتیجه روز ۱۲محرم همان سال [۱۳۴۲ش] قبل از طلوع فجر به منزل شخص ایشان امام خمینی با قوای مسلح حمله کردند و حضرتش را به جانب و زندان بردند و از اینکه موافقت کنند که نماز صبح [به جا آورد] خودداری کردند. دنبال این قضیه که من خودم شاهد بودم و در مقابل من ایشان را با فولكسی به درب مریضخانه قم بردند و از آنجا با یک ماشین آخرین سیستم به تهران منتقل نمودند. اهالی شهرستان قم که از خواب بیدار شدند قضیه را فهمیدند و از سوابق ایشان و کارهای آن مرد به مقدار کافی مطلع بودند به منزل ایشان آمدند و من با جمعی از آنان به صحن قم رفتیم و جمعیت تدریجا جمع شدند. و اين جانب... به فراز منبر رفتم... و روز عجیب بود، روزی بسیار شگفت‌انگیز بود، هر مردی انگار بهترین عزیز خود را از دست داده بود، هر زنی گویی بهترین جوان ناکام خود را در شعله آتش می‌دید. نمی توانم بگویم که چه روزی بود. تمام دكاكين بسته مردم گرسنه هوای گرم تابستان، چنان جمعیت در هم فشرده شدند که من فکر کردم الان ممکن است چند صد نفر تلف شوند. از این رو جمعیت را به خارج صحن سوق دادم که از جهتی از خطر نجات پیدا کنند و از جهتی بر ابهت قضیه افزوده شود و بلکه دست ظالم کوتاه گردد. غافل از آن‌که قوای مسلح در نزدیکی قم در کمین جمعیت است. جمعیت هم که نهایت عصبانیت را دارد و هر چیزی که از مظاهر دولت است او را از بین می بردند تا آنجا که به اتومبیل‌های حامل سرباز مسلح حمله بردند و آنان هم که در این موضع دستور داشتند شلیک کنند چنان کردند که شایسته نبود. صدای تیر از طرفی در هوای قم طنین انداز بود. جمعیت‌های مختلف از هر گوشه قم به طرف صحن آمده بودند و دسته‌ای هم از که واقعا این نهضت را کمک نمودند و به آن آبرو دادند در میان مردم شاهد شیر بچه‌های کوچک شیرخوار بودم که روی دست به طرف می‌روند. ساعت‌های متوالی روحانیون قم و در پایین منبر من بودند و صدای تیر از هر طرف به گوش می‌رسید. در این اثنا بود که جنازه‌ای بر دوش مردم به نام فروش وارد صحن شده و به پای منبر آوردند. اعلام قم نمی‌دانستند که چه باید بکنند بگویند مردم متفرق شوند دیگر بعدا نمی‌توانند زندگی کنند از این رو من به خاطرم آمد که مردم را به خاطر جهاتی که در دستم بود، متفرق کنم دعوت عمومی به عمل آوردم از مردم که برای ساعت پنج بعد از ظهر مراجعت کنند به آستانه قدس معصومی و مراجع هم آنجا جمع می‌شوند تا نصمیم قطعی گرفته شود. این مطلب را نگارنده به مردم ابلاغ کرده و ضمن چند دقيقه صحبت اعلام داشتم که این موضوع یک مطلب همگانی است. و نظر به اینکه محتاج به تأمل است باید ملت مراجعت کنند. این بود که بعد از مراجعت ملت انتظاميان آستانه را محاصره کردند و نا ده روز قم به صورت یک شهر نيمه ورشکسته و از جنگ فارغ شده در آمده بود. خدای می‌داند که در روز ششم یا هفتم بود که از کنار شهر قم عبور کردم چشمم افتاد به آن کامیون ها که مورد حمله ملت غیور شهر قم بود. گوئی که اینها از جنگ با متفقين برگشته بودند...(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش55، بهار1397) بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی 🔶🔷 میثـــــاق🔷🔶 @mesagh ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ✅🌴https://eitaa.com/mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴📢 امام قیام 🔴📢قیام خون/7⃣1⃣ ▫️سال 42 - یعنی سال دوم مبارزه - رسید که سال شدّت عمل‌ها و فشارها و کشتارها بود. آن‌جا امام مثل خورشیدی در آسمانِ امیدهای ملت ایران ظاهر شد. در موضع یک مرد و یک آتشفشان؛ کسی که همه احساسات لازم برای یک ، یک ، یک در او جمع است؛ شجاعت لازم را دارد، قدرت بسیج عظیم مردم را دارد، صراحت لازم را دارد؛ چه در اوّل سال 42 که ماجرای حمله کماندوها به و پیش آمد و چه در سال 42 که عظمت امام در آن‌جا آشکار شد. ملت ایران ناگهان احساس کرد که پشت و پناهی دارد؛ قلّه عظیمی وجود دارد که میتواند به او چشم بدوزد و به آن توجّه کند. امام در پانزده خرداد اینگونه در صحنه ظاهر شد.(مقام معظم رهبری 14خرداد1378) بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی 🔶🔷 میثـــــاق🔷🔶 @mesagh ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ✅🌴https://eitaa.com/mesagh
ماجرای از بین رفتن اسناد مورخ انقلاب اسلامی نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/1 🔹انديشه نگارش كتابى درباره را همزمان با آغاز آن نهضت، در سر داشتم و در همان اوان با كوشش پيگير و دامنه‏دارى به جمع‏آورى اعلاميه‏ها و سخنرانى‏هاى ايشان و ديگر مقامات روحانى، احزاب و گروه‏هاى مختلف سياسى پرداختم و رويدادهايى را كه به دنبال آغاز نهضت، تقريباً هر روز به وقوع مى‏پيوست، به‏‏طور مرتب و روزانه در دفتر خاطرات خود ـ با همه خطراتى كه براى من در بر‏‏داشت‏‏ يادداشت مى‏كردم، تا آن‌كه توانستم آرشيوى جالب و تا حدى كامل از اعلاميه‏ها، سخنرانى‏ها، طومارها، تلگراف‏ها، نامه‏ها و عكس‏هاى مختلف و ... به ضميمه پاره‏اى از لباس‏هاى خونين و نيم‏سوخته روحانيانِ به خون طپيده ، ترتيب دهم و هر روز نيز در تكميل آن هر چه بيشتر كوشش به عمل آورم. 🔸به دنبال حادثه‏اى كه در سال 1346 براى من روى داد، ناچار شدم كه بخش عمده آن آرشيو را به دست عنصرى كه او را متعهد و وظيفه‏شناس مى‏پنداشتم بسپارم و سفارشات لازم را در حفظ و نگهدارى آن به او بنمايم، و بخش‏هايى را نيز نزد دوستان و برادران همرزم خود به امانت بگذارم. 🔹از آن زمان ساليانى سپرى شد تا آنگاه كه درصدد برآمدم به نگارش كتابى كه ساليان درازى انديشه مرا به خود مشغول داشته بود، دست بيازم؛ بدين منظور مدارک و اسنادى را كه به‏طور پراكنده، اينجا و آنجا به امانت سپرده بودم با دشوارى‏هايى گرد آوردم، ولى آنگاه كه به دنبال عمده آرشيوى كه در دست عنصرى به اصطلاح متعهد قرار داشت فرستادم، به من خبر رسيد كه آرشيو مزبور از بين رفته و يا در واقع از بينش برده‏اند!! 🔸دريافت اين خبر تلخ و ناگوار، ضربه توانفرسايى بر روح من وارد ساخت و رنج و اندوه فراوانى براى من به دنبال آورد؛ زيرا با از بين رفتن آن، نه تنها زحمت‏هاى شبانه‏روزى و كوشش‏هاى پيگير و خستگى‏ناپذير چندين ساله من به هدر رفت، كه از جنبه تاريخى نيز ضربه جبران‏ناپذيرى را دربرداشت؛ زيرا در آرشيو مزبور، نسخه‏هاى منحصر به فردى از نامه‏ها و طومارهاى اهالى بعضى از شهرها و شهرستان‏ها به قائد بزرگ اسلام و نيز نامه‏هايى خصوصى و منتشر نشده از امام خمينى به بعضى از مقامات برجسته روحانى، كه دربردارنده مطالب ژرف و جالبى از اوضاع آينده ايران بود، قرار داشت كه مى‏توانست در روشن كردن هدف و برنامه ايشان نقش بسزايى داشته باشد. (نهضت امام خمینی، ج1،صص3-2) تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
فاجعه خونین فیضیه/بخش نخست نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/22 🔹بعدازظهر آن روز (دوم فروردين 1342 ـ 25 شوال 1382) مجلس سوگوارى در برقرار بود و از آنجا كه مدرسه مزبور، در كنار صحن مطهر و در ميدان آستانه قرار دارد ـ كه قهراً محل گذر و رفت و آمد زوار و مسافران مى‏باشد‏‏ مجلس مزبور با ازدحام كم‏نظيرى تشكيل شده بود. 🔸تمام صحن حياط، بالكن‏هاى طبقه دوم و ‏هاى_مدرسه از جمعيت انباشته بود. در ميان شركت‏كنندگان همه‏گونه افراد: پير، جوان، شهرى، روستايى، روحانى، فرهنگى، دانشگاهى، نظامى، بازارى، كارگر، پيشه‏ور، كشاورز و ... به چشم مى‏خورد؛ ليكن اكثريت شركت‏كنندگان را دهاتى‏ها و روستانشينانى تشكيل مى‏دادند كه از امور سياسى و جريانات روز يا بكلى بى‏اطلاع بودند و يا آنكه خيلى سردر نمى‏آوردند. 🔹قيافه‏هاى مرموز، غيرعادى، اهريمنى كه از آن‌ها شرارت و هرزگى مى‏باريد نيز در ميان انبوه جمعيت، جلب‏نظر مى‏كرد و بنا به گفته يک زائر، بوى زننده الكل كه در فضاى مدرسه پيچيده بود، شامه‏ها را مى‏آزرد و انسان را به ياد ميكده‏هاى قديم تهران مى‏انداخت! 🔸كاميون‏هاى نظامى مملو از كه از روز پيش به قم آورده شده بود، با بوق‏زدن‏ها و گازدادن‏هاى ممتد و پياپى و ايجاد صداهايى گوشخراش و سرسام‏آور وارد شهر شد و در ميدان آستانه، مقابل مدرسه فيضيه ايستاد. عنوان « ـ گردان مخابرات» كه روى كاميون‏ها نوشته شده بود، جلب‏نظر مى‏كرد. اطراف مدرسه و ميدان آستانه از مأموران انتظامى و به اصطلاح امنيتى موج مى‏زد و مدرسه كاملاً در محاصره قرار داشت. حركت‏هاى مرموزانه كه در داخل مجلس صورت مى‏پذيرفت، وجود افرادى با چهره‏هاى ناآشنا، خشونت‏بار، رعب‏انگيز كه بوى شراب از دهانشان بيرون مى‏زد، رفت‏وآمدهاى غير عادى، نقل و انتقالات نظامى در بيرون مدرسه، آمادگى مأموران انتظامى و ... همه حكايت از يك نوع توطئه خطرناكى مى‏كرد كه در شرف وقوع بود. 🔹در اين هنگام آقاى ـ‏‏گوينده معروف قم‏‏ بر عرصه منبر قرار گرفت و راجع‏به زندگى حضرت امام صادق(ع) و كوشش‏هاى دائم و دامنه‏دار آن حضرت در آگاه‏ساختن مردم به حقايق قرآن و مكتب تشيع و كارشكنى‏هاى شديد مخالفان و معاندان در مقابل آن حضرت داد سخن داد، آنگاه از به عنوان «دانشگاه امام صادق» و «سربازخانه امام زمان» سخن به ميان آورد و رشته سخن را به نقش حوزه‏ها در حفظ و حراست احكام اسلام و استقلال ايران كشانيد كه يكباره صداى پرمهيب صلوات در فضاى مدرسه پيچيد و سخن او را قطع كرد! او بى‏اعتنا به اين صلوات بى‏مورد، خواست به سخنان خود ادامه دهد كه بار ديگر صداى رعدآساى صلوات او را از سخن گفتن بازداشت! او گويا متوجه نقشه‏اى كه در كار بود نشده بود و به گمان اين‌كه مردم روى عدم تشخيص و توجه و به‏طور اتفاقى صدا به صلوات بلند كرده‏اند! از شنوندگان درخواست كرد كه بی‌جا صلوات نفرستند، هرگاه صلوات فرستادن لازم باشد، خود او دستور خواهد داد و ... به محض آن‌كه لب به سخن گشود، بار ديگر صداى صلوات طنين افكند! 🔊 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
حمامى از خون در مدرسۀ طالبيۀ تبريز نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/23 🔹همزمان با به خاک و خون كشيدن روحانيان در ، نيز مورد يورش چنگيزى دژخيمان رژيم قرار گرفت. ماجرا از آنجا آغاز شد كه چند نفر از مأموران شهربانى و «ساواک» تبريز، به منظور پاره‏كردن اعلاميه امام كه بر ديوار مدرسه طالبيه زده شده بود به آنجا رفته بودند كه با اعتراض و حمله طلاب مدرسه روبه‏رو شدند و زد و خورد شديدى ميان آنان درگرفت كه به كشته‏شدن يكى از مأموران شهربانى به علت سنگى كه يكى از طلاب قهرمان به گيج‏گاه او زده بود، منجر شد و مأموران را مجبور به فرار كرد. 🔸اين برخورد قهرمانانه چند روحانى بى‏سلاح مدرسه طالبيه، در برابر مشتى دژخيم مسلح و مجهز، باعث تقويت روحى مردم و جامعه روحانيت تبريز و وحشت بيش از حد رژيم و باند مزدور او شد و آنان را به درندگى و اعمال تلافى‏جويانه واداشت. يكباره صدها كماندو، چترباز، درجه‏دار و ... با اسلحه گرم و سرد به مدرسۀ مزبور ريختند و روحانيان مدرسه را هدف گلوله قرار دادند، با چاقو و دشنه سينه شكافتند! و پهلو دريدند، درب و پنجرۀ حجره‏ها را درهم شكستند و هرچه در سر راه خود ديدند، خرد كردند و يا با خود بردند و آن مركز علمى را همانند مدرسۀ فيضيه به حمام خون بدل كردند.(نهضت امام خمینی، ج1، ص376) 🔊 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
هدایت شده از mesaghمیثاق
سخنرانی عاشورایی امام خمینی در سال 1342 به روایت اسناد ساواک نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/25 🔹امام در اين و حماسى با حمله به شخص شاه، رسماً به بت‏شكنى پرداخت و بدين ترتيب رسالت تاريخى خود را در راه رويارويى با شاه و رژيم سلطنتى كه از آغاز نهضت، گام به گام پيش مى‏برد، در عصر عاشوراى 83 (13 خرداد 42) به انجام رسانيد و رسماً روياروى شاه قرار گرفت و مشخص كرد كه مبارزه را براى واژگونى رژيم سلطنتى و تاج و تخت شاهنشاهى آغاز و دنبال كرده است. نيز با اين نطق، بار ديگر غول وحشت و هراسى را كه شاه با شايعه‏پراكنى و ارعاب و تهديد آفريده بود، درهم شكست و تازه‏اى در مردم مسلمان ايران دميد. 🔸ساواک درباره چگونگى آمدن امام به و نطق تاريخى عصر عاشورا، اينگونه گزارش داده است: 🔹«چند نفر از اشخاص فهميده كه بوده و مراجعت كرده‏اند، اظهار مى‏داشتند: روز عاشورا عصر، خمينى به مدرسه فيضيه قم آمد. جمعيت تمام صحن مدرسه فيضيه، صحن بزرگ حضرت، ميدان جلو صحن و صحن را گرفته بود. تمام پشت‏بام‏ها پر از جمعيت بود، كه غالباً از شهرستان‏ها آمده بودند. تعداد جمعيت را در حدود دويست هزار نفر مى‏گفتند و اظهار مى‏داشتند: در چنين جمعيتى ديده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم به مدرسه فيضيه، صحن بزرگ، جلو ميدان نصب كرده بودند و براى اين‌كه دولت، برق را خاموش كرده بود، يک موتور آورده بودند و با استفاده از برق، آن بلندگوها كار مى‏كرد. خمينى را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت آنچنان صلوات مى‏فرستادند كه تا دو كيلومتر صداى آن مى‏رفت. 🔸خمينى منبر رفت و بلافاصله گفت: بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم و شروع كرد به صحبت و بدگويى شديد و اظهار داشت: به ما مى‏گويند «مفتخور». ما و يك مشت طلبه فقير مفتخور هستيم يا آن‌ها كه مملكت را غارت كرده و پول‏ها را در بانک‏هاى خارج گذارده‏اند. شاه! كارى نكن كه مثل پدرت كه قشون اجنبى از هر طرف به مملكت آمده و او را بيرون كردند، همه مردم خوشحال شدند، من نمى‏خواهم تو از بين بروى ولى عقل پيدا كن. اين كارها چيست كه مى‏كنى؟ هر كار مى‏شود، هر جنايتى مى‏شود، مى‏گويند شاه كرده (است) و بعد مرتب تكرار مى‏كرد: 🔹بدبخت بيچاره، بدبخت بيچاره، كارى نكن كه بعد هم تو را بيرون كنند. و مرتب به شاه نصيحت مى‏كرد و مى‏گفت: بيچاره چرا اين كارها را مى‏كنى؟ سر عقل بيا؛ و مرتب كلمه بيچاره بيچاره را با لحن دلسوزى تكرار مى‏كرد. يك ساعت صحبت كرد و از منبر پايين آمده است. از نطق او هم نوار تهيه كرده‏اند و به تهران آورده‏اند».(نهضت امام خمینی، ج1، صص500-499) 🔊 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴 خیزش حوزویان در برابر محاربه با خدا ▫️رهبر معظم انقلاب اسلامی: باید با بانک ها برخورد شود. غلط میکنند که بنگاهداری میکنند ▫️ اساتید و فضلای حوزه علمیه قم در اعلام برائت از طرح بانکداری مجلس 🕑 یکشنبه ۱۱ صبح ۱۳ شهریور 🕌 شهر مقدس قم مدرسه مبارکه فیضیه نشرحداکثری
هدایت شده از mesaghمیثاق
اشغال پایگاه روحانیت توسط رژیم شاه نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/98 🔹 رژيم شاه به عنوان نخستين واكنش در برابر حركت امام از و به منظور فروپاشيدن پايگاه طلاب مبارز و برداشتن عكس‏هاى امام و پايان دادن به شعارنويسى‏ها بر در و ديوار فيضيه از تعطيلات تابستانى و غيبت روحانيان و محصلان علوم اسلامى استفاده كرد و در روز هفت شهريور 1346 و را مورد حمله قرار داد و ضمن محو شعارها و برداشتن عكس‏هاى امام درب حجره‏ها را يكى پس از ديگرى شكست و دار ‏‏و ‏‏ندار ساكنان مدرسه را به ساواک انتقال داد و درب مدرسه را نيز با دستاويز تعمير مدرسه بست. 🔸ساواک قم درباره چگونگى تصرف مدرسه فيضيه و تسخير آن چنين گزارش داده است: 🔹... از ساعت 3 بامداد در اجراى اوامر صادره، كليه مأمورين در محل‏هاى خود حاضر و پس از بازشدن درب مدرسه ساعت شش صبح جارى طبق تصميمات قبلى نسبت به بستن درب و وسيله مأمورين انتظامى اقدام و پس از نصب اعلانى مبنى بر شروع تعميرات از طرف آستانه به سر درب فيضيه به كليه طلاب مقيم مدارس مذكور وسيله آقاى صعودى، نماينده توليت ابلاغ شد كه چون تعميرات مدارس شروع شده، طلاب نسبت به تخليه حجره‏هاى خود اقدام و پس از خاتمه تعميرات به دفتر آستانه جهت نام‏نويسى مراجعه فرمايند و براى به ثمر رساندن اين اقدامات، بلادرنگ عمله و بنا شروع به تخريب قسمت‏هايى از مدرسه نموده كه عده‏اى از طلاب مدرسه خارج و به ديگران 24 ساعت فرصت داده شد كه نسبت به تهيه مسكن و تخليه حجره‏هاى مربوطه اقدام نمايند. 🔸در حال حاضر مأمورين انتظامى با حضور نماينده دادستان و نماينده توليت، مشغول بازرسى از حجره‏هاى مقفل مى‏باشند و كليه تصاوير خمينى اعم از كوچك و بزرگ جمع‏آورى و كليه اقدامات زيرنظر اين ساواک انجام و تاكنون اتفاق قابل عرضى رخ نداده است. مهران (نهضت امام خمینی، ج2، ص365) 🔊 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی 🔴📢 🔴📢 صدای انقلابیون انقلاب اسلامی را ازاینجابشنوید 🔻 با فوروارد کردن مطالب کانال، را به دوستانتان معرفی کنید . 🌹☘🌺🌹🌿🍁🌸🌹🌼 https://eitaa.com/mesagh @mesagh 🌴🌴🌴 🌏
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴اختصاصی روایت کم‌تر دیده شده شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی از قیام پانزده خرداد/1 متن حاضر بخشی از یادداشت‌های آیت‌الله شهید حاج سیدمصطفی خمینی در خصوص قیام 15خرداد1342 است که برای اولین‌بار در فصلنامه تخصصی پانزده خرداد منتشر شد. این یادداشت برگرفته از نوشته‌هایی است که مرحوم سیدمصطفی خمینی درباره زندگی حضرات معصومین علیهم‌السلام نوشته است و در ضمن آن گریزی به مسائل روز می‌زدند. «...شاه خوب فهمید که بعد از خطابه که در روز عاشورای سال ۱۳۸۳ مطابق با ۱۵ خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در مقابل ده‌ها هزار نفر جمعیت قم و مسافرین صورت گرفت دیگر نمی‌تواند زندگی کند و چارگی جز علیه ملت نیست و در نتیجه روز ۱۲محرم همان سال [۱۳۴۲ش] قبل از طلوع فجر به منزل شخص ایشان امام خمینی با قوای مسلح حمله کردند و حضرتش را به جانب و زندان بردند و از اینکه موافقت کنند که نماز صبح [به جا آورد] خودداری کردند. دنبال این قضیه که من خودم شاهد بودم و در مقابل من ایشان را با فولكسی به درب مریضخانه قم بردند و از آنجا با یک ماشین آخرین سیستم به تهران منتقل نمودند. اهالی شهرستان قم که از خواب بیدار شدند قضیه را فهمیدند و از سوابق ایشان و کارهای آن مرد به مقدار کافی مطلع بودند به منزل ایشان آمدند و من با جمعی از آنان به صحن قم رفتیم و جمعیت تدریجا جمع شدند. و اين جانب... به فراز منبر رفتم... و روز عجیب بود، روزی بسیار شگفت‌انگیز بود، هر مردی انگار بهترین عزیز خود را از دست داده بود، هر زنی گویی بهترین جوان ناکام خود را در شعله آتش می‌دید. نمی توانم بگویم که چه روزی بود. تمام دكاكين بسته مردم گرسنه هوای گرم تابستان، چنان جمعیت در هم فشرده شدند که من فکر کردم الان ممکن است چند صد نفر تلف شوند. از این رو جمعیت را به خارج صحن سوق دادم که از جهتی از خطر نجات پیدا کنند و از جهتی بر ابهت قضیه افزوده شود و بلکه دست ظالم کوتاه گردد. غافل از آن‌که قوای مسلح در نزدیکی قم در کمین جمعیت است. جمعیت هم که نهایت عصبانیت را دارد و هر چیزی که از مظاهر دولت است او را از بین می بردند تا آنجا که به اتومبیل‌های حامل سرباز مسلح حمله بردند و آنان هم که در این موضع دستور داشتند شلیک کنند چنان کردند که شایسته نبود. صدای تیر از طرفی در هوای قم طنین انداز بود. جمعیت‌های مختلف از هر گوشه قم به طرف صحن آمده بودند و دسته‌ای هم از که واقعا این نهضت را کمک نمودند و به آن آبرو دادند در میان مردم شاهد شیر بچه‌های کوچک شیرخوار بودم که روی دست به طرف می‌روند. ساعت‌های متوالی روحانیون قم و در پایین منبر من بودند و صدای تیر از هر طرف به گوش می‌رسید. در این اثنا بود که جنازه‌ای بر دوش مردم به نام فروش وارد صحن شده و به پای منبر آوردند. اعلام قم نمی‌دانستند که چه باید بکنند بگویند مردم متفرق شوند دیگر بعدا نمی‌توانند زندگی کنند از این رو من به خاطرم آمد که مردم را به خاطر جهاتی که در دستم بود، متفرق کنم دعوت عمومی به عمل آوردم از مردم که برای ساعت پنج بعد از ظهر مراجعت کنند به آستانه قدس معصومی و مراجع هم آنجا جمع می‌شوند تا نصمیم قطعی گرفته شود. این مطلب را نگارنده به مردم ابلاغ کرده و ضمن چند دقيقه صحبت اعلام داشتم که این موضوع یک مطلب همگانی است. و نظر به اینکه محتاج به تأمل است باید ملت مراجعت کنند. این بود که بعد از مراجعت ملت انتظاميان آستانه را محاصره کردند و نا ده روز قم به صورت یک شهر نيمه ورشکسته و از جنگ فارغ شده در آمده بود. خدای می‌داند که در روز ششم یا هفتم بود که از کنار شهر قم عبور کردم چشمم افتاد به آن کامیون ها که مورد حمله ملت غیور شهر قم بود. گوئی که اینها از جنگ با متفقين برگشته بودند...(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش55، بهار1397) 🔊 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑📢«پانزده خرداد» سرآغاز نهضت امام خمينی (بخش اول) 🔹در مطالعه رخداد های سياسی و پديده های اجتماعی، چند عنصر مهم و اساسی را بايد همواره در نظر داشت؛ اول زمينه های پيدايش آن را بررسی کنيم، دوم تعريف درست و منطقی از پديده های اجتماعی و سياسی داشته باشيم، سوم رابطه علی و معلولی ميان پديده ها را بيابيم و چهارم در يک نگاه کلی و مجموعه ای بتوانيم عوامل گوناگون را از يک پديده به پديده ای ديگر ربط دهيم و تحليل ارائه دهيم. پاسخ به اين سوال که (ره) چه نقشی در ايجاد و پديد آمدن واقعه داشتند، احتياج به مطالعه بسيار و بررسی عوامل و ريشه های انقلاب اسلامی ايران دارد. در ابتدا بايد گفت خود حادثه ۱۳۴۲ يکی از زمينه ها و عواملی بود که در پيدايش حرکت عظيم و خروشان ملتی داشت که کشورشان وابسته به بيگانگان و سرسپردگان بوده است و اين موجب تبديل به يک پژواک جهانی گرديد و و پيآمد های آن را موجب گرديد. اندکی پيش از وقوع حادثه ، شاه به بهانه پيشرفت، توسعه و تمدن، رفورماسيون يا را مطرح کرد و آن را به رفراندوم گذاشت. 🔹مفاد اين اصلاحات و لوايح ششگانه، مسير را هموار می‌کرد و دين زدایی و مقابله‌ با اسلام و به‌ يغما بردن ثروت های عمومی حاصل آن بود. متعاقب آن (ره) اعلاميه ای در دوم بهمن ۱۳۴۱ در تحريم رفراندوم در تهران و شهرستانها منتشر کرد که موج عظيمی به حرکت درآمد و فرياد «رفراندوم قلابی، مخالف اسلام است» بلند شد. شاه در ۴ بهمن به قم رفت تا تکليف خود را با مرکز مخالف ها و روحانيت مشخص کند، ولی با شعار «اسلام پيروز است، استبداد محکوم است» مواجه شد، که در پی آن چندين کاميون سرباز به مدرسه فيضيه حمله کردند و بسياری از دکان ها و مغازه هايی را که در اعتراض به اعمال شاه بسته شده بود شکستند، و حضرت امام در پی اين يورش عنوان کرد که جای هيچگونه تفاهم با دستگاه حاکمه باقی نمانده و شاه بايد برای جبران اهانت و تجاوزی که به حريم روحانيت شده علم را از مقام نخست وزيری عزل کند. روز ۶ بهمن رفراندوم انجام شد و کندی رئيس‌ جمهور وقت آمريکا بلافاصله پيروزی شاه را تبريک گفت. 🔹سفير انگليس هم مراتب رضايتمندی ملکه انگليس را به علم اعلام داشت. اين رای گيری با فشار مقامات امنيتی و با شعار جاويد شاه انجام شد و با پنج ميليون و ششصد هزار رأی موافق در مقابل چهارصد هزار و پنجاه رای مخالف، به تصويب رسيد. [۱] (ره) در عيد فطر همان سال در اولين سخنرانی، مخالفت‌ خود را با شاه اعلام داشت و سپس به علمای قم پيشنهاد کرد تا عيد نوروز ۴۲ را به عزای عمومی تبديل سازند و با پيک و نامه و پيام اين تصميم را به سراسر کشور تسری دادند. همزمان با عيد نوروز که مصادف با سالگرد شهادت امام صادق (ع) شده بود، واقعه تهاجم به رخ داد، در اين رابطه نيز چون شاه علما و روحانيت را سد راه اقدامات ضد دينی و غرب پسند خود می ديد، به مدرسه فيضيه حمله کرد و حوزه و طلاب را به خاک و خون کشيد. مدرسه طالبيه تبريز نيز در همين زمان مورد يورش قرار گرفت و صدمات وارده بر طلاب با چاقو و دشنه و گلوله زياد بود. اين اعمال‌ رژيم‌ حاکم بيش از پيش تنفر عمومی را به سوی خود جلب کرد و روحانيون را مصمم به مبارزه طولانی ساخت و پايگاه مردمی (ره) را هر چه بيشتر مستحکم کرد. 🔹 اثر عظيمی در اجتماع و مردم داشت. استبداد دوره رضاخانی بازگشته بود و مردم اين حادثه را با واقعه مسجد گوهرشاد و ديکتاتوری رضا شاه مقايسه می‌کردند. عصر دوم فروردين ۱۳۴۲ منزل حضرت امام (ره) مرکز اجتماع مردم و روحانيون مبارز شد. امام در همان لحظه اول آگاهی از حمله‌ به‌ فيضيه، نقش سازنده يک رهبر را ايفا کرد؛ از بستن درب منزل با وجود شايعه حمله مأمورين به آن جلوگيری کرد و خود در ميان جمع باقی ماند و به آنها دلگرمی و شجاعت بخشيد و حتی عازم رفتن به مدرسه فيضيه بود. ایشان گفت بايد به فيضيه بروم و ببينم به طلبه ها چه می‌گذرد. در همان حالی که بسياری، روحانيت را شکست خورده می‌ديدند، امام در وضعيت پيش آمده پيروزی را مشاهده می‌کرد. در اينجا (ره) فتوای تاريخی خود را صادر کرد و در آن فتوا تقيه را حرام و اظهار حقايق را واجب دانستند و لو بلغ ما بلغ. ... پی‌نوشت‌؛ [۱] رک. به‌تاريخ‌ سياسی‌ ايران، جلال‌ الدین مدنی، انتشارات اسلامی، ج۱ منبع: وبسایت‌ مرکز مطالعات و پاسخگویی‌ به‌ شبهات حوزه علمیّه قم
هدایت شده از mesaghمیثاق
خمینیِ بیرجند «بخشی از مصاحبه اختصاصی استاد سیدحمید روحانی با آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در مورد وقایع پیش از 15خرداد سال 42 بازنشر به‌مناسبت دیدار مقام معظم رهبری با مردم خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان 🔹خاطرات زیر بخشی از مصاحبه اختصاصی حجت‌الاسلام والمسلمین با رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دوران ریاست‌جمهوری در دهه 60 انقلاب اسلامی است که برای اولین‌بار توسط فصلنامه پانزده خرداد منتشر شد.در این مصاحبه خاطراتی جذاب و شنیدنی مطرح شده است که که از عمق نفوذ روحانیت انقلابی و خالص در قلب ملت خبر می دهد.گوشه ای از این مصاحبه را می خوانیم: 🔸«[آیت‌الله العظمی خامنه‌ای:] من آن روز (هفتم محرم سال 42) منبر رفتم و درباره اهداف دشمنان اسلام صحبت کردم و گفتم که قصدشان محو اسلام است و اسلام بزرگ‌ترین مانع برایشان در راه اهدافشان است و به قدر چند دقیقه در این باره صحبت کردم و بعد مطلب را به رساندم، گفتم همان خط مشی بود و همان جریان بود که منتهی شد به اینجا که در یک روز مقدس در مدرسه فیضیه در در خانه امام صادق بریزند کماندوها چنین بکنند و چنان بکنند؛ از آتش زدن عمامه، از آتش زدن قرآن، از وسائل طلاب آنچه را که دیده بودم و شنیده بودم همه را بیان کردم. ضجه مردم بلند شد، مردم گریه کردند و غوغایی شد. 🔹صبح بعد از نماز نشسته بودم داشتم تعقیبات نماز می‌خواندم که دیدم مأمور آمد و گفت آقا بفرمایید برویم شهربانی، گفتم برای چه شهربانی؟ گفت برای چی را بعداً به شما می‌گویم... بعد دو رکعت نماز استخاره خواندم و صد مرتبه «أستخیرالله برحمته خیرة فی عافیة» را گفتم... روایت دارد که آنچه خیر و صلاح است بر قلب انسان و به زبان انسان جاری می‌شود و نمازش را خواندم و بنا کردم أستخیرالله را گفتن و بعد با مأمور راه افتادم رفتم. 🔸[رئیس شهربانی] گفت چه گفتید؟ گفتم قضیه بود. حادثه مهمی بود من طلبه هستم دیده بودم تحت تأثیرم مسلمانم خواستم مردم بدانند. بنا کرد مرا نصیحت کردن که شما قول بده که از این حرف‌ها نزنی و برو بیرون؛ گفتم من چنین قولی نمی‌توانم بدهم. گفت شما اگر قول ندهی من مجبورم با شما سخت‌گیری کنم. زیرا که من مأمورم گفتم، من هم مأمورم، مأمورم که این حرف‌ها را بزنم او چشمش گرد شد که چه مأموریتی من دارم از طرف کیه و شاید اصلاً فکر کرد که اطلاعات مهمی به دستش آمد. گفت شما از طرف کی مأموری؟ گفتم از طرف خدا؛ این خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. 🔹مرا بردند مجدداً توی اتاق رئیس شهربانی آنجا چند تا قاضی از دادگستری آمدند آنجا و نشستند و از من سؤالاتی کردند و شبیه بازپرسی رسمی دادگستری بود. من آن وقت خیال کردم دادگاه است. دادگاه تشکیل داده بودند برای اینکه بتوانند مرا با قرار آزاد کنند. علت این بود که در خارج اوضاع شلوغ شده بود من این را بعد فهمیدم معلوم شد که آن روز که مرا گرفتند خبرش همه جا پخش شده بود و این پختگی کار امام بود اگر روز تاسوعا کسی این حرف‌ها را می‌زد فرصت فکر کردن برای مردم نمی‌ماند روز هفتم که آدم این حرف را می‌زد تا روز تاسوعا و عاشورا که روز تصمیم‌گیری مردمی است فرصت فکر کردن جا افتادن چیزی برای مردم باقی می‌ماند حرف دهان به دهان می‌گشت و همین شد. 🔸من روز هفتم این حرف‌ها را زدم، مردم فهمیدند که من هستم صبح نهم که مرا گرفتند مطلب کاملاً جا افتاده بود برای مردم و می‌توانستند تصمیم‌گیری کنند. این بود که راه افتاده بودند هیئت مختلف منزل آقای این طرف و آن طرف که بعداً آقای تهامی به من می‌گفت این‌ها می‌خواستند بیایند به شهربانی حمله کنند می‌گفت من گفتم بابا! خون راه می‌افتد گفتند راه بیفتد و تهامی نگذاشته بود و مانع شده بود و شاید در حقیقت به داد من رسیده بود چون وضع من به مراتب مشکل‌تر می‌شد. ایشان گفته بود من آزادش می‌کنم از زندان و همین اعمال نفوذها را ایشان کرده بود. 🔹آن‌ها هم از خدا می‌خواستند که مرا آزاد کنند؛ شهربانی‌چی‌ها و دستگاه پلیس در آنجا. زیرا که زندانی بودن من مردم را به هیجان می‌آورد منتظر بهانه بودند و به هر حال آزاد کردند. منتهی از آقای همان سیدی که گفتم قول گرفتند که من را ببرد خانه خودشان و من جایی نروم و منبر هم نروم. 🔸وضعیت دستگیری و اخراج من از کاری کرد که تأثیرش در مردم تا مدت‌ها باقی ماند. ماه صفر همان سال یکی از دوستان ما آسید جواد علم‌الهدی را می‌شناسید از دوستان مشهدی ماست، ایشان هم می‌رفت بیرجند محل منبرش بیرجند بود وقتی که رفت آنجا و برگشت به من گفت که تو شده‌ای مردم آنجا مثل آقای خمینی به تو علاقه دارند و عجیب تأثیر رویشان کرده بود. (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد،ش۴۳ و ۴۴، تابستان ۹۴) 🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی