*دولت سوئیس: خبرچینی کنید، جایزه بگیرید!*
تبلیغات خیابانی دولت سوئیس:
آیا دمای خانه همسایه شما گرمتر از ۱۹ درجه است؟
لطفا مارا آگاه کنید.
به صورت ناشناس.
۲۰۰ فرانک جایزه بگیرید!
*مصباح؛ دغدغه امروز اروپایی ها ، امنیت انرژی است که در کنار بحران غذا و خشکسالی اروپا را درنوردیده است.!.... اروپا در هر صورت از سرمای امسال گذر خواهد کرد ولی شکوفایی و قدرت گذشته اروپا دیگر باز نخواهد گشت!*
✍️✍️✍️
*باسمه تعالی*
تحلیل روز مصباح (شماره ۲۵)
دکتر رضا زمانی
*اراده ایران در طول اراده الهی!*
#خوان_آنتونیو_سارین، استاد دانشگاه شیکاگو
در کتاب «برج های دوقلو» راز ۱۱ سپتامبر را از زبان ژنرال آمریکایی فاش می کند؛!
او نقل قولی از #ژنرال_وسلی_کلارک، رئیس سابق ستاد ارتش آمریکا و فرمانده سابق ناتو در سال ۲۰۰۷ می آورد. که در آن ژنرال کلارک با صراحت اعلام کرد:
«حادثه ۱۱ سپتامبر بهانهای برای ویران کردن لبنان، عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان و ایران بود.! تمام ۷ کشور به غیر از ایران با جنگ نابود شدند. ولی به دلیل قدرت نظامی ایران، استراتژی به نابودی نرم تغییر کرد.!!
او هم چنین گفت تحریم ها دو هدف دارند.
یا ایران دچار آشوب می شود که مثل پروژه سوریه، جنگ داخلی اجرا می شود یا ایران تسلیم مذاکره می شود که مثل پروژه عراق و لیبی، خلع سلاح و حمله نظامی اجرا می شود.
ایران راهی جز پیروزی در جنگ اقتصادی ندارد یا پیروز می شود و ابرقدرت می شود یا شکست می خورد و نابود می شود.!»....
.....از یازده سپتامبر، سالیانی است که می گذرد و اراده غرب صهیونی نتوانست ایران را به زانو درآورد!.... و بالعکس، اراده ایران توانست مقابل شدیدترین تحریم های اقتصادی مقاومت کند و از پس تهدیدهای نظامی هم عبور کند.! ...
اکنون ایران است که سرنوشت منطقه غرب آسیا را تعیین می کند و به یک قدرت جهانی تبدیل شده است!!....اکنون ایران است که بعد از اراده حفظ #بشار_اسد، اراده کرده تا آمریکا را از منطقه اخراج کند!!....اکنون ایران است که اراده کرده تا نظم جهانی آمریکایی را خاتمه دهد!!.....اکنون ایران است که اراده کرده تا آقایی دلار را بشکند!!....
قرن جدید شمسی، قرن مستضعفان و قرن ظهور است و ایران اراده کرده تا مقدمات ظهور منجی موعود را فراهم سازد!!....
...مادامی که ایران، مدافع نظام ولایی است و مردم سالاری دینی را تقویت و پشتیبانی می کند و مدافع مظلومان و ستمدیدگان جهان است، اراده الهی بر نصرت و یاوری ایران اسلامی است! ....و اراده ایران، در طول اراده الهی سرنوشت جهان را رقم خواهد زد!!.....
*مصباح : ....طبق اخلاص ارادت یک پیر مرد عراقی در تکه کارتنی برای باد زدن زائرین ابا عبد الله!....*
*....حسین ملت ها را بیدار می سازد ، آنها را هویت می بخشد و برای آرمانی مشترک جمع می کند! آفتاب حسین بذرهای مستعد رشد و کمال را می پروراند و علف های هرز آفت را می سوزاند! ...*
*بسم الله الرحمن الرحیم*
*حماسه حسینی*
.. خود اباعبدالله بهتر می دانست. فرمود: برادرم! حالا که می خواهی هی بروی، برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری. این را هم عرض کنم لقب "سقا" (آب آور) قبلاً به حضرت ابوالفضل داده شده بود. چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و برای اطفال اباعبدالله آب بیاورد. این جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که از آب ممنوع بودند، ولی در این خلال توانستند یکی دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتی غسل کردند، بدن های خودشان را شستشو دادند. فرمود: چشم.
حالا ببینید چه منظره باشکوهی است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است، چقدر انسانیت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت است، چقدر فداکاری است! یک تنه خودش را به این جمعیت می زند. مجموع کسانی را که دور این آب را گرفته بودند ۴۰۰۰ نفر نوشتهاند. خودش را وارد شریعه فرات می کند. اسب خودش را داخل آب می برد. این را هم نوشتهاند: اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب می کند و به دوش می گیرد. تشنه است، هوا گرم است، جنگیده است، همین طوری که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست می برد زیر آب ، مقداری آب با دو مشت خودش تا نزدیک لبهای مقدس می آورد. آنهایی که از دور ناظر بودهاند گفته اند اندکی تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آب ها را روی آب ریخت. آنجا کسی ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید، اما وقتی بیرون آمد یک رجزی خواند که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران. از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید. دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب می کند، می گوید: ای نفس ابوالفضل! می خواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی. حسین دارد شربت مرگ می نوشد، حسین با لب تشنه در کنار خیمه ها ایستاده است و تو می خواهی آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت؟ شرف کجا رفت؟ مواسات کجا رفت؟ همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست؟ مگر تو ماموم او نیستی؟ مگر تو تابع او نیستی؟ هرگز دین من به من اجازه نمی دهد، هرگز وفای من به من اجازه نمی دهد. ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد، خواست از داخل نخلستان برگردد (قبلا از راه مستقیم آمده بود) چون میدانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد. تمام همتش این است که این آب را به سلامت برساند، برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود. در همین حال بود که یک مرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد. معلوم شد حادثه تازهای پیش آمده است. فریاد کرد: به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید، من دست از دامن حسین بر نمی دارم. طولی نکشید که رجز عوض شد: در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است. این گونه نوشته اند: با آن فروسیتی که [در او] وجود داشته است، به هر زحمتی بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت. دیگر من نمیگویم چه حادثه ای پیش آمد، چون خیلی جانسوز است. ولی اشعاری است از مادرش ام البنین، چون شب تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ می شود، آن را هم عرض می کنم....
ادامه دارد....