eitaa logo
مصباح خانواده 124
279 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
56 فایل
ارتباط با ادمین @Ali_m_124
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺زنان مسلمان ایرانی باعث دلواپسی غرب! 👤مستر همفر، معروف انگلیسی: 🔸زنان مسلمان دارای محکم هستند و نفوذ در میانشان ممکن نیست... 🔸به هر وسیله‌ای شده باید آنها را از حجاب اسلام خارج کرد. 🔸آنگاه مردان و جوانان فریفته می‌شوند و فساد در کانون خانواده‌ها می‌کند. 🔴 هزاران نفر در ادوار مختلف، به نقش مؤثر مسلمان ایرانی در جامعه اعتراف کرده‌اند و راهکار جامعه اسلامی را در تفکرات زنان آن می‌دانند... ♨️ با وجود اعترافات صریح ، نه تنها و بودجه ای برای تربیت زنان آینده این جامعه و با این دشمنی و تبلیغات منفی در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه گاهی سیاست‌های ، با برنامه‌ریزی‌های همسو نیز می‌شود! ‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
یکی از مهم‌ترین چیزها برای هر انسانی و در هر سنی امید هست، یعنی اگر به زندگی رو از ما بگیرن هیچ آینده‌ای رو نمیشه متصور بود. امید اینقدر مهمه که جامعه‌شناسان اون رو مهم‌ترین فاکتور برای حیات و پیشرفت یک جامعه می‌دونن. در مورد فرد هم همینه، یعنی من اگر امید نداشته باشم که فردا غذا گیرم بیاد، طبیعتاً انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارم و حتی ممکنه همین امروز بمیرم و کارم به فردا نکشه. یعنی امید با امنیت خصوصاً ارتباط مستقیم داره. حالا بریم تو کودک؛ ما حق نداریم امید رو از بگیریم، در حالی که روزانه با انتقال مداوم ناخوشایندی‌ها، نداری‌ها، اخبار بد، حوادث، ناامن کردن کودک نسبت به دیگران و ... داریم امید رو از بچه هامون می‌گیریم و بچه‌ها رو ناامن بار میاریم! من خاطره زیر رو خیلی دوست دارم، با هم بخونیمش 👇 زمان ، حال همه خیلی خیلی بد بود و تقریبا همه داغون بودن. طبیعی هم بود، افرادی بودند که سی، چهل نفر از اعضای خاندان‌شون رو از دست داده بودن و صحنه‌هایی رو دیده بودن که تصورش هم برای ما ممکن نیست. این وسط یه خانمی بود که انگار نه انگار، حالش واقعا خوب بود و همه‌اش در حال شوخی و روحیه دادن به بقیه بود. از این خانم پرسیده بودن شما چرا اینجوری هستی؟! چرا حالت اینقدر خوبه؟! این خانم گفته بودن که عین بقیه تعداد زیادی از اعضای درجه یک خانواده‌شون رو از دست دادن ولی نگاه‌شون به آینده کاملاً خوشبینانه است. وقتی ریشه این نگاه رو بررسی کرده بودن به این رسیده بودن که پدر ایشون یه کشاورز ساده بودن و وقتی اون‌ها بچه بودن مدام می‌گفتن بچه‌ها این زیرپله رو می‌بینید، این زیر پُرِ پوله. هر چی بخواید هست. بعد این خانم می‌گفت ما می‌دونستیم توی اون زیرپله یکسری وسایل به در نخور و قدیمی هست ولی همین که بابامون می‌گفت خیالتون راحت باشه، دلمون قرص میشد. جالب اینجا بود که در همون زمان هم زندگی‌مون خیلی معمولی و حتی فقیرانه بود. این پدر چی کار کرده بوده؟! یکی از مهم‌ترین کارهاش این بود که بچه‌ها رو امن بار آورده بود و این‌ها در هر حالتی احساس امنیت می‌کردن. اما چی می‌خوام بگم؟! ساده است؛ مراقب امنیت بچه‌هامون باشیم، خصوصاً در مسائل اقتصادی بچه‌ها رو ناامن نکنیم که اگه این کارو بکنیم یا امید رو ازشون می‌گیریم یا بچه‌ها رو با درک حسرت بزرگ می‌کنیم. -زندگی به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
عوامل پیری زودرس چیه؟ پرخوری بی‌تحرکی کم آبی بدن تند غذا خوردن استعمال دخانیات غذاهای كنسرو شده غذاهای چرب و سرخ‌کرده غذا خوردن هنگام عصبانیت مصرف زیاد قهوه و چای پررنگ به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
🔺 یارانه دهک‌های ۴ تا ۹ امشب واریز می‌شود 🔹 یارانه نقدی دهک‌های ۴ تا ۹، مبلغ ۳۰۰ هزار تومان به ازای هر نفر است؛ بنابراین خانوار‌های دو نفره ۶۰۰ هزار تومان، خانوار‌های سه نفره ۹۰۰ هزار تومان، خانوار‌های چهار نفره ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان و خانوار‌های پنج نفره ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان یارانه نقدی دریافت خواهند کرد @tabiyne
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ کره‌ای😍😋 مواد لازم : فیله مرغ ادویه مرغ آرد ¾ پیمانه تخم مرغ ۱ عدد سس کچاپ ۲ ق غ بیکینگ پودر ½ ق چ سس چیلی تای ۱۰ ق غ نشاسته ذرت ¼ پیمانه سویا سس ۱ ق چ آب ولرم ۱ پیمانه نمک، فلفل سیاه عسل ۱ ق چ کره ۲۰ گرم سیر ۳ حبه پودر سیر پاپریکا 🦋 ارسال واسه دوستات یادت نره ╭━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╮  به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖 ╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯ 🥞🍕🥪🥘🍱🍜
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱ 💢 سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تداوم راهبرد تنش زدایی در منطقه سیاست خارجی و الگوی رفتاری جمهوری اسلامی پس از آغاز بحران های سال ۲۰۱۱ میلادی موسوم به بیداری اسلامی و تحولات پس از آن در چارچوب مقابله با گروه های تروریستی را می توان در قالب چهار راهبرد بنیادین ثبات ژئوپلیتیکی، موازنه گرایی، ائتلاف گرایی و تعامل سازنده مورد بررسی قرار داد.در دوره ها و دولت های مختلف، این چهار راهبرد بنیادین از طریق ابزارهای مختلف عملیاتی و اجرایی شده است.با آغاز فرایندهای آشوب در غرب آسیا در سال ۱۳۹۰،جمهوری اسلامی ایران با درک فضای جدید منطقه ای یعنی خروج خاورمیانه از تعادل راهبردی تلاش کرد تا از طریق به کارگیری ابزارهایی نظیر دیپلماسی تعاملی، مشارکت فراگیر در امنیت سازی راهبردی، بهره‌گیری از دیپلماسی دفاعی و کنش فعالانه در سازمان های بین المللی به ایجاد ثبات ژئوپلیتیکی منطقه ای و افزایش وزن راهبردی ایران کمک کند.با روی کار آمدن دولت شهید سید ابراهیم رئیسی در سال ۱۴۰۰ و تداوم تعادل راهبردی نسبی در منطقه غرب آسیا، این چهار راهبرد با تغییراتی در اشکال تعامل هوشمند، امنیت سازی از طریق بازدارندگی تهاجمی، دیپلماسی دفاعی مشارکتی و کنش هوشمند در سازمان های بین المللی اجرایی شد.با آغاز جنگ در غزه و سپس روی کار آمدن دولت دکترمسعود پزشکیان، ما تغییراتی در فضا و روندهای منطقه ای و نیز الزامات سیاست خارجی ایران شاهد بودیم. در این قالب،منطقه غرب آسیا که پیش از این آشوب زده بود به دلیل تداوم جنگ و بحران در غزه فرایندهای متفاوتی را نیز به خود دید به نحوی که با تسری بحران غزه به لبنان و اکنون سقوط دولت بشار اسد، شرایط منطقه ای به سمت و سوی جدیدی حرکت کرده است. همچنین با انتخاب دکتر مسعود پزشکیان در انتخابات ۱۵تیر ۱۴۰۳ و تشکیل دولت چهاردهم، سیاست خارجی ایران رویکردهای تازه ای را در حوزه منطقه ای و بین المللی در پیش گرفت. آن چه از مواضع و رویکردهای اعلامی و اعمالی دکتر پزشکیان در قامت کاندیدای ریاست جمهوری و در حالی که ۱۵۰روز ازتشکیل دولت چهاردهم می گذرد می توان دید، سیاست خارجی دولت چهاردهم به نوعی امتداد سیاست خارجی دولت های هفتم و هشتم و بازگشت به راهبرد تنش زدایی و تداوم کلان راهبرد تعامل سازنده – هوشمند با رویکردی متوازن در قالب تعامل متوازن است.در چارچوب کلان راهبرد تعامل متوازن دولت چهاردهم، به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران به دنبال صلح سازی منطقه ای از طریق نظم تعاملی است. نظم تعاملی، نظمی است که مبتنی بر تعامل و کنش متقابل شکل گرفته و دربرگیرنده فرایندهای اعتمادساز، ائتلاف ساز، تنش زدا، متوازن و مبتنی بر منافع مشترک است.همان طور که دکتر محمدجواد ظریف،معاون راهبردی رئیس جمهوری در یادداشتی برای فارن افیرز می نویسد، تعاملات سازنده با ایران و تعهد به دیپلماسی چندجانبه می‌تواند به ایجاد چارچوبی برای امنیت و ثبات جهانی در خلیج فارس کمک کند.درنهایت می توان تاکید کرد که اکنون منطقه غرب آسیا در وضعیتی است که بخشی از فرایندهای نظم ساز منطقه ای، از مسیر صلح ایرانی می گذرد. فرایندهای صلح ایرانی نیز زمانی قابل دسترس خواهد بود که روندهای اعتمادساز گام به گام، دیپلماسی عملگرا، مشارکت چندجانبه همه کشورهای منطقه و کاهش وزن مداخلات فرامنطقه ای محقق شود. @tabiyne
🎬: آرسن از شدت خواب، چشمانش روی هم افتاده بود، اما گرمای وجود ابلیس که اینک روی سینه اش خوابیده بود این خواب را از سر او پراند. وقتی این گرما همراه با ناز و نوازش و بوسه های آتشین ابلیس شد، آرسن از خود بیخود شد، او که مانند باقی مردم شهر سدوم مرزهای فساد و فحشا را در نوردیده بود و مدتها بود که همسر و دخترانش را تحت اختیار دیگر مردها قرار میداد، اینک با وجود ابلیس، لذتی تازه و نو را تجربه می کرد، لذتی که تا به حال به فکر هیچ بنی بشری نرسیده بود، حالا او کمبود و نبود همسرش را با وجود ابلیس و عشوه گری های او، که در قالب مردی جوان و زیبا در کنارش بود بر طرف می کرد. ابلیس دم به دقیقه حرکات جدیدی انجام میداد و آرسن هم با او همراه می شد، هر حرکتی که ابلیس می کرد، آرسن هم طوطی وار انجام میداد و این کارهای شیطانی شیرین بر مذاقش نشسته بود. حالا او فراموش کرده بود که این جوان، خطاکاری ست که باید فردا در جلسه ای همگانی محاکمه شود و عجیب مهر این جوان بر دلش نشسته بود، او اینک هم آغوش شیطان شده بود و خود را غرق در وجود او نموده بود. همراهی آرسن و ابلیس تا سحرگاه ادامه داشت، حالا آرسن لذتی شیطانی و زودگذر تجربه کرده بود، پلک چشمانش سنگین شد و کم کم به خواب رفت. آرسن که خوابید، ابلیس از جا بلند شد و از خانه آرسن خارج شد و خود را بر تپه ای در مجاورت شهر سدوم رساند و همانطور که اشعه های نور خورشید را نگاه می کرد که در حال طلوع بودند قهقه ای بلند سر داد و گفت: طلوع کن ای خورشید عالم تاب، طلوع کن که امروز روزی سراسر جشن و سرور است برای من! طلوع کن که امروز نقطه عطفی در پرونده ابلیس است، روزی که بنی بشر را در منجلابی عمیق فرو نمودم و عملی را به آنها آموزش دادم که مستقیم آنان را به سمت دوزخ می برد. ابلیس به خاطر کارش چنان خوشحال بود که با دیگر سردارانش مجلس عیش و نوش برپا کرده بود و البته منتظر بود تا نتیجه عملش را به زودی ببیند‌ و آرسن همچنان در خوابی شیطانی فرو رفته بود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: ساعتی از روز گذشته بود، مردم یکی یکی پیداشان میشد و جلوی درب خانه آرسن اجتماع کرده بودند، کم کم تمام مردم سدوم همان‌ها که در همه کارها با هم شریک بودند و طلایه داران فحشا در روی زمین بودند، جلوی خانه آرسن اجتماع کردند، اما خبری از آرسن نبود. دقایق به کندی می گذشت و هر کسی چیزی می گفت که عاقبت حوصله جمع سر آمد و یکی از مردها با سنگی در دست شروع به کوفتن درب خانه آرسن کرد. بعد از گذشت دقایقی همسر آرسن با موهایی پریشان و تنی نیمه برهنه درب را گشود و همانطور که جمع پیش رو را نگاه می کرد گفت: چه شده؟! چرا اینچنین بر در می کوبید؟! یکی به نمایندگی از بقیه جلو‌ رفت و‌گفت: دیشب ما کسی را که به مزارعمان آسیب رسانده بود دستگیر کردیم و... همسر آرسن به میان حرف او دوید و گفت: خوب می دانم و شاهد بودم تا بعد از نیمه شب آن جوان دیوانه، خواب را از چشمانمان برد و اینک هم او و آرسن در اتاقی خوابیده اند. ان مرد گفت: قرار بود جلسه ای در خانه شما تشکیل دهیم و با مشورت یکدیگر حکمی برای آن جوان متجاوز بدهیم و خسارت محصولاتمان را از او بستانیم. همسر آرسن با بی حالی از جلوی در کنار رفت و گفت: بروید داخل تالار اصلی خانه بنشینید و من هم به نزد آرسن می روم تا بیدارش کنم. مردم دسته دسته وارد خانه آرسن شدند و ان زن هم به طرف اتاقی رفت که آرسن در آن می خوابید، آخر از زمانی که مردم شهر سدوم افسار گسیخته شده بودند، اتاق خواب زن و شوهر از هم جدا شده بود و دیگر هیچ زوجی برای همسرش اهمیتی قائل نمی شد. زن در اتاق را کوبید و دوباره و چندباره زد که بالاخره صدای کشدار آرسن بلند شد: کیست؟! چه شده؟! چرا نمی گذاری بخوابم.. زن از پشت در فریاد زد، قفلی را که از داخل بر در زدی باز کن، مردم همه در تالار جمع شده اند تا برای آن جوانک بی عقل حکم تعیین کنند و مجازاتش نمایند. آرسن با شنیدن این حرف تازه یاد صحنه های دیشب افتاده بود، چون فنر از جا برخاست، داخل بسترش را نگاه کرد، تنها بود و هیچ خبری از آن جوان نبود، آرسن به سمت پستوی اتاق رفت، اما کسی نبود، او با حالتی بهت زده قفل در را باز کرد و قامت بلند و لاغر همسرش را دید و‌گفت: این...این جوان کجا رفت؟! زنش با تعجب شانه ای بالا انداخت و گفت: من چمیدانم! از من میپرسی؟! تو شب را با او گذراندی، درب اتاق هم قفل بود و کلیدش هم در جیب تو، پس تو بهتر باید بدانی آن جوان کجاست! آرسن همانطور که داخل اتاق را نشان میداد گفت: نیست...نیست که نیست، این اتاق روزنه و پنجره ای به بیرون ندارد، درب اتاق هم قفل بود و باز نشده است و الان من باز کردم، اما انگار فرار کرده... همسر آرسن که این حرف را باور نکرده بود وارد اتاق شد و گوشه گوشه اتاق را گشت، حالا هر دو مطمئن بودند که آن جوان به نحوی مرموزانه فرار کرده، اما چگونه می توانست؟! اتاق راه دررویی نداشت... هردو به ناچار به سمت تالار رفتند و وارد آنجا شدند. مردم که مشغول صحبت بودند با ورود آرسن ساکت شدند، آنها به آرسن نگاهی انداختند و بعد پشت سر او را نگاه کردند، کسی جز زن آرسن به دنبالش نبود، پس یکی از میان جمع فریاد زد: ببخش آرسن از خواب ناز بیدارت کردیم، دستور بده آن جوان خطاکار را بیاورند تا زودتر مجازاتش کنیم و زحمت را کم نماییم. آرسن دو دستش را از هم باز کرد و همانطور که هنوز گیج بود گفت: نیست...انگار فرار کرده...اصلا نمی دانم چگونه فرار کرده، گویی مانند قطره آبی شده که به زمین فرو رفته آخر قفل درب دست نخورده بود، در اصلا باز نشده بود ولی خبری هم از آن جوان نیست... مردی با عصبانیت فریاد زد: یعنی چه نیست؟! مگر آدمیزاد آب هم میشود به زمین فرو رود، اگر این از معجزات خانه آرسن باشد آرسن راه خروج از تالار را نشان داد و‌گفت: اگر به من اعتماد ندارید خودتان برخیزید و خانه ام را بگردید. فریاد اعتراض از جمع بلند شد، آرسن دستش را بلند کرد و گفت: بگذارید کمی تمرکز بگیرم تا وقایع دیشب را مرور کنم، شاید بتوانم حدس بزنم چگونه فرار کرده... جمع ساکت شد و آرسن به یاد صحنه هایی افتاد که با ابلیس خلق کرده بود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: همه چشم به دهان آرسن داشتند و صدایی از کسی در نمی آمد، ناگهان آرسن همانطور که لبخندی گل گشاد بر چهره داشت رو به مردم گفت: آاااه، چقدر من احمق هستم، چیزی را فراموش کرده بودم که با شنیدنش زندگی تان را زیر و رو می شود. مردی از جا برخاست و گفت: نکند آن جوان تمام خسارت را داده و از اینجا رفته و تو اینک به خاطر آوردی؟! آرسن خنده ریزی کرد و گفت: نه او خسارتی جبران نکرد و من واقعا نمی دانم اینک کجاست و چطور فرار کرده، اما ناخواسته کاری به من آموزش داد که قول میدهم اگر برایتان بگویم چندین برابر خسارت محصولات از بین رفته شما، ارزش دارد. مردم فاسد شهر سدوم که می دیدند آرسن چنین تعریف می کند آب از لب و لوچه شان راه افتاد و می دانستند آرسن کاری را که سود و لذت در آن است بر میگزیند و از او سوال کردند چه چیزی به تو آموزش داد که آن خسارت هنگفت را در چشم تو بر باد داد؟! و حتی از فرار کردن او ناراحت نیستی؟ آرسن تمام اتفاقات شب قبل را نکته به نکته برای آنان گفت، مردم سدوم که اینک گرفتار فحشا شده بودند و قبح هر کار زشتی در بینشان ریخته بود و از طرفی با در اختیار گذاشتن زنان و دخترانشان در بین کاروانیان به نوعی خود از لحاظ جنسی در مضیقه بودند و آنقدر طماع شده بودند که حتی در لذت بردن هم طمع زیادی داشتند و می خواستند هر لذتی را به هر قیمتی تجربه کنند، حرفها و تعاریف آرسن بر جانشان نشست و در همان جلسه هر کسی برای خود جفتی از جنس خود برگزید، یعنی اصلا نگذاشتند لحظه ای از تعاریف آرسن بگذرد و همان موقع دست به کار شدند. همسر آرسن که در فحشا و‌گناه، دست کمی از شوهرش نداشت، شاهد این بحث و تعاریف بود و نمی خواست از قافله مردها عقب بیافتد، او نیز جلسه ای با زنان شهر گذاشت و شنیده هایش را با آب و تاب فراوان به گوش دیگر زنان رساند و زنان شهر بدتر از مردان به این امر روی آوردند. هنوز یک ماه از حیله ابلیس نگذشته بود که کلا چهره شهر دگرگون شده بود، دیگر هیچ میل و علاقه ای بین دو جنس مخالف نبود، اینک مردان با مردها و زنان با زنها خلوت می کردند. کلا شهر سدوم شده بود جایگاه آمد و شد ابلیسک ها، حضرت لوط و تعداد انگشت شماری از مردم که هنوز پاک مانده بودند، این وضعیت را می دیدند و خون دل می خوردند. این مردم در گناه های بزرگ آنقدر گستاخ شده بودند که کارشان به همین جا ختم نشد و نقشه ها و حیله های جدیدی طرح کردند، نقشه هایی که سدوم را در کل زمین خاکی در آن زمان، برای همه بنی بشر شناخته شده نمود و آوازه آنها به همه جای زمین رسید ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
سه قسمت از روایت یک انسان ☝️☝️☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 🙏 در آخرین شب ✨ دی ماه ❄️ واین سکوت که خدا را به دلها دعوت میکند براتون یک دل بی کینه یک دوستی دیرینه یک قلب آرام،یک تن سالم🤍 ودنیا دنیا محبت آرزو دارم🙏 🙏 🦋‌‎‎‌ به بپیوندید به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‎‌⊱⊰ྀུ──❥✿❊ ⃟🌸❊✿❥──⊰ྀུ