هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
⭕️ چه زیبا گفت شهیدآوینی:🌹
🔻 اینجا بهشت #اپوزوسیون است، اینجا بسیجی میرود جان میدهد تا آن کس که نظام را هم قبول ندارد بتواند در امنیت کامل رای بدهد
🔻و من میگویم👇
👈اینجا بهشت #دشمنان_نظام است
👈اینجا بهشت #عشاق آمریکاست
👈 اینجا بهشت #مفتخورهاست
👈 اینجا بهشت لیبرالیست هاست که بنیانگذار انقلاب ما تمام سعی شان را کردند تا دستشان را از مقام و منصب کوتاه شود
🔻 اینجا بهشت #سلبریتی_ها است که به وسیله همین نظام از منجلاب فساد رها شده و دارای احترام و مقام و منزلتی شدند
👈 اینجا #بهشت کسانی است که دولت بی تدبیر ناامید لیبرال غربگرای روحانی را به ما #تحمیل کردند و حال به جای #انتقاد از عملکرد همین دولت #تریبون به دست گرفته و با حمایت #وزارت_ارشاد_غیر_اسلامی علیه #نظام_مقدس ما #لجن_پراکنی میکنند
🔻نظام ما پولش و جایزه اش و تریبون در اختیار همین هاست و فحش و ناسزا نثار #بسیجی، #سپاهی به جان برکف است
🔻 به هنگام خوشی از هیچ لجن پراکنی دریغ نکرده و بهنگام ناخوشی مسبب وضع موجود را #نظام و #سپاهیانش معرفی میکنند
🔻 بههنگام #سازندگی اگر #سپاه وارد شود می گویند نباید تبدیل بنگاه اقتصادی شود، اما هنگام کمکرسانی نیروهای #بسیج و #سپاه به #سیل و #زلزله_زدگان خود از زیر بار #مسئولیت شانه خالی میکنند
🔻 در مرکز ایران #نشست تشکیل داده و علیه #نظام #بدگویی می گوید بدگویی می کنند گویی اینجا فقط سپاه وظیفه دارد و خود دولت و غربگرایان شان هیچ وظیفه ای در قبال مردم آسیب دیده ندارند
🔻بزرگترین فرق جمهوری اسلامی با #دیکتاتوری_پهلوی اینکه همه چی بر اساس #انتخاب خود مردم صورت میگیرد.
🔻از #رئیس_جمهور تا #مجلس تا #شورا تا #شهردار و #بخشدار و #فرماندار تا #رهبر و #مستقیم یا #غیر#مستقیم و....
🔻 اصلاً #جمهوری_اسلامی یعنی #انتخابات یعنی #حکومت_مردم پس عامل #موفقیتها یا مشکلات خود ما #مردم هستیم
#سلبریتی
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
هدایت شده از ســـلــــبـــIRANــــریـــتــی
🔻۲۰ مرداد ۹۸ | معاون اول دادستان کل کشور از فیلترینگ #اینستاگرام خبر داد و گفت: فیلترینگ شبکه #اینستاگرام در دستور کار دادستانی کل کشور قرار دارد.
🔹لازم به ذکر است #اینستاگرام علاوه بر خروج بیگ دیتا از کشور، #ولنگاری های فرهنگی متعدد و...
🔸 پیش از این با دستور #وزارت_خارجه آمریکا کلیه حساب های کاربری سرداران و مقامات بلند پایه #سپاهی کشور را به اتهام فعالیت های #تروریستی مسدود کرده بود
🔹 #اینستاگرام هنوز هم پست های ضد افسانه هلوکاست، مقامات بلند پایه آمریکایی، ضد اسرائیلی و... را نیز پاک میکند و حتی کاربرانی را که در توضیحات صفحه خود پیام رسان های ایرانی را گذاشته باشند را محدود خواهد کرد
🔸 البته این اقدامات از طرف #اینستاگرام بعید نیست و تاسف ما از این است که چرا در زمینه جنگ سایبری همیشه ما بوده ایم که ده تا خورده و یکی #جواب نداده ایم
💠 @celebridi
🔘از شهید صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود...
🔹 در جریان یک سخنرانی شهید صیاد شیرازی، زمانی که حاضران شعار «ارتشی ـ سپاهی دو لشکر الهی»سر میدهند
🌹 شهید صیاد این شعار را اصلاح میکند و میگوید:👈 #ارتشی #سپاهی یک لشکر الهی
🔸شهید صیاد شیرازی:
«ای کاش میتوانستم نیمی از لباسم را ارتشی و نیمی از آن را سپاهی کنم.»
🌿رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانت قراردهی و آنقدر با دشمن قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم... 👌روزهای جمعه می گفت:امروز می خوام یه کار خیر برات انجام بدم.هم برای شما، هم برای خدا. وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.هر چه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت می شم باعث شرمندگیمه.گوش نمی کرد در را می بست و آشپزخانه را می شست...
🌷حاشا به غیرتت
☀️روز عاشورا بود. علی را بغل گرفتم و نزدیکی های حرم امام رضا مشغول تماشای دسته های سینه زنی شدم. یک مرتبه، صدای گریه على بلند شد. بعد از چند لحظه، نفسش بند آمد و صورتش کبود شد. جیغ، زنها بلند شد. یکی بچه را از من گرفت و چند باری به صورتش سیلی زد؛ ولی فایده نداشت. شنیدم که یکی گفت: «طفلکی تمام کرد، خفه شد.»... صورتم را به طرف گنبد برگرداندم و گفتم: «حاشا به غیرتت!»... بعد چشمهایم سیاهی رفت و افتادم روی زمین. یک آن، خودم را وسط مجلس عزاداری دیدم. بالای مجلس، سیدی نورانی بود که اشاره کرد تا جلو بروم. نزدیک تر که رفتم، فهمیدم و امام رضا (ع) هستند. دعایی خواندند و گفتند: «تو نگراني على نباش!»...با صدای گریه علی چشم هایم باز شد. صدای صلوات زنها می آمد. علی را بغل گرفتم و درحالی که اشک آمانم را بریده بود، رو به گنبد طلایی کردم و گفتم: «آقا جان! من را ببخش. بی ادبی کردم.» شهید علی صیاد شیرازی 1، نک: محسن مؤمنی شریف، در کمین گل سرخ، ص۵.
🌷عصبانیت صیاد شیرازی!؟!
🌷در سالهای جنگ، بنیاد شهید به تعدادی از خانوادههای ایثارگران در یکی از شهرکهای تازه تاسیس تهران زمین میداد. دوستان صیاد شیرازی که از نزدیک وضع مالی او را میدانستند، از رئیس بنیاد شهید خواستند به فرمانده نیروی زمینی که جانباز هم بود، قطعه زمینی اختصاص بدهند. رئیس بنیاد هم که از زندگی او بیاطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای اینکه او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمان سازی شدند. تا اینکه در نیمه کار صیاد فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش میلرزید. شاهدان ماجرا اذعان میکنند که هرگز او ر ا چنین ندیده بودند.
🌷او حتی برای نخستین بار بر دوست قدیمیاش داد زده بود که: «شما چطور توانستید بدون اجازه من دست به چنین کاری بزنید؟» عصبانیتش که فروکش کرد، از آنان عذر خواست. گفت میداند آنان قصد خدمت به او و خانوادهاش را داشتهاند، اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای رئیس بنیاد شهید نامهای نوشت به این مضمون: «اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس میکنم به ازای رسیدن به مسکن، بهای گرانی را دارم میپردازم، آن هم ثمره همه مجاهدتهای فی سبیل اللهی (که اگر خداوند آن را تایید فرماید) که قلبم رضایت نمیدهد چنین شود. لذا....
🌷لذا با توجه به اینکه خدا میداند، نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمیدانم بلکه همچنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم، عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. قاطعانه اقدام فرمایید که ساختمان نیمه کاره مسکن این جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری (مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است، به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم.»
🌹خاطره ای به یاد صیاد دلها، امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران
🔰دلم برای صیادم تنگ شده است
🔖 خانواده اش بعد از نماز صبح رفتند بهشت زهرا، سر قبر شهید،اما قبل آنها شخص دیگری حاضر بود. رهبر معظم انقلاب زودتر از خانواده شهید، به زیارت قبر شهید صیاد شیرازی آمده بودند.💎 آقا فرمودند: دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شده ام...
🌷یکی از بستگانِ صیاد از سربازی فرارکرده بود و پروندهاش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. مادرِ صیاد زنگ زد دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه ، گناه داره.... بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟ مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه!... پرسیدم: چرا؟ مادر صیاد: علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره ...
#کتاب_زندگی_یه_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه