یک کشتی باری در «اروندرود» غرق شد مدیر بنادر و دریانوردی آبادان: این کشتی هفت خدمه داشت که پس از وقوع حادثه چهار نفر توسط شناورهای صیادی نجات یافتند اما سه خدمه دیگر شامل ۲ تبعه هندی و یک ایرانی مفقود شدند. محل این حادثه حدود هفت مایل تا بندر اروندکنار فاصله دارد کشتی فلزی حادثه دیده، بندر خرمشهر را به مقصد کویت ترک کرده بود. 》OPT《 @Messwak

فوبیای جدید پیدا کردم براتون: 😱 @Messwak

خیلی از دوستی‌های امروزی هم همینطوریه، فکر میکنی داری به طرف عشق می‌ورزی ولی درواقعیت داری نابودش می‌کنی... @Messwak

یه زمانی اومدن یه سریال ساختن کپی فرندز حتی دکور و صدای خنده ها و تیتراژ و.. مهناز افشار و محمدرضا گلزار در نقش مانیکا و‌ چندلر حدیث میرامینی و زانیار خسروی در نقش فیبی و جویی شهرام حقیقت دوست و بهنوش بختیاری در نقش راس و ریچل انقدررر سریال بیخودی بود که بعد پنج قسمت بیخیالش شدن😂 》𝑨𝒔𝒕𝒆𝒓𝒊𝒂《 @Messwak

بهمن هاشمی واقعا طی این سال‌ها دست کم گرفته شده 😂 @Messwak

درازترین شب فقط اون شبی که بعد فوت پدربزرگم همه جمع شدن برای خوندن وصیت نامه، گفتم منم یه چیزی بگم شاید به منم چیزی برسه، یهو گفتم من دیشب خواب آقاجون رو دیدم که با کت شلوار سفید تو یه باغ سیب بود یهو همه زدن زیر گریه بابام گفت خب؟ گفتم هیچی فقط نمیدونم چرا آقاجون داشت هویج میخورد ببین بابام میزدم، عموهام میزدنم، عمه هام میزدنم، اون دو تا شوهر عمه خود شیرینم میزدنم مگه تموم میشد اونشب 》علیرضا باشم خوبه《 @Messwak

دختر کوچیکم رو آوردم دکتر، خودش شرح حالش رو بدون کم و کاست توضیح داده و بدون اینکه من حرفی بزنم دکتر برگشته میگه چقدر درد و مرض داری مگه هفتاد سالته 😒 بیشعور بودن به سواد و جایگاه اجتماعی نیست تو ذات بعضی از آدمهاست انگار 》نيلوفر آبی《 @Messwak

از اون کارا که نمیشه روش قیمت گذاشت 💰🔥 • بولتسمان • @Messwak

من یه زن عموی آلمانی دارم که از وقتی به دنیا اومدم و بچه بودم و حتی ندیده بودمش، هر سال عید برای من یه جعبه میفرستاد، از لباس تا خوراکی تا اسباب بازی. چیزهایی که تو جعبه بود واقعا انگار از دنیای دیگه ای اومده بود، حتی شبیهش هم ایران نبود. من تمام سال منتظر بسته اش بودم، امسال دیدم برای بچه کوچولوم یک بسته فرستاده، پرت شدم به اون زمان. انقدر احساساتی شدم که دستم میلرزید. چجوری بعضی آدمها انقدر خوبن. خوش به حال خودشون و اطرافیانشون. 》دریا مامان《 @Messwak

رفته بودم خواستگاری، بابای دختره صداش زد گفت: پس این چایی چی‌شد؟ مادرم گفت حالا هولش نکنین عروسمونو. گفت؛ نه بذارین زودتر بیاره، پسرتون همه میوه هارو خورد.😐☺️ •احسان• ‌@Messwak

برامون از شمال گریپ‌فروت آوردن اندازه طالبیه :)) یه شب همه‌مونو سرگرم کرد انگار آمپول هورمون زده باشن بهش *ج حیمی* @Messwak