eitaa logo
(دندان درد) شعرهای میثم رنجبر
1.2هزار دنبال‌کننده
677 عکس
233 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی شعرهای #میثم_رنجبر و اطلاع رسانی انجمنها، محافل و فراخوان های شعر و ادب مازندران ۰۹۱۱۹۱۰۵۲۵۰ با من چه با نام و چه بی نام ارتباط بگیرید و درباره ی شعرهایم نظر دهید: @meysamranjbar
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا اگرچه در گذر هر بلایی است وارونه است ڪارش و خود، ماجرایی است یا آن ڪه ڪار عده ای از مردمان شهر در خانه ماندن است و فقط صرف چایی است-- --یعنی بیاو بوسه ای از دور هدیه ڪن؛ راز بقای من و تو در این جدایی است گرچه درست هست و جز این راه چاره نیست خانه نشینی است ڪه رمز رهایی است اما جهاد در همه ساعات روز و شب، در ڪوچه ها فقط پی میکروب زدایی است پیراهن دفاع مقدس عوض شده است؛ یعنی ڪه عرصه، عرصه ی خودآزمایی است اڪنون "پزشڪ" حاڪم و فرمانده می شود؛ "بیمارخانه" سنگر زورآزمایی است قبلا جهاد در "حلب" و حال در "قم" است؛ حالا نجات یڪ نفرڪرونایی است اصلا جهاد، فعل "پرستاری" است و بس؛ هر آن ڪه زینبی ست فقط ڪربلایی است وقتی سفر شیوع بلاهاست، بی گمان تقصیر، پای ریشه ی بی اعتنایی است ** را ڪمڪ ڪنید!!! این سال ها ڪه داغ در آن خودڪفایی است!!! @meysamranjbar_channel .
قلب های متفاوتی که می توانید با دست بسازید کسی که نام تو را می برد فقط خودمم! همیشه ناز تو را می خرد فقط خودمم! برای دیدن تو چیستان عاشقی است پرنده نیست ولی می پرد، فقط خودمم! نه گول می خورد و گول هم نمی زندت و آب و دانه نمی گسترد، فقط خودمم! نه یوسف است که از پشت پیرهن-چاک است که دل به شوق دلت می درد، فقط خودمم! درون چشم چمن گونت آب می نوشد، کسی که در تو به خود بنگرد، فقط خودمم! چه طاقتی است ببیند ولی نگوید هیچ؛ و از کنار تو هم بگذرد، فقط خودمم! بخیل هیچ کسی نیست جز رقیبانش، که نامی از تو نمی آورد، فقط خودمم! @meysamranjbar_channel
صخره‌های عاشق، جاده اندیمشک چابهار.... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 کسی که شیشه ام را سنگ زد، سنگم نمی خواهد مرا تیمور می سازد ولی لنگم نمی خواهد رهایم کرده زیر پای اسب و فیل شطرنجش سپس سرباز کرده آن که در جنگم نمی خواهد کشانده چشم هایم را میان خواب و بیداری؛ همان که منگ می سازد مرا منگم نمی خواهد من و برچسب ها همزیستی کهنه ای داریم؛ به انگش شهره ام هرچند در انگم نمی خواهد فراموشت نخواهم کرد ای اهل فراموشی! مرا دلتنگ کرده آن که دلتنگم نمی خواهد.... ╭┅───── 🌺 ─────┅╮ @meysamranjbar_channel ╰┅───── 🌺 ─────┅
صخره‌های عاشق، جاده اندیمشک چابهار.... 〰〰〰〰〰〰 کسی که شیشه ام را سنگ زد، سنگم نمی خواهد مرا تیمور می سازد ولی لنگم نمی خواهد رهایم کرده زیر پای اسب و فیل شطرنجش سپس سرباز کرده آن که در جنگم نمی خواهد کشانده چشم هایم را میان خواب و بیداری؛ همان که منگ می سازد مرا منگم نمی خواهد من و برچسب ها همزیستی کهنه ای داریم؛ به انگش شهره ام هرچند در انگم نمی خواهد فراموشت نخواهم کرد ای اهل فراموشی! مرا دلتنگ کرده آن که دلتنگم نمی خواهد.... ╭┅───── 🌺 ─────┅╮ @meysamranjbar_channel ╰┅───── 🌺 ─────┅
شاعر انقلاب در شهادت شهیدجمهور آنان که تماشاچی تصویر شدند با قصه و با کتاب برمی گردند آن ها که روایتگر دلدادگی اند،با خاطره های ناب برمی گردند آنان که به میزکار خود چسبیدند،ای کاش که حال و روز خود می دیدند قبرند؛ که در وادی خاموشانند چون عکس درون قاب برمی گردند یک عده که بار کم نکردند که هیچ؛ مسئول ولی چه سود بی خاصیتند بر دوش نظام بارمسئولیتند با یک من از آب و تاب برمی گردند بدبخت کسی که نیتش بیداریست خوشبخت کسی که جز بیداران است آنان که دوچشم باز دارند که حیف؛ از خواب فقط به خواب برمی گردند سرمایه و صاحبان این خاک عزیز القصه فقط کوخ نشینان اندو وقتی که به تشییع شهیدان بروند، با گریه ی بی حساب برمی گردند آنان که به ذات اهل مسئولیتند، کم کم همه جا دچار مقبولیتند؛ یکریز به فکر مرهمی بر دردند، پس با جگری کباب برمی گردند یک عمر مسافران خدمت هستند پیداست به دنبال شهادت هستند صدنامه پر از سئوال را می گیرند با دست پر از جواب برمی گردند فرق است میان مردن و کشته شدن؛ فرق است میان رفتن و جان ماندن آنان که به مرگ خویش جان می بخشند، چون واژه به شعر ناب برمی گردند باید که رسیده باشی و چیده شوی در اوج ندیدن خودت دیده شوی انگورترین ها که به میخانه روند،در هیئت یک شراب برمی گردند با آن که شهید دفن حتی بشود، تابوت شهید فیض را واسطه است گل ها که به کارخانه راهی بشوند، قطعا همگی گلاب برمی گردند این دور تکرر است و هی می گردد، بنگر که تو در کدام سنگر هستی؟ یک عده در انقلاب جان می بازند، یک عده از انقلاب برمی گردند @meysamranjbar_channel
شاعر انقلاب در شهادت شهیدجمهور آنان که تماشاچی تصویر شدند با قصه و با کتاب برمی گردند آن ها که روایتگر دلدادگی اند،با خاطره های ناب برمی گردند آنان که به میزکار خود چسبیدند،ای کاش که حال و روز خود می دیدند قبرند؛ که در وادی خاموشانند چون عکس درون قاب برمی گردند یک عده که بار کم نکردند که هیچ؛ مسئول ولی چه سود بی خاصیتند بر دوش نظام بارمسئولیتند با یک من از آب و تاب برمی گردند بدبخت کسی که نیتش بیداریست خوشبخت کسی که جز بیداران است آنان که دوچشم باز دارند که حیف؛ از خواب فقط به خواب برمی گردند سرمایه و صاحبان این خاک عزیز القصه فقط کوخ نشینان اندو وقتی که به تشییع شهیدان بروند، با گریه ی بی حساب برمی گردند آنان که به ذات اهل مسئولیتند، کم کم همه جا دچار مقبولیتند؛ یکریز به فکر مرهمی بر دردند، پس با جگری کباب برمی گردند یک عمر مسافران خدمت هستند پیداست به دنبال شهادت هستند صدنامه پر از سئوال را می گیرند با دست پر از جواب برمی گردند فرق است میان مردن و کشته شدن؛ فرق است میان رفتن و جان دادن آنان که به مرگ خویش جان می بخشند، چون واژه به شعر ناب برمی گردند باید که رسیده باشی و چیده شوی در اوج ندیدن خودت دیده شوی انگورترین ها که به میخانه روند،در هیئت یک شراب برمی گردند با آن که شهید دفن حتی بشود، تابوت شهید فیض را واسطه است گل ها که به کارخانه راهی بشوند، قطعا همگی گلاب برمی گردند این دور تکرر است و هی می گردد، بنگر که تو در کدام سنگر هستی؟ یک عده در انقلاب جان می بازند، یک عده از انقلاب برمی گردند @meysamranjbar_channel این شعر👆👆👆 در ردیف و وزن به استقبال شعری از شاعران مازندران به نام از که سالهای دور سرودند رفته است.
شاعر انقلاب در شهادت شهیدجمهور آنان که تماشاچی تصویر شدند با قصه و با کتاب برمی گردند آن ها که روایتگر دلدادگی اند،با خاطره های ناب برمی گردند آنان که به میزکار خود چسبیدند،ای کاش که حال و روز خود می دیدند قبرند؛ که در وادی خاموشانند چون عکس درون قاب برمی گردند یک عده که بار کم نکردند که هیچ؛ مسئول ولی چه سود بی خاصیتند بر دوش نظام بارمسئولیتند با یک من از آب و تاب برمی گردند بدبخت کسی که نیتش بیداریست خوشبخت کسی که جز بیداران است آنان که دوچشم باز دارند که حیف؛ از خواب فقط به خواب برمی گردند سرمایه و صاحبان این خاک عزیز القصه فقط کوخ نشینان اندو وقتی که به تشییع شهیدان بروند، با گریه ی بی حساب برمی گردند آنان که به ذات اهل مسئولیتند، کم کم همه جا دچار مقبولیتند؛ یکریز به فکر مرهمی بر دردند، پس با جگری کباب برمی گردند یک عمر مسافران خدمت هستند پیداست به دنبال شهادت هستند صدنامه پر از سئوال را می گیرند با دست پر از جواب برمی گردند فرق است میان مردن و کشته شدن؛ فرق است میان رفتن و جا ماندن؛ آنان که به مرگ خویش جان می بخشند، چون واژه به شعر ناب برمی گردند عباس زمانه اندو از فاطمه اند هرچند همیشه در دل علقمه اند تا تشنه و تشنگی میان حرم است همواره به سمت آب برمی گردند باید که رسیده باشی و چیده شوی در اوج ندیدن خودت دیده شوی انگورترین ها که به میخانه روند،در هیئت یک شراب برمی گردند با آن که شهید دفن حتی بشود، تابوت شهید فیض را واسطه است گل ها که به کارخانه راهی بشوند، قطعا همگی گلاب برمی گردند این دور تکرر است و هی می گردد، بنگر که تو در کدام سنگر هستی؟ یک عده در انقلاب جان می بازند، یک عده از انقلاب برمی گردند