میعادگاه هفتگی باشـهداشهرستان دیلم
🌺 وقتی #استاندارگیلان رانندهی پیرمرد تخم مرغ فروش شد ...
🍃کاش هنوز هم چنین #مسئولینی وجود داشت ...
در کنارهم بودیم که برایم تعریف میکرد: روزی به شهر شما #فومن رفته بودم و از من خواسته بودند که در آنجا برایشان سخنرانی کنم، در بین راه که میرفتم در انتهای بازار روز، #مرد_دستفروشی را دیدم که منتظر خودروهای عبوری بود.
او فروشنده #مرغ و جوجه و تخممرغ بود. دیدم این مرد کنار جاده به انتظار ایستاده است. ترمز کردم تا ایشان را سوار کنم. مقدار زیادی گونی، مرغ و تخممرغ خریداری کرده بود تا آنها را به فومن ببرد. کمک کردم و آنها را گذاشتیم توی خودرو و حرکت کردیم.
در بین راه او گفت : اگر ممکن است کمی تندتر بروید .
پرسیدم : چرا؟
جواب داد : میگویند امروز قرار است آقای #استاندار به فومن بیاید و در مسجد بالامحله ، صحبت کند. میخواهم به #سخنرانی او برسم .
وقتی به فومن رسیدیم پرسیدم : شما را کجا پیاده کنم؟
گفت: جلوی مغازهام. میخواهم وسایلم را توی مغازه بگذارم. شما تشریف ببرید.
او را پیاده کردم و رفتم مسجد #وضویی گرفتم ، دیدم مسجد آماده و مردم منتظر هستند. یک راست رفتم پشت تریبون. گرم سخنرانی بودم که همان #مرد را دیدم که وارد مسجد شد. او وقتی مرا دید تعجب کرد ، همانجا وسط مجلس ایستاد و نمینشست .
شنیدم که از یک نفر پرسید ؛ آقای #استاندار کی میآید؟ کسی به او گفت : استاندار همانی است که دارد صحبت میکند.
او خندهای کرد و گفت : نه، اینکه #راننده من بود . نیم ساعت پیش او مرا از رشت به #فومن آورد .😊
وقتی نشست ، من به سخنرانی خود ادامه دادم . مجلس که تمام شد ، آمد جلو با من روبوسی کرد و گفت : مرا ببخشید که شما را نشناختم و معطلتان کردم ، ما #استاندار این شکلی ندیده بودیم . به او گفتم : همان که گفتی درست بود ، من #راننده شما هستم.
✍ راوی : حمید کامرانزاده ، کتاب استاندار آسمانی
🌷 #شهیدعلی_انصاری
(استاندار سابق گیلان )
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•