😍 #لبخـندهای_خاڪی😂
یڪی از فرماندهان سپاه #نقده، اصفهانی بود. هرگاه میخواست برای نیروها یا مردم،صحبت ڪند، #تیتر صحبت هایش را روی یڪ ڪاغذ یادداشت مےڪرد، اگر روزے ڪاغذ را گم مےڪرد، نمی توانست سخنرانےڪند.
یڪی از همشهریان خودش قبل از سخنرانی برای مردم #نقده، ڪاغذ مربوطه را از گوشه جیبش برداشت.🤭
#سخنرانی آغازشد، مقدمه را گفت و دست به جیب شد تا ڪاغذ یادداشت را در بیاورد، اما پیدانڪرد. یڪی دومرتبه هی تڪرار میڪرد: ‹‹مردم مقاوم و شهیدپرور نقده...›› و چون ڪاغذ را پیدا نمی ڪرد از موضوع بحث خارج نمےشد.
ڪم ڪم مردم متوجه شدند. جلسه داشت به هم می خورد ڪه آقا گفت: ‹‹صبرڪنید، آی مردم مقاوم و مبارز نقده، یڪ ڪاغذ ندیدید اینقده››😂😂و با دست اشاره ای کرد. مردم از لحن بیان و حالت او، مثل توپ منفجر شدند و زدند زیر خنده و سخنرانی آقا به هم خورد.😃
#لبخندگـل_زیباست
•┈┈••✾•🌷🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا #صلوات
@mahfeleshahidan
#مـحفـل_شـهـیدان
•┈┈••✾•🌷🍃🌷•✾••┈┈•
💚 #سلیمانےعزیز
✍میانه نبرد بودیم ؛ در حمله #بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی #سخنرانی کرد و گفت؛ کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند .
نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ دفتری جلویش باز بود . #زینبیون از این طرف برید ، #حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید . بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند .
#حاجی یکپارچه غیظ شد ! « #پورجعفری!
برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.» جان بچه ها بود و فرماندهشان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
🌷 #سپهبدشهیدحاج_قاسم_سلیمانی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_ماجرای_جگر_کباب_شده.mp3
زمان:
حجم:
1.47M
♨️ماجرای جگر کباب شده
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #مسعودعالی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
میعادگاه هفتگی باشـهداشهرستان دیلم
🌺 وقتی #استاندارگیلان رانندهی پیرمرد تخم مرغ فروش شد ...
🍃کاش هنوز هم چنین #مسئولینی وجود داشت ...
در کنارهم بودیم که برایم تعریف میکرد: روزی به شهر شما #فومن رفته بودم و از من خواسته بودند که در آنجا برایشان سخنرانی کنم، در بین راه که میرفتم در انتهای بازار روز، #مرد_دستفروشی را دیدم که منتظر خودروهای عبوری بود.
او فروشنده #مرغ و جوجه و تخممرغ بود. دیدم این مرد کنار جاده به انتظار ایستاده است. ترمز کردم تا ایشان را سوار کنم. مقدار زیادی گونی، مرغ و تخممرغ خریداری کرده بود تا آنها را به فومن ببرد. کمک کردم و آنها را گذاشتیم توی خودرو و حرکت کردیم.
در بین راه او گفت : اگر ممکن است کمی تندتر بروید .
پرسیدم : چرا؟
جواب داد : میگویند امروز قرار است آقای #استاندار به فومن بیاید و در مسجد بالامحله ، صحبت کند. میخواهم به #سخنرانی او برسم .
وقتی به فومن رسیدیم پرسیدم : شما را کجا پیاده کنم؟
گفت: جلوی مغازهام. میخواهم وسایلم را توی مغازه بگذارم. شما تشریف ببرید.
او را پیاده کردم و رفتم مسجد #وضویی گرفتم ، دیدم مسجد آماده و مردم منتظر هستند. یک راست رفتم پشت تریبون. گرم سخنرانی بودم که همان #مرد را دیدم که وارد مسجد شد. او وقتی مرا دید تعجب کرد ، همانجا وسط مجلس ایستاد و نمینشست .
شنیدم که از یک نفر پرسید ؛ آقای #استاندار کی میآید؟ کسی به او گفت : استاندار همانی است که دارد صحبت میکند.
او خندهای کرد و گفت : نه، اینکه #راننده من بود . نیم ساعت پیش او مرا از رشت به #فومن آورد .😊
وقتی نشست ، من به سخنرانی خود ادامه دادم . مجلس که تمام شد ، آمد جلو با من روبوسی کرد و گفت : مرا ببخشید که شما را نشناختم و معطلتان کردم ، ما #استاندار این شکلی ندیده بودیم . به او گفتم : همان که گفتی درست بود ، من #راننده شما هستم.
✍ راوی : حمید کامرانزاده ، کتاب استاندار آسمانی
🌷 #شهیدعلی_انصاری
(استاندار سابق گیلان )
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
@Maddahionlinمداحی آنلاین - توصیه هایی برای عید غدیر خم - استاد قرائتی.mp3
زمان:
حجم:
1.03M
🌸 #عید_غدیر
♨️توصیه هایی برای عید غدیر خم
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #قرائتی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•