eitaa logo
میعادگاه هفتگی باشـ‌هداشهرستان دیلم
392 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
343 ویدیو
5 فایل
درعِشْقْ گر چه منزل آخر #شَهادَتْ است تڪـلیـف اول اسـت #شَهیدانه زیسـتن 📍ارتباط با ادمین : @Madarr18 لینک ناشناس(نظرات،انتقادات،پیشنهاد): https://daigo.ir/secret/5745177868 💳 شماره کارت کمک به مراسمات: 6277601255690883
مشاهده در ایتا
دانلود
میعادگاه هفتگی باشـ‌هداشهرستان دیلم
💚•| ! 🔴خاطره‌ای ازشهید غلامرضا زعفری در جبهه عکس همیشه همراه ما بود. یادم می‌آید پیش از عملیات «» عکس امام را داخل بسته‌های نایلونی پرس کرده بودندکه می‌شد داخل جای روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده‌ها عکس روی سینه‌هایشان بود. -یکی از این رزمندگان که تصویر امام روی پیرهنش نصب شده بود است. - خاطره‌ای شنیدی از به همراه داشتن عکس امام داشت. 🔸او تعریف می‌کرد: «حین عملیات خیبر با تعدای از بچه‌های اطلاعات عملیات لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از ، دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوری که مجبور شدیم از هم جدا بشیم. در مسیر برگشت یک گلوله «» نزدیکم خوردو هر چی گل و لای بود روی سر و صورتم ریخت. تمام هیکلم گِلی شده بودو از طرفی هم از شدت دیگه نمی‌توانستم به درستی حرف بزنم. -هر طوری بود مسیر را پیدا کردم و به نزدیکی خودمان رسیدم. قبل از رفتن اسم رمز را گفته بودند اما من که قادر نبودم با این اسم رمز را به زبان بیاورم. -هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد: «اسم رمز.... اسم رمز...» من نتوانستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یک لحظه دیدم چند تا از رزمنده‌ها اسلحه به دست دورم را گرفتند. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود. به خیالشان از دشمن اسیر گرفتند تا آمدم بگم: «من هستم و از بچه‌های تخریبم» دو تا محکم خوردم. -یک لحظه یادم آمد که را نشان بدهم و از دست بچه‌های رزمنده خلاص بشم. یاد روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل‌ها را از روی عکس امام پاک کردم و به رزمنده‌ها نشان دادم. عکس امام را که دیدند من را رها کردند. توی این گیر رو دار من را شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت:« کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.» من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم. می‌گفت: اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من می‌آمد. در هرصورت دو تا سیلی خوردم. آن رزمنده‌ای که سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت زعفری یا باید یا باید کنی. من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:«. » ✍ : جعفرطهماسبی نیروی تخریبچی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
سال 63 در جبهه غرب و سال 65 در جبهه جنوب مفقود شدند. سال 80بود. خیلی بی تابی می‌کرد. شب جمعه بر مزار با ناراحتی گفت : ، شما که نبودید؟ چرا خودتان را نشان نمی دهید؟ حتی در گلزار شهدا هم جایی ندارم که بر سرش بنشینم و عقده دل بازگو کنم.😔 هفته بعد خواب‌شان را دید. هر دو در یک دسته زنجیر زنی که فریاد می زدند، " " چیزی نگذشت که کبوترانمان برگشتند. شاید برای آرامش دل مادر بود که سوم خرداد سال 80اجساد هردو با هم کشف شد و در گلزار شهدا قطعه یک در کنار هم آرمیدند. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
یادی که در دل‌ها هرگز نمی‌میرد یاد شهیدان است .... 📸 حضور فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در مراسم یادبود شهادتِ برادرش و دیگر شهدای عملیات ... 💠 @miadgahe_deylam