یه لحظهای تو زندگیت هست که میفهمی "خاص" نیستی. معمولیای. نابغهی پیدا شده بعد دویست سال نیستی و نخواهی بود. درواقع احتمال زیادی داره هیچوقت اسمت هیچجا ثبت نشه چون یه اطلاعات بیاهمیتی توی لیست بلند بالای ثبت احوال یا یه سوژهی دیگه برای اینستاگرام برای حدس زدن چیزی که تو ذهنت میگذره و میترسونتت، اونم وقتی فکر میکردی خیلی "خاصی" و کسی نمیتونه به درونت دست پیدا کنه.
اینهمه میل آدمها به بقا، به باقی موندن، چنگ زدنشون به صفحات کتاب تاریخ تا شاید بمونن، گفتن اینکه "من تنها آدمیم که x رو انجام دادم"، هم رقتانگیزه و هم دلیل زنده موندن. وقتی به این نتیجه برسی خیلی هم خاص نیستی، چه دلیلی داره بخوای خودتو بکشی برای چیزی؟
بزرگترین جایزههای علمی رو چندین آدم قبل تو گرفتن و حتی چند نفر قبل تو رفتن تو فضا و از این زمین کَندن ولی حتی از اونا هم فقط یه اسم باقی میمونه؛ اسم خستهکنندهای که بچهها غر میزنن چرا باید حفظش کنن. البته شایدم بعدا بچهها رو مجبور به حفظ اطلاعات نکنن
Mind Palace.!
- افکاری که به تراپیستت نباید بگی.
حتی همین افکار هم خاص نیستن. احتمالاً اگه بعد گفتن اینا به تراپیست بگم واهای حالا چه حسی داری، میگه هاهاها، بیا کارت بکش نوبت نفر بعده
خاص ترین افکار مال مارکس بود که اونم الان فحش میخوره، چه به خاطر افکارش چه طرفداراش. آخر عاقبت خوبی نداشت واسش ساز مخالف زدن
این ورودی بودنم عالم خاص خودشو دارهها
مثلاً روز اول ما هممون در جواب سوال "چرا اومدی جامعهشناسی" میومدیم یه جوابی بدیم کمر استاد بشکنه ولی بعدش میدیدی عه، سی نفر دیگهم دقیقاً حرفای تو رو میزنن
اینکه "هیچی نبودن" انقدر برای آدم سنگین و عذابآوره ولی در عین حال جزو ذاتشه، فقط یکم اذیتم میکنه. کمی.
https://eitaa.com/mindpalace/9816 به نظرت نظراتی که داری تاثیر از رشته جامعه شناسی که خوندی داره؟
.| ممکنه داشته باشه، نه از این جهت که به وجود بیاره این تفکرات رو. از این جهت که بهشون رسمیت بده
خیلی وقته دارم به "معمولی" بودنم فکر میکنم
فضای مجازی در ظاهر بهت اجازه میده خاص بودنت رو ابراز کنی اونم وقتی دو سانت اونور تر رو نگاه کنی کلی آدم شبیه تو ان
"نظریه نامحبوب" بذاری، دو هزار تا لایک میگیره پس اون قدرم نامحبوب نیست و تو ام اونقدری تفکرت خاص نیست
رفتم جامعهشناسی این مسئله برام رسمی شد، از شکل "بدگمانی" در اومد