یه ارائه دارم درباره نازنین دانشور که کارآفرینه
و واقعا هر دفعه دربارش فکر میکنمم میگم نازنین "بنیادی"😐
فقط امیدوارم تو ارائه سوتی ندم.
*این دفعه دومیه تو پاور مینویسم نازنین بنیادی.
هدایت شده از Mind Palace.!
من الان واقعا حوصله ندارم کارامو بکنم ولی وقت ندارم حوصله نداشته باشم متاسفانه
گاهاً مودم اینجوری میشه که،
آره نسبت به فلان چیز ناراحتم و دلم میخواد غر بزنم، ولی حق ندارم بابتش ناراحت باشم چون عادلانه بوده و غر زدن هم که چیزیو درست نمیکنه؛ پس به ادامه کارهامون میپردازیم. *گریه
یعنی حتی هماکنون اینجوریم که اه من چرا نمیتونم تو فلان کار موفق باشم و چرا مسئول اون کار هر دفعه شیلنگ میگیره روم، بعد میفهمم خب چون واقعاً کارم خوب نیست پس اونم حق داره پس نباید ناراحت باشی.
از فاطمیه امسال تقریباً هیچی نفهمیدم و فهمیدم چقدر محیطی که توش هستی اثر داره رو حال و هوای اینچنینی..
ولم کنین شروع میکنم درباره یه چیزی به صورت "میدونستی که..." حرف میزنم که عموماً مود دیگران در برابرش "خفه شو" عه