﷽
شهدای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان #زنجان
#شهیدوالامقام عيسی محمدلو
دو فرشته بنام اسمعلی و عزیزه خانم به مورخ دوم فروردین ماه ۱۳۳۴ در روستای قشلاق #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام عیسی شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در #عمليات بیتالمقدس و با اصابت مستقیم هواپیمای شکاری بعثی جنایتکار از جاده خرمشهر_اهواز به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
خاطره:
چقدر خوشحال بودم #پاک_ترین پسر محله دامادم شده بود.مدتی بود مغازه اش را به کنار #مسجد حضرت باب الحوائج عليه السلام انتقال داده بود. خانم های محله همه از #حیای ایشان تعریف میکردند.روزی برای تعمیر سماور خودم رفتم به مغازه اش. #سلام دادم.با صدایی که به زحمت شنیده می شد گفت و علیکم السلام
سماور را تحویل دادم و رفتم!
فردای آن روز برگشتم و تحویل گرفتم، وباز متوجه من نشد! با عصبانیت گفتم #مش_عیسی منم!
تازه مرا شناخته بود! و معذرت خواهی کرد، اول ناراحت شدم ولی بعد ها به #حیا و #غیرتش افتخار می کردم، وقتی شنیدم می خواهد برود #جبهه، آمدم در مغازه اش گفتم زن جوون، دو بچه و یکی هم تو شکمش کجا؟!؟
با مهربانی گفت؛من بچه ها رو سپردم به #خدا و هیچ نگران نباشید!
مگر نمی بینید زن ها و بچه های #مناطق_جنگی در چه وضعی هستند، #امام_خمینی دستور داده و من امکان ندارد بمانم
#بسیج حمزه سیدالشهدای ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان زنجان
#میراث_فرهنگی_زنجان
#گردشگری_و_صنایع_دستی_زنجان
@miraszanjan_ir
﷽
شهدای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان #زنجان
#شهیدوالامقام عيسی محمدلو
دو فرشته بنام اسمعلی و عزیزه خانم به مورخ دوم فروردین ماه ۱۳۳۴ در روستای قشلاق #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام عیسی شدند.
سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در #عمليات بیتالمقدس و با اصابت مستقیم هواپیمای شکاری بعثی جنایتکار از جاده خرمشهر_اهواز به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
خاطره:
چقدر خوشحال بودم #پاک_ترین پسر محله دامادم شده بود.مدتی بود مغازه اش را به کنار #مسجد حضرت باب الحوائج عليه السلام انتقال داده بود. خانم های محله همه از #حیای ایشان تعریف میکردند.روزی برای تعمیر سماور خودم رفتم به مغازه اش. #سلام دادم.با صدایی که به زحمت شنیده می شد گفت و علیکم السلام
سماور را تحویل دادم و رفتم!
فردای آن روز برگشتم و تحویل گرفتم، وباز متوجه من نشد! با عصبانیت گفتم #مش_عیسی منم!
تازه مرا شناخته بود! و معذرت خواهی کرد، اول ناراحت شدم ولی بعد ها به #حیا و #غیرتش افتخار می کردم، وقتی شنیدم می خواهد برود #جبهه، آمدم در مغازه اش گفتم زن جوون، دو بچه و یکی هم تو شکمش کجا؟!؟
با مهربانی گفت؛من بچه ها رو سپردم به #خدا و هیچ نگران نباشید!
مگر نمی بینید زن ها و بچه های #مناطق_جنگی در چه وضعی هستند، #امام_خمینی دستور داده و من امکان ندارد بمانم
#بسیج حمزه سیدالشهدای ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان زنجان
#میراث_فرهنگی_زنجان
#گردشگری_و_صنایع_دستی_زنجان
@miraszanjan_ir
#شهدای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی #استان_زنجان
شهید والامقام نظرعلی احمدی
دو فرشته بنام سلطانعلی و آراسته خانم به مورخ بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ در روستای قاضی کندی #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام نظر علی شدند.
که در لباس مقدس خاکی #بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر #لبیک و در رکاب ولی زمانش به مورخ مورخ بیست و هشتم تیر ماه ۱۳۶۱ از منطقه شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت .
خاطره:
برای #امام احترام خاص و ویژه ایی قائل بود، وقتی از تلوزیون شنید #امام کسالت دارد #نذر کرد که #امامخمینی خوب شود و سه روز #روزه بگیرد، پسرعمویش که در #کارگاهچاقوسازی همکارش بود میگفت؛ تا صدای بلندگوی #مسجد امیرالمومنین ع اعلام می کرد که #تشییع جنازه شهید و یا مجلس ترحیم #شهدا است، کار و مغازه را بی درنگ رها می کرد و خود را به #مسجد می رساند، همسرم از #تظاهرات علیه رژیم سفاکپهلوی پای کار بود تا #شهادت ،
او عاشق #نظام و #ولایتفقیه بود.
راوی #همسرشهید
پایگاه مقاومت #بسیج حمزه سیدالشهدا ع اداره کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان زنجان
#شهید والامقام از صنعتگران استان می باشند
#شهید_نظرعلی_احمدی
#شهدای_صنایع_دستی
#چاقوساز #امور_ایثارگران
#بسیج
@miraszanjan_ir