ولادت باسعادت امام باقر علیه السلام مبارک و تهنیت باد 🌹🌸🌺❤️💚
.
#مسجد_جامع_امام_علی_ع_شهران
#پایگاه_بسیج_امیرالمومنین_علیه_السلام
#هیئت_متوسلین_به_چهارده_معصوم_علیه_السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آغاز ماه دعا
رهبر معظم انقلاب:
اگر آحاد ما رابطه خودمون رو با خدا تقویت کنیم بسیاری از معضلات، مشکلات، نابسامانیها، ناهنجاریها به خودی خود مرتفع خواهد شد...
#اين_الرجبيون #ماه_رجب
#مسجد_جامع_امام_علی_ع_شهران
@mjemamali
مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران
#روزهای_زوج #مطالعه_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔷#قسمت_پنجم 💠درست بود در مقابل آينه كه قرار گرفتم، دي
#روزهای_زوج
#مطالعه_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
🔷#قسمت_ششم
💠عمل جراحي طولاني شد و برداشتن غده پشت چشم، با مشكل مواجه شد. پزشكان تلاش خود را مضاعف كردند. برداشتن غده همانطور كه پيشبيني ميشد با مشكل جدي همراه شد.
🔻آنها كار را ادامه دادند و در آخرين مراحل عمل بود كه يكباره همه چيز عوض شد...
🌀احساس كردم آنها كار را به خوبي انجام دادند. ديگر هيچ مشكلي نداشتم. آرام و سبك شدم. چهقدر حس زيبايي بود! درد از تمام بدنم جدا شد. يكباره احساس راحتي كردم. سبك شدم.
🔅با خودم گفتم: خدا رو شكر. از اين همه درد چشم و سردرد راحت شدم. چهقدر عمل خوبي بود. با اينكه كلي دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روي تخت جراحي بلند شدم و نشستم.
🍃براي يك لحظه، زماني را ديدم كه نوزاد و در آغوش مادر بودم! از لحظه كودكي تا لحظهاي كه وارد بيمارستان شدم، براي لحظاتي با تمام جزئيات در مقابل من قرار گرفت! چهقدر حس و حال شيريني داشتم.در يك لحظه تمام زندگي و اعمالم را ديدم!
🔸در همين حال و هوا بودم كه جواني بسيار زيبا، با لباسي سفيد و نوراني در سمت راست خودم ديدم او بسيار زيبا و دوست داشتني بود.
✅ نميدانم چرا اينقدر او را دوست داشتم. ميخواستم بلند شوم و او را در آغوش بگيرم. او كنار من ايستاده بود و به صورت من لبخند ميزد. محو چهره او بودم. با خودم ميگفتم: چهقدر چهرهاش زيباست! چهقدر آشناست. من او را كجا ديدهام!؟
🔹سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر عمهام و آقاجان سيد (پدربزرگم) و ... ايستادهاند. عمويم مدتي قبل از دنيا رفته بود. پسر عمهام نيز از شهداي دوران دفاع مقدس بود. از اينكه بعد از سالها آنها را ميديدم خيلي خوشحال شدم.
🌱زير چشمي به جوان زيبارويي كه در كنارم بود دوباره نگاه كردم. من چهقدر او را دوست دارم. چهقدر چهرهاش برايم آشناست. يكباره يادم آمد. حدود 25 سال پيش... شب قبل از سفر مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائيل... با ادب سلام كردم. حضرت عزرائيل جواب دادند.
💫محو جمال ايشان بودم كه با لبخندي بر لب به من گفتند: برويم؟ باتعجب گفتم: كجا؟ بعد دوباره نگاهي به اطراف انداختم. دكتر جراح، ماسك روي صورتش را درآورد و به اعضاي تيم جراحي گفت: ديگه فايده نداره. مريض از دست رفت...
🖋ادامه دارد...
| مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران |
#اعمال_رجب
🔸غسل
اولین روز و نیمه ماه رجب و آخر رجب
🔸روزه
اولین روز و نیمه ماه رجب و آخر رجب
🔸در طول ماه رجب 100 مرتبه بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
🔸در طول ماه رجب 1000 مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ"
🔸در طول ماه رجب روزانه 70 مرتبه بگوید:
أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
🔶در طول ماه رجب 100مرتبه ذکربگوید
أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ "
🔸 در طول ماه رجب 1000 هزار مرتبه یا 100 مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند
🔸روزانه 10 مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ
🔸زیارت امام حسین علیه السلام
(زیارت عاشورا) در حدتوان هر روز
| مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران |
4_5854765831539395631.m4a
7M
فایل صوتی جلسه تفسیر قرآن
به کلام آقای دکتر طالب تاش
شنبه ١٣٩٩/١١/٢۵
موضوع: ( فلسفه شرور)
#مسجد_جامع_امام_علی_ع_شهران
✨دعای يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلّ خَيْرٍ✨
«سيّد ابن طاووس از محمّد بن ذكران كه معروف به سجّاد است برای آنكه آنقدر سجده كرد و در حال سجده گريست كه نابينا شد روايت كرده كه گفت: به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم فدايت شوم اين ماه ماه رجب است مرا در اين ماه دعايي تعليم كن كه حق تعالي مرا به آن سود بخشد، حضرت فرمود: بنويس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بگو در هر روز از رجب در صبح و شام در عقب نمازهاي روز و شب: »
[✨يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ ]
🍃ای آن كه هر خيری را از او اميد دارم، و از خشمش در هر شرّی ايمنی جويم،
[✨يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ ]
🍃ای آن كه در برابر عبادت اندک مزد بسيار عطا مي كند، ای آن كه به هركه از او بخواهد میبخشد،
[✨يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَهً ]
🍃ای آن كه به هركه از او نخواهد و او را نشناسد نيز میبخشد، عطايش از روی مهربانی و رحمت است،
[✨أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ اﻵْخِرَهِ ]
🍃با درخواستم از تو همه خير دنيا و خير آخرت را به من عنايت كن،
[✨وَ اصْرِفْ عَنِّي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ شَرِّ الدُّنْيَا وَ شَرِّ اﻵْخِرَهِ ]
🍃و با درخواستم از تو همه شر دنيا و شر آخرت را بازگردان،
[✨فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَيْتَ وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ ]
🍃زيرا آنچه را تو عطا كردی كاستی ندارد، و از احسانت بر من بيفزای ای كريم.
«راوی گفت: حضرت مَحاسن (موهای صورت)شريف خود را در پنجهی چپ گرفت، و اين دعا را با حالت درماندگي و زاریهمراه حركت دادن انگشت اشاره دست راست خواند، و پس از اين گفت: »
[✨يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الإِْكْرَامِ يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَي النَّارِ]
🍃ای دارای بزرگی و بزرگوارز، ای دارای بخشش و جود، ای دارای عطا و كرم، محاسنم را بر آتش دوزخ حرام كن.
| مسجدجامع امام علی علیه السلام شهران |
#تازه_ترین_رنگبندی_کرونا
🚨وزیر بهداشت:
درباره شیوع جدید و جهش یافته کرونا، نگرانیم.
تنها راه حل مقابله برای جلو گیری از خیز متفاوت اسفند ما رعایت شدید پروتکل ها است.
#استفاده_از_ماسک
#رعایت_فاصله_گذاری_اجتماعی
#پرهیز_از_تجمعات_و_دورهمی_خانوادگی
دکتر نمکی: ما اول گردنه پرالتهاب خیز چهارم هستیم؛ هموطنان از #گردهماییها و #تجمعات جداً پرهیز کنند.
🔸با فوت یک زن ۷۱ ساله در تهران که هیچ سفری هم نداشت، اثبات شد که ویروس انگلیسی کاملا در کشور پخش شده است.
🔹این زنگ خطر جدی است که برای مدیریت کرونا آغاز شده و دیگر باید فکرکنیم که در زیر پوست هرشهر و روستایی میشود این ویروس را پیدا کرد.
| مسجدجامع امام علی علیه السلام شهران |
#شهادت_امام_هادی
يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
🏴«شهادت امام هادى [عليه السلام] تسليت باد»🏴
صلوات خاصه امام هادی علیه السلام 👇
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُورا يَسْتَضِيءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَ بَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِآيَاتِكَ وَ أَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَيَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ.»
| مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران |
مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران
#روزهای_زوج #مطالعه_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 🔷#قسمت_ششم 💠عمل جراحي طولاني شد و برداشتن غده پشت چشم
#روزهای_زوج
#مطالعه_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
🔷#قسمت_هفتم
💠بعد گفت: خسته نباشيد. شما تلاش خودتون رو كردين، اما بيمار نتونست تحمل كنه. يكي از پزشكها گفت: دستگاه شوك رو بياريد ... نگاهي به دستگاهها و مانيتور اتاق عمل كردم. همه از حركت ايستاده بودند!
🔻عجيب بود كه دكتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من ميتوانستم صورتش را ببينم! حتي ميفهميدم كه در فكرش چه ميگذرد! من افكار افرادي كه داخل اتاق بودند را هم ميفهميدم.
🌀همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را ميديدم! برادرم با يك تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر ميگفت. خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت. اما از آن عجيبتر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم!
✨او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچههايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچههاي من چه كند!؟
✅كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر درمورد من با خدا حرف ميزد! من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم.
🍃اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه.
🔸يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم. نيتها و اعمال آنها را ميبينم و...
💫بار ديگر جوان خوشسيما به من گفت: برويم؟ خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثي كردم و به پسر عمهام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم.
🔹من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرارهاي من بيفايده بود. بايد ميرفتم.
🔅 همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟ بي اختيار همراه با آنها حركت كردم. لحظهاي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم!
🌱اين را هم بگويم كه زمان، اصلاً مانند اينجا نبود. من در يك لحظه صدها موضوع را ميفهميدم و صدها نفر را ميديدم! آن زمان كاملاً متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود.
🌀من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو ملك را ميديدم. چهقدر چهرۀ آنها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم.
🔸ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بيآب و علف حركت ميكرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهسته آهسته به ميز نزديك شديم!
⭕️به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دستها، چيزي شبيه سراب ديده ميشد. اما آنچه ميديدم سراب نبود، شعلههاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس ميكردم. به سمت راست خيره شدم. در دوردستها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگلهاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس ميكردم.
☀️به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. ميخواستم ببينم چهكار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عكسالعملي نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!
🖋ادامه دارد...
| مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران |