eitaa logo
موج خروشان
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
47 فایل
کانون فرهنگی تبلیغی موج خروشان شناسه سازمان تبلیغات: ۳۲۶۰۱۰۰۶۳ #همسرداری #حاج_قاسم #تربیت_فرزند #مبانی_فرایند_انقلاب پشتیبانی: ۰۹۱۰۷۷۴۷۵۲۱ https://rubika.ir/mjkh_ir ثبت نام و نوبت مشاوره دینی @mjkhir مدیر: @ehfakh
مشاهده در ایتا
دانلود
جان شیعه به اتاق که بازگشتیم، بحث جمع مردها، حول کسب و کار و اوضاع بازار می‌چرخید که با ورود ما، صحبتشان خاتمه یافت و مادر دوباره مشغول پذیرایی از میهمانان شد که عمو جواد رو به پدر کرد: «حاج آقا! بنده به خاطر کارم باید امشب برگردم تهران. خُب می‌دونید راه دوره و برای ما این رفت و آمد یه کم مشکله.» پدر که متوجه منظور عمو جواد شده بود، دستی به محاسن کوتاهش کشید و با لحنی ملایم پاسخ داد: «ما راضی به زحمت شما نیستیم. ولی باید با برادرهاش هم صحبت کنم. شما تشریف ببرید ما خبرتون می‌کنیم.» و با این جمله پدر، ختم جلسه اعلام شد. ادامه دارد ... 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگز به دلیل نق نق یا عصبانیت کودک تسلیم خواسته های غیرمنطقی او نشوید. زیرا با این کار، کودک تا بزرگسالی این شیوه را برای دستیابی به همه خواسته های غیرمعقول به کار میگیرد. به او بیاموزید رسیدن به بعضی خواسته ها نیازمند صبوری است. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
پارت9️⃣ 🦋«دلیلی برای ترس وجود ندارد» گفتن این جمله حقیقت ترس را برای کودک تان تغییر نمی‌دهد. بهتر است به جای این جمله با فرزندتان درباره ترس اش صحبت و به او در حل این مشکل کمک کنید. 💜🌸💜🌸💜 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر بخواهی نعمتی در تو زیاد شود، باید آنرا ستایش کنی. حتی وقتی گیاهی راستایش کنی، بهتر رشد میکند. تقدیر کنید، ستایش کنید، تأیید کنید، تا نعمت های خدا به سوی شما سرازیر شود. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋این کلیپ زیبا☝️☝️ : تقدیم ب همه دختران سرزمینم...مخصوصا دختران محجبه❤️😍 ان شاءالله هرگز چادر حضرت زهرا(س)روخاکی نکنید وب واسطه همین چادر سرباز امام زمان(عج)باشید.الهی آمین❤️ 🌹اللّٰهم عجِّل لولیِّک الْفرج🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
جان شیعه وقتی محمد خبر را از زبان مادر شنید، خنده‌ای بلند سر داد و در میان خنده با صدایی بریده گفت: «انقدر مامان این پسره رو دعوت کرد و بهش شام و نهار داد که بیچاره نمک‌گیر شد!» ابراهیم پوزخندی زد و با حالتی عصبی رو به مادر کرد: «گفتم این پسره رو این همه حلوا حلواش نکنین! انقدر ناز به نازش گذاشتین روش زیاد شد!» که این حرفش، اعتراض شدید لعیا را برانگیخت: «حالا هر کی میومد خواستگاری عیب نداشت! اونوقت این بنده خدا روش زیاد شده!» و ابراهیم با عصبانیت پاسخ داد: «ببینم این از تهران اومده اینجا کار کنه یا چشم چرونی؟!!!» از حرف تندش، قلبم شکست که مادر اخم کرد و تشر زد: «ابراهیم! خجالت بکش! تو خودت چند بار باهاش سرِ یه سفره نشستی، یه بار دیدی که به الهه چشم داشته باشه؟ هان؟» 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از شعرای قدیمی دهه شصت و پنجاه👇 دویدم و دویدم سر کوهی رسیدم * دو تا خاتون و دیدم یکیش به من آب داد * یکیش به من نون داد نون و خودم خوردم * آب دادم به زمین زمین به من علف داد * علف دادم به بزی بزی به من شیر داد * شیر دادم به نانوا نانوا به من آتیش داد * آتیش دادم به زرگر زرگر به من قیچی داد * قیچی دادم به خیاط خیاط به من قبا داد * قبا دادم به اوستا اوستا به من کتاب داد * کتاب دادم به بابا بابا به من خرما داد * یکیش خوردم تلخ بود یکیش خوردم شیرین بود قصه ما همین بود… 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر