#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
ساکت سرش را به زیر انداخت تا بیش از این از آیینه بیریای چشمانش، حرف دلش را نخوانم که باز صدایش کردم: «مجید...» و اینبار قفل دلش شکست و مُهر زبانش باز شد: «عزیز همیشه یه همچین روزی نذر داشت و غذا میداد... خونه رو سیاه پوش میکرد و روضه میگرفت... آخه امروز شهادت حضرت موسیبنجعفرِ(علیهالسلام)... از دیشب همش تو حال و هوای روضه بودم...» نگاهم به دهانش بود که چه میگوید و قلبم هر لحظه کُندتر میزد که نگاهش روی میز چرخی زد و با صدایی که از لایه سنگین بغض میگذشت، زمزمه کرد: «حالا امروز تو خونه ما جشنه!» و دیگر هیچ نگفت. احساس کردم برای یک لحظه قلبم یخ زد. لبانم را به سختی گشودم و با صدایی بُریده از خودم دفاع کردم: «خُب... خُب من نمیدونستم...» از آهنگ صدایم، عمق ناراحتیام را فهمید، نگاهم کرد و با لبخند تلخی پاسخ داد: «من از تو گلهای ندارم، تو که کار بدی نکردی. دل خودم گرفته...»
#قسمت_دویستـوـدو
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
✅ والدین سختگیر
1. والدینی که می خواهند کودک مودب، منظم و باادب تربیت کنند.
2. والدینی که به تمیزی بسیار اهمیت میدهند.
3. والدینی که به آسانی اشتباهات فرزندشان را نمیبخشند و از تنبیهات غیر قابل قبول مانند داد زدن، قهر کردن، تنبیه بدنی استفاده می کنند.
4. والدینی که زیاد "بکن و نکن" میکنند.
5. والدینی که بیشتر از توانایی فرزندشان از او انتظار دارند.
6. والدینی که به فرزندشان اجازه نمی دهند احساساتش، مانند خشم یا غم را نشان بدهد.
7. والدینی که اجازه نمی دهند کودکشان کودکی کند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر