eitaa logo
موج خروشان
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
47 فایل
کانون فرهنگی تبلیغی موج خروشان شناسه سازمان تبلیغات: ۳۲۶۰۱۰۰۶۳ #همسرداری #حاج_قاسم #تربیت_فرزند #مبانی_فرایند_انقلاب پشتیبانی: ۰۹۱۰۷۷۴۷۵۲۱ https://rubika.ir/mjkh_ir ثبت نام و نوبت مشاوره دینی @mjkhir مدیر: @ehfakh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی دیدنی و جالب از مستند «هند دوستان» که توسط عباس موزون مجری و طراح برنامه «زندگی پس از زندگی»، ساخته شده زنی در هند که پدرش ایرانی بود و یک عکس جالب روی دیوار خانه‌اش داشت ⚫️قطره اشکی ریختید التماس دعا 🔺پیشنهاد 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 صلوات بر امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 معنای صدای ناقوس کلیسا علیه السلام 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
💤 در هماهنگی اعضای خانواده بسیار مهم است. 🔺اگر کودک در هر مسئله‌ای با چند نظر از والدین و برادر خواهر بزرگ‌ترش مواجه شود دچار چند تربیتی خواهد شد. 💠 در چنین وضعی کودک درک درستی از و پیدا نمی‌کند. مثلا مامان میگه پفک نخور ❌⛔️ بابا یواشکی با کودکش میخوره ♨️ مامان بزرگ میگه بخور گلم اشکال نداره😊 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محاکمه فائزه هاشمی دوساعت تا اتمام رای گیری مونده حمایت کنید لینک پایین👇 https://www.farsnews.ir/my/c/133923
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان شیعه مجید مستقیم به چشمان ابراهیم نگاه کرد و قاطعانه جواب داد: «این سفر رو من برنامه‌ریزی کردم، خرجش هم با خودمه.» پدر زیر لایه سنگین اندیشه پنهان شده و محمد و عبدالله با غضب به ابراهیم نگاه می‌کردند و دل من، بیتابِ نتیجه، چشم به دهان ابراهیم و مجید دوخته بود. عطیه خسته از این همه مشاجره بی‌نتیجه، به بهانه خواباندن یوسف از اتاق بیرون رفت و لعیا خواست اعتراض کند که ابراهیم پیش از آنکه چیزی بگوید، با صدایی بلند جوابش را داد: «تو دخالت نکن!» 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 سپس روی سخنش را به سمت مجید برگرداند و با عصبانیت ادامه داد: «آقا ما اگه بخوایم مادرمون همینجا درمان شه، باید چی کار کنیم؟!!!» و گفتن همین جمله پُر غیظ و غضب کافی بود تا مجید دست از اصرارش برداشته و با صورتی که از ناراحتی گل انداخته بود، ساکت سرش را پایین بیندازد و در عوض بغض مرا بشکند. ادامه دارد ... 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر