eitaa logo
موج خروشان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
47 فایل
کانون فرهنگی تبلیغی موج خروشان شناسه سازمان تبلیغات: ۳۲۶۰۱۰۰۶۳ #همسرداری #حاج_قاسم #تربیت_فرزند #مبانی_فرایند_انقلاب پشتیبانی: ۰۹۱۰۷۷۴۷۵۲۱ https://rubika.ir/mjkh_ir ثبت نام و نوبت مشاوره دینی @mjkhir مدیر: @ehfakh
مشاهده در ایتا
دانلود
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌قصه متحیرکننده شفا توسط امام هشتم 🎤صابر خراسانی 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
جان شیعه 🥰 از نگاه مادر هم می‌خواندم که کنجکاو و منتظر، چشم به دهان مریم خانم دوخته تا ببیند چه می‌گوید و او با لبخندی که همیشه بر صورتش نقش بسته بود، شروع کرد: «راستش ما به خواست مجید اومدیم بندر عباس تا جای پدر و مادرش که نه، به جای خواهر و برادر بزرگترش باشیم.» 😎 سپس نگاهی به مادر کرد و پرسید: «حتماً اطلاع دارید که پدر و مادر مجید، به رحمت خدا رفتن؟» و مادر با گفتن «بله، خدا رحمتشون کنه!» او را وادار کرد تا ادامه دهد: «خُب تا اون موقع که عزیز جون زنده بودن، جای مادرش بودن و بعد از فوت ایشون، جواد غیر از عمو، مثل برادر بزرگترش بود. حالا هم روی همون احساسی که مجید به جواد داشت از ما خواست که بیایم اینجا و مزاحم شما بشیم.» 😇 از انتظار شنیدن چیزی که برایش این همه مقدمه چینی می‌کرد، قلبم سخت به تپش افتاده و او همچنان با چشمانی آرام و چهره‌ای خندان می‌گفت: «ان شاء الله که جسارت ما رو می‌بخشید، ولی خُب سنت اسلامه و ما بزرگترها باید کمک کنیم.» 🌹 مادر مثل اینکه متوجه منظور مریم خانم شده باشد، با لبخندی ملیح صحبت‌های او را دنبال می‌کرد و من که انگار نمی‌خواستم باور کنم، با دلی که در سینه‌ام پَر پَر می‌زد، سر به زیر انداخته و انگشتان سردم را میان دستان لرزانم، فشار می‌دادم که سرانجام حرف آخرش را زد: «راستش ما مزاحم شدیم تا الهه خانم رو برای مجید خواستگاری کنیم.» 🍃 لحظاتی جز صدای سکوت، چیزی نمی‌شنیدم که احساس می‌کردم گونه‌هایم آتش گرفته و تمام ذرات بدنم می‌لرزد. ادامه دارد ... 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
حر انقلاب سال دوم دبیرستان بود. قد و هیکل شاهرخ از همه بچه ها درشت‌تر بود. خیلی ها در مدرسه از او حساب می‌بردند، اما او کسی را اذیت نمی‌کرد‌. یک روز وارد خانه شد و بی مقدمه گفت: دیگه مدرسه نمی‌رم! با تعجب پرسیدم: چرا؟ گفت: با آقا معلم دعوا کردم. اونها هم منو اخراج کردند. کمی نگاهش کردم و گفتم: پسرم چرا دعوا کردی؟! جواب درستی نداد. اما وقتی از دوستانش پرسیدم گفتند: معلم ما از بچه‌ها امتحان سختی گرفت. همه کلاس تجدید شدند، اما فقط به یکی از بچه‌ها که به اصطلاح آقازاده بود و پدرش آدم مهمی بود نمره قبولی داد‌. شاهرخ به این عمل معلم اعتراض کرد. معلم هم جلوی همه، زد تو گوش پسر شما شاهرخ هم درسی به آن معلم داد که دیگه از این کارها نکنه. گذری بر زندگی شهید شاهرخ ضرغامی 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
مهمترین نشونه‌های آمادگی برای ازدواج در پسران 💖 درسته که به‌عنوان پدر و مادر آرزو دارین پسرتون رو توی لباس دامادی ببینین اما حواستون باشه شتاب بیش‌ازحد و عدم آمادگی پسرها برای ازدواج می‌تونه به یک بحران و پشیمونی ختم بشه. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
614.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍎 ما مسؤلیم 🍎 عجل الله تعالی فرجه الشریف 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
✳️وقتی از کودک درخواستی دارید با احترام رفتار کنید. انتظار نداشته باشید وقتی از کودک کاری را خواسته اید به سرعت کار قبلی خود را کنار بگذارد و کار شما را انجام دهد. 🔺مثلا از او بپرسید؛ «می تونی این کار را پنج دقیقه یا ده دقیقه دیگه برای من انجام دهی؟» حتی اگر مطمئن نیستید کودک منظور شما را به طور کامل درک کند، به خودتان آموزش دهید با ایجاد حق انتخاب برای کودک به جای دستوردادن به وی احترام بگذارید. ••••✾•🌿🌺🌿•✾••• 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
🧒 ۳۵ آسیب مهم تک‌فرزندی 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان شیعه بی‌آنکه بخواهم تمام صحنه‌های دیدار او، شبیه کتابی پُر خاطره مقابل چشمانم ورق می‌خورد و وجودم را لبریز از خیالش می‌کرد که ادامه صحبت مریم خانم، سرم را بالا آورد: «ما می‌دونیم که شما اهل سنت هستید و ما شیعه. قبل از اینم که بیایم بندرعباس، جواد خیلی با مجید تلفنی صحبت کرد. اما نظر مجید یه چیز دیگه‌اس.» و من همه وجودم گوش شده بود تا نظر او را با همه وجودم بشنوم: «مجید میگه همه ما مسلمونیم! البته من و جواد هم به این معتقدیم که همه مسلمونا مثل برادر می‌مونن، ولی خُب اختلافات مذهبی رو هم باید در نظر گرفت. حتی دیشب هم تا نصفه شب، مجید و جواد با هم حرف می‌زدن. ولی مجید فکراشو کرده و میگه مهم خدا و قبله و قرآنه که همه‌مون بهش معتقدیم!» سپس به چشمان مادر نگاه کرد و قاطعانه ادامه داد: «حاج خانم! مجید تمام عمر روی پای خودش بزرگ شده و به تمام معنا مثل یه مرد زندگی کرده! وقتی حرفی می‌زنه، روی حرفش می‌مونه! یعنی وقتی میگه اختلافات جزئیِ مذهبی تو زندگی با همسرش تأثیری نداره، واقعاً تأثیری نداره!» مادر با چمشانی غرق نگرانی، به صورت مریم خانم خیره مانده و کلامی حرف نمی‌زد. اما نگاه من زیرِ بار احساس، کمر خم کرده و بی‌رمق به زیر افتاده بود که مریم خانم به نگاه ثابت مادر، لبخند مهربانی زد و گفت: «البته از خدا پنهون نیس، از شما چه پنهون، از دیشب که ما اومدیم و شما رو دیدیم، به این وصلت هزار بار مشتاق‌تر از قبل شدیم. بخصوص دختر نازنین تون که دل منو بُرده!» و با شیطنتی محبت‌آمیز ادامه داد: «حیف که پسر خودم کوچیکه! وگرنه به جای مجید، الهه جون رو برای پسر خودم خواستگاری می‌کردم!» ادامه دارد ... 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
وقتی به فرزندمون مسئولیت نمیدیم، تاییدش نمی‌کنیم و هر کاری که میخواد بکنه جلوشو بگیریم، بعدها در بزرگسالی دائم میگه نمیتونم و در مسئولیت های بزرگ مثل ازدواج کم میاره و احساس ناتوانی میکنه 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
بدقولی عزت نفس بچه‌ها رو کم می‌کنه 🔸كودكان برای اینکه در جامعه و در زندگی اجتماعی موفق باشن نیاز به حس عزت نفس دارن و وقتی به قولی که به اونا داده شده عمل نشه احساس بی‌ارزشی و بی‌اهمیت بودن می‌کنن. این احساس کم‌ كم به عدم وجود عزت نفس در کودک منجر می‌شه. 🔸بعضی اوقات به جای اینکه از قول دادن‌های بی‌جا استفاده کنید، بهتره معذرت‌خواهی کنید. از بچتون بخواید که شما رو ببخشه نه اینکه با وعده و وعید بی‌جا اونو فریب بدید. 🌸💙🌸💙🌸 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر