بیا به کلبهُ بیمار خویش
از سر مِھر ...
که از فراق تو حالش
بسی دگرگون است ...
#یا_مهدی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
خـدایـا یقین داریم آنچه
برای ما رقم خواهد خورد
در دستان قـدرت تـوسـت
پس امروز
برای همه لحظات زندگیمان
آنچه را كـه خـير و صلاح
و موجب خشنودی توست
طلب ميكنیم…🙏
💗مهربانم
امروز گره ازمشکلات
همه عزيزانم باز فرما 🙏
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔆کودک حسود
از دلایل حسادت کودک ممکن است این باشد که من پیوسته او را با دیگران مقایسه میکنم...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
•°﷽°•
#آیه_گرافی
مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ
انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی راند
مگر این که فرشته ای، مراقب و آماده
( برای دریافت و نگارش ) آن سخن است.
سوره ق آیه 18
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد،
باید یا سخن نیک بگوید یا ساکت باشد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر غواص مفقودالاثر محسن جاویدی
مادر چیه واقعا؟!
میگه "اگه ماهی طلا بشه نه میخورم نه نگاش میکنم، بچمو ماهیا خوردن من ماهی بخورم؟!"
#مادر
#شهید
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
مادر دمپایی لا انگشتیاش را پوشید و با حالی نه چندان مساعد قدم به حیاط گذاشت. به احترامش بلند شدم و همچنانکه به سمتش میرفتم، گفتم: «فکر کردم خوابیدید!»
صورت مهربانش از چین و چروک پُر شد و با صدایی که بیشتر شبیه ناله بود، پاسخ داد: «خواب کجا بود مادرجون؟ از وقتی نهار خوردم دلم بدجوری درد گرفته! چند بارم حالم به هم خورده!»
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
خوب میدانستم که مادر تا جایی که بتواند و درد امانش دهد، از بیماری شکایت نمیکند، پس حالش آنقدر ناخوش بود که اینچنین لب به شِکوه گشوده و ابراز ناراحتی میکرد.
به سختی لب تخت گوشه حیاط نشست و من هم کنارش نشستم، دستش را گرفتم و با نگرانی سؤال کردم: «میخوای بریم دکتر؟» سری به علامت منفی جنباند و من باز اصرار کردم: «آخه مامان! این دل دردِ شما الان چند ماهه که شروع شده! بیا بریم دکتر بلاخره یه دارویی میده بهتر میشی!» آه بلندی کشید و گفت: «الهه جان! من خودم دردِ خودم رو میدونم! هر وقت عصبی میشم این دل دردم شروع میشه!» و من با گفتن «مگه چی شده؟»
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
سرِ دردِ دلش را باز کردم: «خیلی از دست بابات حرص میخورم! هیچ وقت اخلاق خوبی نداشت! همیشه تند و تلخ بود! حالا هم که داره همه محصول خرما رو از الآن پیش فروش میکنه، اونم به یه تاجر ناشناس که اصلاً معلوم نیس چه اصل و نسبی دارن! هر وقت هم میخوام باهاش حرف بزنم میگه به تو ربطی نداره، من خودم عقلم میرسه! میگم ابراهیم و محمد دلواپسِ نخلستون هستن، میگه غلط کردن، اونا فقط دلواپسِ جیب خودشون هستن!... یه عمر تو این شهر با آبرو زندگی کردیم، حالا سرِ پیری اگه همه سرمایهاش رو از دست بده...»
#قسمت_صدـو_هفتادـوـهفت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر