"به یاد پانزدهم فروردین، سالروز درگذشت پروین اعتصامی"
پروین اعتصامی را بسیاری از منتقدان، شاخصترین شاعر زن سنتیسرا در تاریخ ادبیات فارسی میدانند. محبوبیت و مقبولیت ادبی او میان خواص و عوام، در بیش از ۸۰ سال اخیر بهاندازهای بوده که تخلص شاعرانهی او، از مشهورترین نامهای ادبی پارسی بوده است.
هرچند، تخلص "پروین" در اغلب گفتگوهای ادبی ویژهی اوست، در تاریخ ادبیات فارسی زنان و مردان شاعر دیگر نیز ظهور کردهاند که با نام ادبی پروین شهرت داشتهاند.
قدیمترین آنان، پروین خاتون، از شاعران زن پیش از آغاز قرن ششم است که ابیاتی از او در لغت فرس اسدی توسی ثبت شده است. (بنگرید به لغت فرس و همچنین مدخل پروین خاتون در لغتنامهی دهخدا)*
خیامپور در فرهنگسخنوران، جز دو پروین یادشده، ۱۲ شاعر دیگر را با نام یا شهرت پروین نام برده است: بانو پروین تهرانی، ابوالقاسم پروین تهرانی، ملاعلی پروین تهرانی، محمدمیرزا پروین خراسانی، بانو پروین ریاضی یزدی، بانو پروین سلیلی، بانو پروین شیرازی، میرزا خلیل پروین شیرازی(ریحانهالادب: میرزا جلیل)، کریم پروین همدانی، پرویندخت پارسی و پروین(پری) دولتآبادی.
اغلب این شاعرانِ پرویننام یا پروینتخلص، در سدههای دوازدهم تا چهاردهم زیستهاند. علاوه بر نامهای یادشده که برای آشنایی با آنان میتوان به فرهنگ سخنوران و تذکرههای مربوط مراجعه کرد، در زیر به چند شاعر پروینشهرت دیگر که نام آنان در "فرهنگ سخنوران" ذکر نشده، اشاره میشود:
۱_ میرزا آقا پروین اصفهانی: به روایت تذکرهی انجمن شعرای اصفهان، "جوانی است با وقار و تمکین و اشعارش فصیح و نمکین، شغلش قنادیگری و اشعار شیرینش شکّری است". مطلع قصیدهای از او به نقل از همان تذکره:
نو بهار آمد و گلزار پی نشو و نماست
باد فروردین در طرف چمن نافهگشاست
۲_ پرویندخت، اختر شیرانی: از شاعران پارسیگوی شبهقاره است که مولف آثارالشعرا، به او اشاره کرده است. (بنگرید به فرهنگ شعرای فارسیگوی شبهقاره، ص۸۱)
۳_ پروین: شاعر پروینتخلص، صاحب منظومهی فصولالبکاء که نسخهای از آن در مجموعهی شمارهی ۲۱۰۱۵ کتابخانه مجلس، با توضیح (جناب پروین علیهالرحمه) ثبت شده است. این مثنوی در وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" و با موضوع حادثهی کربلا سروده شده و از منظر ادبی، متوسط است:
بس کن ای پروین که برپا شد فغان
زین بیان جانگداز اندر جهان
* در برخی نسخ پرویز ثبت شده است.
#پروین
@mmparvizan
"مرگ پادشاهان"
شعر فارسی، یکی از بسترهای مهمّ برای انعکاس رویدادهای تاریخی است. یکی از اصلیترین مضامین نمودیافته در اشعار، آغاز حکومت، شیوهی ملکداری و مرگ حاکمان و پادشاهان است.
یکی از پادشاهان خوشاستقبال و بدبدرقه، به روایت شعر فارسی، محمدعلیشاه قاجار است که امروز ۱۶ فروردین، تاریخ درگذشت اوست.
محمدعلی شاه به دلیل همزمانی با دوران مشروطه و نتایج آن، در ادبیات پایان عصر قاجار و تحولات ادبی مربوط به آن، حضوری مستقیم و بیشتر پنهان دارد.
دوران چندسالهی حکومت او و خوی شاهیاش، سبب شده که شاعران، زمانی ابیاتی در ستایش و زمانی در نقد او بسرایند؛ سیمایی که مخاطب را به پایانِ کار پادشاهان، هشدار میدهد.
در آغاز سلطنت او، شاعران به شیوهی سنت ادبی شعر مدحی، او را به نکویی ستودهاند؛ چنانکه بهار در ترجیعبندی که با موضوع وفات مظفرالدینشاه و آغاز حکومت محمدعلیشاه سروده، در خلال ستایش شاهِ نو، بارها این بیت را در مقام ترجیع تکرار کرده است:
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
ادیبالممالک فراهانی هم، در ابیاتی که به اقتفای فردوسی سروده، آغازِ کارِ او را اینگونه وصف کرده است:
چو سلطان مظفّر ازین تیرهخاک
به گلزار مینو شدش جان پاک
جهان را به پور جهانبان سپرد
بهجز نیکنامی ز گیتی نبرد
محمدعلی شاه با فرّ و هنگ
ز آیینهی ملک بسترد زنگ...
اما خلاف خوشاستقبالی آغاز حکومت، حاصل دوران کوتاه کشورداری محمدعلیشاه و خلاصهی سیمای او در ادبیات مشروطه چیزی نیست جز مستزادی که بهار در سال ۱۲۸۶ در روزنامهی نوبهار منتشر کردهاست:
با شه ایران سخن گفتن ز آزادی خطاست
کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست
کار ایران با خداست
... پادشه خود را مسلمان خوانَد و سازد تباه
خون جمعی بیگناه
ای مسلمانان در اسلام این ستمها کی رواست؟
کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را ازین نابخردی
انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست
کار ایران با خداست...
مرگ شاه خودرای قجری هم به روایت ایرج میرزا در سال ۱۳۰۴، در مادهتاریخی اینگونه ثبت شده است:
...نه یکنعمتی بر کسی داده بود
که گویم ولیالنعم فوت شد
نه جود و کرم داشت تا گویمش
خداوند جود و کرم فوت شد
در ایران اگر زیست بیاحترام
در ایتالیا محترم فوت شد
همین بس که گویم به تاریخ او:
محمدعلی شاه هم فوت شد
#قاجار
#ادبیات_سیاسی
#شعر_مشروطه
@mmparvizan
"امام حسن(ع) و شعر شاعران نخستین"
نخسین اشارهی موجود در شعر کهن، با موضوع امام دوم شیعیان(ع)، بیتی از دقیقی است که در آن، با عنوان "شبر" از آن حضرت یاد شده است. تا نیمهی نخست سدهی پنجم، جز یک بیت در دیوان فرخی و چند اشاره در ابیات منسوب به غضائری و بوسعید، نامی از آن حضرت نمیتوان دید؛ اما در اشعار و دیوانهای شاعران نیمهی دوم این قرن، از جمله منظومهی علینامه و اشعار ناصرخسرو و منظومهی یوسف و زلیخا (که قاعدتا مربوط به پس ازین زمان نیست) و ابیات منسوب (محتملا متاخرتر) باباطاهر و...، اشاراتی متعدد به آن حضرت ثبت شده است.
اشارات ناصرخسرو به آن حضرت در کنار دیگر بزرگان شیعی است و او از امام دوم عمدتا با نام شبر یاد کرده است:
ای ناصبی اگر تو مقرّی بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وآنگهی شبیر (دیوان، ص ۱۰۵)
رفتم به در آنکه بدیل است جهان را
از احمد و از حیدر و شبیر و ز شبّر
(همان، ص ۱۳۳)
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
(همان، ص ۱۸۶)
در مقدمهی یوسف و زلیخا نیز، از مهر پیامبر(ص) به حسنین(ع) سخن آمده است:
حسین و حسن آن دو پور بتول
به یک جایگه در کنار رسول
بر ایشان همی بوسهدادی نبی
به دیدارشان شادمانه علی
کز ایشان همییافت آرام دل
قرار دل و رامش و کام دل
(یوسف و زلیخا، ص ۶)
مضمونی که اغلب کتابهای حدیثی اهل سنت و شیعه، آن را تایید کرده و روایاتی دربارهی آن ثبت کرده است.
از شاعران متمایز اواخر سدهی پنجم و آغاز قرن ششم در این موضوع، امیرالشعرا معزی است. شاعر نیشابوری در تابید یکی از قصاید مدحیاش به سادات حسنی و حسینی، اشاره کرده است:
همیشه تا بُود از نسل حیدر کرار
میان آدمیاندر حسینی و حسنی
(دیوان، ص ۷۰۸)
او همچنین پس از ستایش امام علی(ع)، ابیاتی در شهادت حسنین(ع) سروده است. (بنگرید به همان، ص ۳۷)
شاخصترین شاعر نخستین در ستایش امام حسن(ع) سنایی غزنوی است. او در دیوان چندبار به آن حضرت تلمیح کرده؛ هرچند لقب مجتبی در دیوان او برای حضرت رسول(ص) انتخاب شده است. (بنگرید به دیوان، صص ۳۶۵ و ۴۷۰)
از شگردهای سنایی در حدیقه، افزودن بخش مستقل در ستایش حسنین(ع) در باب سوم منظومهی حدیقه است. سنتی که پس از او در آثار و منظومههای عرفانی، از جمله سرودههای عطار هم کاربرد مییابد:
بوعلی آنکه در مشام ولی
آید از گیسوانش بوی علی
قرهالعین مصطفی او بود
سیدالقوم اصفیا او بود...
(حدیقه، ص ۲۶۲)
#امام_حسن(ع)
#شعر_دینی
@mmparvizan
"نقد ترانهی ۱/ بیش از هوا: محمد اصفهانی"
محمد اصفهانی از پرمخاطبترین خوانندگان موسیقی سنتی و پاپ در دهههای ۷۰ و ۸۰ بوده است. برخی از آلبومهای او بهویژه در موسیقی پاپ، از پرفروشترین آلبومهای دهههای اخیر بوده و همین نکته، سبب شده، بسیاری از اشعار، تصنیفها و ترانههایی که او خوانده زبانزد مخاطبان شده باشد.
از جنبههای مثبت آلبومهای نخستین او، دقت در انتخاب اشعار و همکاری با ترانهسرایان یا شاعران شاخص بوده است.
او علاوه بر اینکه اشعاری سنتی از شاعران نامآشنای گذشته چون: نظامی، مولوی، حافظ، صفای اصفهانی، میرزا حبیب خراسانی و معاصرانی چون: سایه، مشیری، امینپور و... را با بهگزینی اجرا کرده؛ در پیوند با شاعران، ترانهسرایان و تصنیفگویان زمان خود نیز، دقتی غالبا مناسب داشته و آثاری را از شاعر_ترانهسرایان یا ترانهنویسانی از قبیل: علی معلم، ساعد باقری، سهیل محمودی، شهریار قنبری، روزبه بمانی، عبدالجبار کاکایی، افشین یداللهی، اهورا ایمان و... اجرا کرده است.
خلاف انتخابهای عمدتا مناسب و کمخطای اشعار و ترانهها در قطعات پیشین، محمد اصفهانی در قطعهی "بیش از هوا" نوشتهی سراب هاشمی که در سالهای اخیر از او منتشر شده و از طریق شبکههای رادیویی و مجازی، شهرت یافته، یکی از ضعیفترین ترانههای قطعاتش را انتخاب کرده است.
در این ترانه که در قالبی چهارپارهگونه، نوشته شده، سراب هاشمی چهار بند و یک بند ترجیع را برای اثر خود برگزیده و جای شگفتی است که از این پنج بند، سه بند ایرادهای جدی در قافیه دارد؛ بهطوری که با هیچیک از قواعد قافیهگزینی در شعر و ترانه نمیتوان آنها را توجیه کرد. مثلا در بند دوم کلمات "بارون/ وا" در جایگاه قافیه قرار گرفتهاست:
تویی که خلوت منو/ ستارهبارون میکنی
برای تنهایی من/ آغوشتو وا میکنی
یا در بند سوم و ترجیع، واژههای "موندن/ بودن" قافیه شده که با توجه به الحاقی بودن "ن" چندان در بافت زبانی/موسیقایی این دست ترانهها، کاربرد آن موجّه نیست.
در بند پایانی هم، "قصهساز/ ترانهساز" قافیه شده، نکتهای که ناآشنایی خالق ترانه را با اصول ابتدایی شعر و ترانه نشان میدهد. البته از منظر زبان و نوع نگاه خلاقانه هم این اثر، کاستیهایی جدی دارد که باتوجه به ایرادهای بنیادیتر، پرداخت بیشتر به این موارد ضروری نمینماید.
#نقد_ترانه
#محمد_اصفهانی
#سراب_هاشمی
@mmparvizan
Mohammad Esfahani - Bish as havaa [320].mp3
9.92M
"پیوست نقد ترانهی ۱"
"قطعهی بیش از هوا: محمد اصفهانی"
@mmparvizan
"اشارهای دربارهی شعری از فرید"
در ماههای اخیر چندبار، شعری از قادر طهماسبی(فرید) منتشر شده که گویا با موضوع رویدادهای پاییز ۱۴۰۱ سروده شده است.
مطلع این شعر، چنین است:
ایران سرفراز، ایران سربلند
ایران پاکباز، ایران هوشمند
هرچند داغداری و هرچند خستهدل
هرچند سوگواری و هرچند دردمند...
در اغلب ابیات این شعر، قادر طهماسبی از وزن "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیل فاعلان" بهره برده است؛ اما در دو مصرع مطلع و همچنین مصرع "ایرانیان پاک، پروانهی منند"، از وزن دو لختی " مفعول فاعلان/ مفعول فاعلان"، استفاده کرده که از منظر علم عروض، نشاندهندهی یکهجای افتاده است.
در شعر سنتی، تنها وزن "مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن" به دلیل ادغام دو هجای کوتاه در آن، مجاز است با "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" همنشین شود و نوع استفادهی فرید از وزن یادشده در این غزل_قصیده؛ هرچند دانسته با سنت ادب فارسی سازگار نیست.
در این شعر، همچنین شاعر در استفادهی متعدد از شناسهی فعلی"ند" در جایگاه "حرف روی" به قواعد قافیهگزینی پاببند نبوده؛ تا آنجا که گاه این ساختشکنی، مخاطب شعرآشنا را دربارهی سلامت شعر، دچار تردید میکند.
#دیدار_شاعران
#نقد_شعر
#شعر_انقلاب
@mmparvizan
"گل و مزار"
از دیگر تصاویر پرتکرار و #کلیشه شده در #غزلهای #فاضل_نظری، تصویر #گل و مزار است. این تصویر نیز در اشعار او کارکردی رمانتیک دارد و بارها در اشعار تکرار شده است.
از میان دفترهای شاعر، این مضمون بیش از همه در #گریه_های_امپراتور نمود یافته و مشهورترین بیت ساخته شده بر اساس آن، نمونهی زیر است:
ای گل گمان مکن به شب جشن می مروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
تصاویری از گلهای مربوط به مزار را در دیگر ابیات نیز میتوان دید:
شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست
یا در بیت زیر:
بس که گلهایم به گور دستهجمعی رفتهاند
دیگر از گل پهای پرپر خاک گلدان پر شده است
*
گلی که آمده بر خاک من نمیداند
هزار غنچهی خشکیده در کنار من است
تصویر گلِ مزار، در دیگر دفترها کمتر نمود یافته و میتوان نشانهی آن را در تصاویر متفاوتی چون، گلهای روی میز دید؛ تغییری که شاید در مسیر خروج از کلیشههای قبل صورت گرفته باشد:
شکایت از غم پاییز برگریز بس است
مرا تبسم گلهای روی میز بس است
نکتهی تامل برانگیز، شباهت تصاویر اشعار فاضل نظری با کارت_پستالهایی است که بهفراوانی در دسترس مخاطبان است. تا جایی که میتوان محتمل دانست؛ برخی از این ابیات متاثر از برخی تصویرها یا نقاشیها سروده شده است. بسیاری از این الگوهای تصویری را در دیگر مضامین تکرار شوندهی اشعار او نیز میتوان دید؛ مواردی که در یادداشتهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد.
#نقد
#غزل_معاصر
@mmparvizan
امام علی و حدیقه سنایی / بخش اول
دومین شخصیت مهم دینی(پس از پیامبر) در حدیقهی سنایی، علی (ع) است. در این منظومه، نخست بار در باب اول حدیقه و در پایان « فصل اندر وحدت و شرح عظمت» اشارهای به علی (ع) رفته است.(سنایی،1368: 66) این اشاره را سنایی در توصیف لامکانی خداوند میآورد و میگوید: علت دشمنی یزیدیان با حسین بن علی(ع)، عقیدهی علی(ع) دربارهی حقیقت لامکانی خداوند است. از این منظر، ایمان حقیقی علی سبب دشمنی روزگار و دونان با آل او شده است.
در ادامهی همین باب، سنایی سخنی از حضرت امیر را دربارهی پرستش خداوند به استشهاد میآورد:
یاددار این سخن از آن بیدار
مرد این راه حیدر کرار
فاعبدالرب فی الصلوه تراه
ور نباشی چنین تو واغوثاه
آنچنانش پرست در کونین
که همـــــی بینیاش بــــه رایالعیـــــن...
(همان: 95)
در همین باب، سنایی در وصف «ایثار» نیز به علی (ع) و داستان او و خاندانش در سورهی «هل أتی» اشاره کرده است (همان: 128). اشاره به خشوع علی (ع) در نماز و حضور قلب آن حضرت و قصهی بیرون کشیدن پیکان از پایش، از دیگر حکایات سنایی در باب اول فخرینامه است:
در احد میر حیدر کرار
یافت زخمی قوی در آن پیکار
ماند پیکان تیر در پایش
اقتضا کرد آن زمان رایش
که برون آرد از قدم پیکان
که همی بود مر ورا درمان
زود مرد جرایحی چو بدید
گفت باید به تیغ باز برید
تا که پیکان مگر پدید آید
بستهی زخم را کلید آید
هیچ طاقت نداشت با دم گاز
گفت بگذار تا به وقت نماز
چون شد اندر نماز حجامش
ببرید آن لطیف اندامش
جمله پیکان ازو برون آورد
یافت زخمی قوی در آن پیکار
و او شده بیخبر ز ناله و درد...
(همان: 140)
#سنایی
@mmparvizan
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابنملجم پیش از شهادت"
چونک آن بدبخت آخر از قضا
ناگهان آن زخم زد بر مرتضی
مرتضی را شربتی کردند راست
مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟
شربت او را ده نخست آنگه مرا
زانک او خواهد بُدن همره مرا
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
مرتضی گفتا به حقّ کردگار
گر بخوردی شربتم این نابکار
من همی ننهادمی بیاو به هم
پیش حق در جنتالماوی قدم
پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابنملجم را تایید میکند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشاندهندهی قتل ابنملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است.
#امام_علی_علیه_السلام
#منطقالطیر
#عطار
@mmparvizan
" شرایط روزه/ هجویری"
و کمترین درجه اندر روزه، گرسنگی است... اما امساک را شرایط است چنانکه جوف را از طعام و شراب نگاه داری، باید که چشم را از نظارهی حرام و شهوت، و گوش را از استماع لهو و غیبت و زبانرا از گفتن لغو و آفت، و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری؛ آنگاه این روزه بود بر حقیقت.
کشفالمحجوب هجویری، فصل کشفالحجاب السابع فی الصوم
#روزه
#کشف_المحجوب
#ادبیات_عرفانی
@mmparvizan
"نگاهی به فلسطینسرودهای از سیمین بهبهانی"
سارا چه شادمان بودی، با بقچههای رنگینت
شال و حریر ابریشم، کالای چین و ماچینت
سارا چه راستگو بودی آندم که چشم معصومت
آیینهی سحر میشد وقت قسم به آیینت...
با قوم خود بگو سارا هرگز نبوده تا امروز
یکلحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت
سارا گریستی آتش بر قتل عام خونباری
صهیون نشان دوزخ شد از شعلههای نفرینت
سارا بگوی با موسی: سودای دین دیگر کن
کز ننگ خود جهانخواری داغب نهاده بر دینت
سارا بپرس از موسی کاین افعیان نمیبینی
یا اژدهای افعیکش تن میزند ز تمکینت
سارا جنازهها اکنون افتاده بر زمین عریان
برکش کفن اگر داری از بقچههای رنگینت
شعر"سارا چه شادمان بودی" از دفتر "دشت ارژن" انتخاب شده که بسیاری از اشعار سیمین بهبهانی را با موضوعهایی نزدیک به ادب پایداری در بر میگیرد.
این شعر پس از کشتار عام صبرا و شتیلا، در شهریورماه ۶۱ سروده شده؛ با این حال، نوع نگاه بهبهانی به جنگ و بهموازات آن، مسالهی فلسطین، کاملا متفاوت با دیگر شاعران فارسی در این دوران است و گاه، سرودههایی از شاعران فلسطینی از قبیل: فدوی طوقان، سمیحالقاسم و محمود درویش را به خاطر میآورد.
ساختار شعر، از تقابل گذشته و حال، دوران خوشی و ناخوشی ساخته شده و این تقابلِ شبه ایدئولوژیک را در تقابل نمادهای فلسطینی و یهودی استفاده شده در شعر، بهخوبی میتوان دید؛ با این حال بهبهانی، بر خلاف [اغلب] شاعران فارسیزبان که منشا این تقابل را عناصر دینی میدانند، بهشیوهی شاعران فلسطینی، بیشتر به جنبهی انسانی و عاطفی بروز این تقابل توجه داشته است. هرچند جنبههای ملی موجود در فلسطینیات عربی را در شعر او نمیتوان پیدا کرد. نوع تصاویر و واژههای شعر نیز کاملا متفاوت با شعر انقلاب است و در مجموع، سبک و محتوای شعر بهبهانی را با تمام مشترکاتی که با برخی اشعار انقلابی دارد، نمیتوان در بوطیقای ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد.
بهبهانی با توجه به نوآوریهایش در وزن شعر، در این غزل نیز از تکرار ارکان "مستفعلن مفاعیلن"، بهره برده که از منظر موسیقایی با رخوت، سوال و اندوه حاکم بر شعر تناسب دارد؛ اما از منظر آوایی و زیباشناسی، چه این وزن و چه بسیاری از وزنهای غزلهای او با ساختار ادبی اشعارش سازگاری ندارد و دست کم، حسی زیباشناسانه را به مخاطب عام و حتی در بسیاری موارد خاص، القا نمیکند.(نقل از کتاب در کوچهباغهای پرتقال و زخم، محمد مرادی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹)
#سیمین_بهبهانی
#شعر_فلسطین
#نقد_شعر
@mmparvizan
"سنتهای روزه"
... و در مسجد اعتکاف کردن_ خاصه در دههی بازپسین که لیلهالقدر اندر وی است_ و رسول(ص) اندر این ده روز جامهی خواب درنوشتی و ازار بربستی عبادت را، و وی و اهل وی از عبادتی نیاسودندی.
و لیلهالقدر، شب بیست و یکم است یا بیست و سه یا بیست و پنج یا بیست و هفت یا بیست و نه.
کیمیای سعادت، ابوحامد محمد غزّالی طوسی، به کوشش حسین خدیو جم، ص ۲۱۰
#شب_قدر
#ادبیات_دینی
@mmparvizan