eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"ابیاتی از یک قصیده" بهار_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع) کجاست عطر دل‌انگیز آشنای علی؟ ... مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟ گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی مرید سنّت شیخین زور و میز شدیم کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟ زبیرهای زمان، طلحه‌طلحه جمع شدند جمل‌نشین شده قرآن دلربای علی چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز گسست مارا، از بند کفش‌های علی چه زود وارث تخت بنی‌امیّه شدیم چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟ چه شد تقدّس لبخند بی‌ریای رسول(ص)؟ چه شد تفاخرِ کف‌پوشِ بوریای علی؟ چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟ غم رثای نبی خطبه‌ی رسای علی؟ چه شد حکایت شب‌ها و شمع بیت‌المال؟ چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟ چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟ کجاست سفره‌ی افطار باصفای علی؟ * پس از غدیر چه کردید با علی؟ ای‌کاش که از گناه شما بگذرد خدای علی... (ع) https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی روز هنر انقلاب اسلامی: شکایتی از خود و آنان که می‌دانند" این‌عزیزکان که بیشتر، تاجرند و گاه شاعرند گاه یار شیخ و میر و گاه... مانده در صف اکابرند بزم را... شراب و بنگ را... عارفِ همیشه عاکف‌اند رزم را... خروش و جنگ را... چون پرنده‌ی مهاجرند لفظ‌های کهنه‌سودشان... خاک خورده بین دودشان شاعرانِ عصر نیستند، گرچه شاعر معاصرند خرس‌های ظاهرا بشر... گرگ‌های یوسفِ هنر با منافقان موافق‌اند با مهاجران مجاورند این دغل‌دلان که در زبان، پیرو امام صادق(ع)‌اند این سبک‌سران که وقت نان، شیعه‌ی امام باقر(ع)اند هرزه‌های از هنر بَری، گرم در تب سخنوری مثل فرّخی و عنصری، سست‌های بی‌عناصِرند گاه مست شمس و مولوی، گاه جیره‌خوار منزوی در جوار حضرتِ "رَوی"، رکن اوّل منابرند در غزل اگرچه کامل‌اند، جرعه‌جرعه زهر قاتل‌اند وقت جنگ باطنی‌مرام... روز صلح اهل ظاهرند گاه: بیت‌بیت صائب‌اند... گاه: کشف‌کشف طالب‌اند داغ را... هماره غائب‌اند... باغ را... همیشه حاضرند ما: تبار فضلمان: کبار... خطّ سرخ شعرمان: غبار این حرامیانِ بی‌تبار... شعر را غبارِ خاطرند خون: بهارِ آستین ماست... درد: زینت جبین ماست ما حبیبِ بِن‌مظاهریم... این حباب‌ها مُظاهرند شاعری به کشفِ نغز نیست... شیعه اشک و شال سبز نیست لاف می‌زنیم شیعه‌ایم، فکر می‌کنند شاعرند * شعر: ساحت طهارت است، هان! کجای خاک خفته‌اند آن "شریف"‌ها که لایق‌اند... آن "کُمیت"ها که طاهرند *به شاعران مشهور تاریخ ادب شیعی: کمیت بن زید اسدی و سیّد شریف رضی. https://eitaa.com/mmparvizan
"از شیراز چه خبر؟" فردا روز شیراز است و برنامه‌های هفته‌ی شیراز هم به بهانه‌ی آن آغاز می‌شود. افرادی به دعوت این سازمان و آن سازمان گرد هم جمع می‌شوند؛ ضیافت‌هایی برپا می‌شود؛ از افرادی تقدیر می‌شود؛ تریبون‌ها پر هیاهو می‌شود و همه‌چیز به چند نشست و نمایشگاه و تعارف‌های جورواجور سالانه خلاصه خواهد شد. در انبوه این هیاهوها، اسم شهر ادب و سومین حرم اهل بیت(ع) می‌درخشد و صدالبته رسمش در گنجه‌ی فراموشی، چون سال‌های قبل خاک می‌خورد. راستی! در راهبندان پرهیاهوی این همه سازمان و ناسازمان، چه اتفاقی برای شیراز افتاده است؟ نه نشانی از برج اولیا می‌بینی که مقابر و نشانه‌های بسیاری از عارفان و دانشمندانش در تفاخر سیاست‌زدگی و سیمان‌فرازی، زیر انبوه آسفالت و ساختمان پنهان شده؛ نه خبری از شهر خلاق ادبی است که سنگ قبر شاعران و سخنورانش در مصلا و دارالسلام و باغ نو و دیگر جای‌ها، هر روز جابه‌جا و کاشی‌پوش می‌شود و از سعدی و حافظش تنها یادروزی باقی‌مانده که آن هم نمایشگاه مُدها لباس و کمدهای مسئوولان است؛ نه سخنی است از گل و درخت و شکوفه که باغ‌ها و راغ‌هایش، در تراکم دود و ساختمان محاصره شده است. با این‌حال، شیراز، این عروس از هزارتوهای زمان گذشته، همچنان به ناز و کرشمه، در حجره‌ی ایران‌زمین غمزه می‌فروشد. نامش بر اوج و عقاب‌های شکوهش فوج‌فوج است. فارغ از روزمرّگی و روزمرگی سازه‌مان‌های موازی و دودگرفته، شیراز عزیز با همه‌ی دیرسالی‌اش، جوان و فریبا و زیبا مانده است. چون درختی که بر جان ما ریشه دوانده و شاخه‌هایش دوردست آسمان را با ستاره‌ها پیوند زده است. با همه‌ی ناخردمندی‌ها و ناخرسندی‌ها، بمان شیراز عزیز! بمان! https://eitaa.com/mmparvizan