eitaa logo
پرویزن
535 دنبال‌کننده
283 عکس
32 ویدیو
100 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
ktp2019-02-00275.pdf
حجم: 46.02M
"شرح مخمسات منسوب به امام سجاد ع" مجموعه‌ی عربی نسخه‌ی کتابخانه‌ی مجلس مورخ قرن ۹ @mmparvizan
• قصیده‌ی شیراز ۳ • به دکتر محمد مرادی و شگفتی‌های شیرازش . . یک «قونیه» شمس‌الحق تبریز شمایید در چرخش از آن شور شکرریز شمایید سجاده‌تان همنفس باغ شبانگاه شبخوانیِ گل‌های سحرخیز شمایید الماس تراویده‌ی باران بهاری بر سقف ترک خورده‌ی پاییز شمایید آویخته بر جنگل شب چشم تر خویش با خاطره‌ی خون شباویز شمایید ای راستی و مستی‌تان شهره‌ی آفاق آمیزه‌ای از مستی و پرهیز شمایید از باربد آن زخمه‌ی شیرین که گل انداخت در لحظه‌ی جان دادن شبدیز شمایید بر دفتر سی پاره‌ی قرآن خداوند با دستخط «احمد نیریز» شمایید «شاداعی‌»تان همسفر سیر الی الله همسایه‌ی آن عارف شب‌خیز شمایید حافظ اگر از طلعت او گفت و از آن گفتند به تفسیرکه آن نیز شمایید رام غزل اهلی شیراز، غزالان روح غزل اهلی ترشیز شمایید دروازه‌ی هر باغ اساطیری شعرم شیرازه‌ی هر فصل دل‌انگیز شمایید این خاک حمیدی‌ست و یا برکه‌ای از قو جان پاره‌ی آن روح جنون‌خیز شمایید بر ساحل دلوار پر از شور حماسه در خلسه‌ی خرمایی «خاییز» شمایید پل می‌زنم از شهر شما سمت نشابور چون سوخته از آتش چنگیز شمایید پیرانِ بلانوش که گفتند به منصور برخیز و از این معرکه مگریز شمایید شمشاد قدانی که به هر معرکه گشتند با قوم تبردار گلاویز شمایید تقدیم شما شعر دلم باد اگرچه مستغنی از این تحفه‌ی ناچیز شمایید . . . 📍آدرس کانال « دل نخواهی » در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
پرویزن
• قصیده‌ی شیراز ۳ • به دکتر محمد مرادی و شگفتی‌های شیرازش . . یک «قونیه» شمس‌الحق تبریز شمایید در چر
با سپاس از مهر و لطف دوست گران قدر، شاعر فرهیخته برادرم محمدحسین انصاری‌نژاد
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند و گوشه‌ای از جهان گوشواره‌ی لبه‌ی گوش دیگری می‌شود خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود در حاشیه‌ی تحلیف، تصنیف موشک نواخته می‌شود اسماعیل، این‌بار قربان می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
"تفاوت تعزیه و شعر" تعریف شعر دشوار است و از آن دشوارتر رسیدن به تعریف است. بی‌شک نمی توان ادعا کرد که شاعری، اثری سروده که فقط شعر است و با دیگر هنرهای زبانی شباهت ندارد؛ اما شعر قاعدتا با دیگر آفرینش‌های زبانی تفاوت دارد و هر اثر ادبی، تا آن زمان شعر است که مرز آن با دیگر گونه پ‌ها محسوس باشد. از آسیب‌های اصلی شعر معاصر، آمیختگی آن با دیگر گونه‌های ادبی است. از جمله، بسیاری از اشعار مذهبی، بیش از آنکه شعر باشند، نوحه یا تعزیه‌اند و همین نکته سبب‌شده؛ متصلان به این گونه‌ها که از طریق هنر نوحه‌گویی یا تعزیه‌خوانی و نقالی به شهرت رسیده‌اند، در شاعری نیز خود را صاحب سبک و جایگاه بدانند. این دست از سخنوران، بسیار شبیه منقبت‌گویان و شاعران دینی عصرهای صفوی و قاجارند که با وجود جایگاهی که از زاویه‌ی تاریخ ادبیات می توان برای آنان قایل شد، به دلیل ضعف ادبی و زبانی، با گذشت زمان و به‌مرور، فراموش می‌شوند. بسیاری از آثار مذهبی که در دهه‌ی اخیر به نام شعر مذهبی شهرت یافته، از این دسته است. شاید بتوان این آثار را به تعزیه‌ها شبیه دانست؛ اما باید در نظر گرفت که بین تعزیه و شعر، در تعریف خاص آن دو، تفاوت‌هایی بسیار است. تعزیه از سه رکن اصلی تشکیل شده است؛ نخست وزن، دوم روایت و سوم عنصر عاطفه‌ی مذهبی برای تحریک مخاطب؛ چیزی که آن را تاحدودی با کاثارسیس(تزکیه) ارسطویی همانند می‌کند. عاطفه در تعزیه و برخی نوحه‌های مذهبی، عمدتا به وسیله‌ی اغراق و مبالغه‌های وصفی و احساسی تقویت می‌شود و بر مخاطب تاثیر می‌گذارد. در کنار این موارد، توانایی شاعر یا راوی در نقالی نیز، عنصری برای جذب مخاطبان است. در روزگار ما نیز، شگرد این دست شاعران، شبیه روضه‌خوانان و مداحان مذهبی است و در سروده‌های آنان، تلاش برای جلب مخاطب عام، بیشترین جایگاه را در استفاده از کلام دارد. حال مرز تعزیه و شعر در چیست؟ پاسخ مشخص است: اتفاق زبانی، تخیل شاعرانه و حفظ فرم زبانی ( و نه روایی). اگر از این زاویه به شعرهای مذهبی شاخص روزگارمان (منظور در بین توده‌ی مردم است)، بنگریم، بسیاری از آثار را تعزیه یا نوحه خواهیم دید و نه شعر(بسیاری از کتاب‌های نشر را قطعا در این دسته می‌توان قرار داد). اغلب شعرهایی که در و محفل‌های مذهبی خوانده می شوند یا از پخش می‌شود، با وجود برخی کارکردهای زیباشناسانه، بیشتر برای برانگیختن مخاطب تنظیم شده اند. این گونه نگریستن به شعر دینی، در روزگار ما به اندازه ای فراگیر شده که صدها تن از شاعران زمان ما را متمرکز بر خلق آثاری با این ویژگی‌ها کرده است. در نگاهی کلی می‌توان گفت، کلیشه‌زدگی، اطناب غیرشاعرانه، حشوها و دودستگی‌های زبانی و در کنار آن فقر اندیشه‌ و نبود عاطفه‌ی عمیق فردی، از آسیب‌های بسیاری از این اشعار است. https://eitaa.com/mmparvizan
"دو کوچه تا نیما" درآمدی بر جریان‌شناسی شعر مشروطه/ محمد مرادی تحلیلی بر زبان و خیال و ساختار شعر مشروطه و معرفی شاعران: و ... به بهانه‌ی سالروز مشروطه (۱۴ مرداد ۱۲۸۵) https://eitaa.com/mmparvizan
«استعمارستیزی و جدال با غرب در شعر معاصر با مشروطه» نهضت مشروطه و شعر آن هرچند از بسیاری منظرها ریشه در پیوند ایرانیان با مظاهر فرهنگ اروپایی و حتّی طرح سیاسی دولت‏‏‏‌های رقیب در ایران دارد؛ در شعر شاعران این دوره نشانه‏‏‏‏‌های ستیزه با آن‏‏‏ نیز می‏‌توان دید. در شعر شاعران جریان اتّحاد اسلامی، تقابل شرق به‌عنوان کانون تمدّن دینی و غرب، پررنگی ویژه‏‏‏‏‏‌ای ‏دارد. این نوع نگاه که نمونۀ تمام‌عیار آن را در اشعار اقبال لاهوری‏‏‏ می‌بینیم و با مفهوم وطن در اشعارش پیوند مستقیم دارد، سبب‌شده تا‏‏‏‏‏ او به‏‌ویژه ‏در دفترهای "زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق؟"، فرنگی‌مآبی را آسیب اصلی ملّت اسلامی معرفی کند: فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز (گزیده‌ی اشعار، ص ۶۳) اقبال نگاه انتقادی به پیشرفت‏‏‏‌های غرب و برگزیدن نقاط مثبت فناوری و علم آنان را راه‌کار مناسب شرقیان‏‏‏ در جهان معاصر می‏‌داند. از منظر او تقلید از مظاهر سطحی مدرنیته در غرب، چیزی جز سقوط در پی نخواهد داشت: آدمیت زار نالید از فرنگ زندگی هنگامه برچید از فرنگ پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق باز روشن‏‏‏ می‏‌شود ایّام شرق در ضمیرش انقلاب آمد پدید شب گذشت و آفتاب آمد پدید (همان، ص ۷۹) حتّی شاعر غرب‌ستای این دوره، میرزادۀ عشقی هم گاه با نگاهی انتقادی از عقب‌افتادگی شرق و پیشرفت غربیان سخن‏‏‏ می‏‌گوید: یاد آن عهدی که در مشرق تمدّن باب بود وز کران شرق نور معرفت پُر تاب بود یادشان رفته همان هنگام در مغرب زمین مردمی بودند همچون جانور جنگل‌نشین تا نخوابد شرق کی مغرب برآید آفتاب غرب را بیداری آن‏گه شد که شرقی شد به خواب (اشعار میرزاده، ص ۴۹) البته هم او که اوج غرب‌گرایی را در بسیاری از اشعارش‏‏‏ می‏‌توان دید، در انتقاد از سیاست‏‏‏‌های استعماری انگلیس‏‏‏ می‏‌سراید: داستان موش و گربه است عهد ما و انگلیس موش را گر گربه برگیرد رها چون‏‏‏ می‏‌کند؟ (همان، ص ۱۰۷) فرخی یزدی نیز ناامنی موجود در ایران را زاییدۀ حضور اجنبیان در ایران‏‏‏ می‏‌داند: دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی فتنه سربه‏‌سر بگذاشت، سر به پای ناامنی (دیوان فرخی، ص ۱۶۷) عارف هم حضور سیاه انگلیسیان را در این دوره به انتقاد‏‏‏ می‏‌گیرد: به اردشیر غیور دراز دست بگو که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد (دیوان عارف، ص ۲۴۷) از میان شاعران جریان مشروطه، بهار، نسیم شمال و ایرج میرزا معمولاً به هیچ‌یک از کشورهای غربی به دیدۀ اعتماد نمی‏‏‌نگرند، ایرج می‏‌سراید: گویند که انگلیس با روس عهدی کرده‏‌است تازه امسال کاندر پلتیک هم در ایران زین‌پس نکنند هیچ اهمال افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال (دیوان ایرج، ص ۱۹۲) "کتاب دو کوچه تا نیما؛ محمد مرادی، صفحات ۴۲ تا ۴۵" https://eitaa.com/mmparvizan
🌿گرچه شیرین‌ دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست... 🪐دورهم‌نشینی جوانان و اهالی شعر و ادب فارس 🟪خانه شعر و ادبیات خاتم 🔰مجال شعرخوانی، نقد آثار، گفت و گو و فراگیری 📆دوشنبه ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۳ ⏳ساعت: ۱۷:۰۰ 📝باارشاد: دکتر محمد مرادی ✨موضوع: شاعران مکتب آذربایجانی 📍مکان: چهارراه حافظیه- اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی- طبقه زیرین- تالار گفتگو 🔼ورود برای عموم علاقه‌مندان به شعر و ادبیات، آزاد است. |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
"ایستگاه" به زیر سایه‌ی کدام، آشنا بایستم؟ تو نیستی رفیقِ من! بگو کجا بایستم؟ یگانه تکیه‌گاه من، عصای شانه‌های توست بگو چگونه بی‌توکلّ ِ عصا، بایستم؟ چقدر پابه‌پا کنم به شوق خنده‌های تو؟ چقدر در مسیر تو، به روی پا بایستم؟ صدا بزن مرا دوباره، ای حضور ِ پشتِ سر! که لحظه‌ای به جستجوی آن صدا، بایستم * منم درخت گردویی که عاشق هوای توست چطور بی‌تو در هوایِ بی‌هوا بایستم؟ قرارمان درست در همان زمانِ عاشقی بیا که پای آن قرارِ آشنا، بایستم تو می‌رسی از آن‌طرف، من این‌طرف نشسته‌ام به پاسخ سلام من بایست تا بایستم https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ابتهاج و سنت انتخاب وزن غزل" برخی منتقدان، هوشنگ ابتهاج را بزرگ‌ترین غزل‌سرای دوران معاصر می‌دانند. زاویه‌ی نگاه این پژوهشگران، محتملا با تکیه بر پیوند غزل‌های او و سنت‌های شعر فارسی شکل گرفته است. غزل‌های ابتهاج از سویی متاثر از فضا و زبان و ساختار شعر حافظ و سعدی و مولوی است و از دیگرسو، اندکی از ویژگی‌های شعر رمانتیک معاصر را در خود جای داده است. اینکه ابتهاج شاعری ساختارشکن نبوده، بر هیچ منتقد شعرشناسی پوشیده نیست. او چندان توجهی به نوآوری در غزل ندارد؛ به همین دلیل است که خلاف شاعرانی چون: منزوی و سیمین و همسو با شهریار و رهی معیری، حتی در وزن‌های غزل خویش هم به کلیشه‌های ادب کهن پایبند بوده است. در غزل‌های او، جمعا از ۲۶ وزن استفاده شده که برآمده از تنوع نسبی اوزان شعر اوست. نزدیک به ۸۳ درصد این غزل‌ها در اوزانی سروده شده که خانلری، آن‌ها را در الگوی وزن شعر سنتی گنجانده و این اصرار، نشان‌دهنده‌ی سازگاری زیباشناسی شعر سایه با ادبیات عراقی و غزل‌های بازگشتی است. بیش از ۵۶ غزل او در سه وزن سروده شده؛ ویژگی‌ای که الگوپذیری او را در وزن غزل نشان می‌دهد؛ این اوزان عبارت است از "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" در ۲۶ درصد غزل‌ها و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" هر یک در بیش از ۱۵ درصد غزل‌ها. اوزان غزل‌های او ۱۴ یا ۱۵ هجایی است؛ شکل‌هایی که خانلری آن‌ها را در محدوده‌ی وزن‌های متوسط قرار داده و "سایه" در کاربرد آن‌ها تابع الگوی وزن عراقی، به‌ویژه اشعار حافظ و سعدی بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan