eitaa logo
موسسه فرهنگی تبلیغی بشری
643 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
260 فایل
ارتباط با ادمین @admin_boshra1 ادمین تبادل @Admin2_boshra درخواست سخنران و مداح @Mobalegh_Boshra کانال محتوای صوتی موسسه فرهنگی تبلیغی بشری https://eitaa.com/moaseseboshra_media
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید حاج امینی در دست‌نوشته‌ای✍ که در /10/19 نوشته است درخواست‌هایی را خطاب به مردم و رهروان مطرح کرده است. نوشته است: 📝از شما خواهش می‌کنم و می‌خواهم چند موضوع را مد نظر داشته باشید: ↵ دروغ نگویید ↵زود قضاوت نکنید❌ ↵گذشت و داشته باشید ↵خوشرو و خوش برخورد🙂 باشید ↵و اینکه ها را پر نگه دارید✊ ⭕️خدایا ما را ببخش و بیامرز! ✿خدایا بگردان! ⭕️خدایا ما را به خودمان وا مگذار! ✿خدایا شناخت به ما عطا کن! ⭕️خدایا عزیزو بزرگوارمان راحفظ بفرما! یا رب العالمین بنده حقیر امیر حاج امینی 🗓تاریخ 65/10/19 ⏰ساعت 12:30 🌷@moasesa_boshra
✔️ قد کشیدن توأمان انسانیت و زنانگی در متن الهیات جنگ ✍️ ⬅️ در دوران همه هشت سال در استان حادثه خیز خوزستان بودم. هر زمان که میراژها، سوخوها و اف ۱۴ های غربی با خلبانهای عراقی بالای سر ما حاضر میشدند تنها کاری که انجام میدادیم این بود که یا گوشه‌ای بخزیم تا حمله تمام شود و یا با قلب های کوچکمان منتظر بمانیم و فرود بمب‌ها را نظاره کنیم و این اتفاق در هر هفته بارها تکرار می‌شد یا بمب یا موشک‌های غول‌پیکر، بدون دفاعی جانانه که خیالمان را راحت کند اگر چه سربازان، پاسداران و بسیجیان ایران زمین با همه هستی خود دلاورانه در چندین می‌جنگیدند. ▫️با وجود همه این رنجها که شرایط خاص توزیع آذوقه های کوپنی، پارچه‌های چیت و رنگارنگ بسیار معمولی و دیر و زود رسیدن بسیاری از امکانات به آنها ضریب می‌داد، ما دوره‌ای منحصربه‌فرد در نوجوانی را پشت سر نهادیم. 🔸جمع شدن فامیل نزدیک در یک خانه، خرید کردن مادران با هم، پختن دسته‌جمعی غذا که با شوخی‌های نمکین آنها و خنده‌های ممتد ما همراه می‌شد، تعریف کردن لطیفه هایی از لحظه‌های تجربه ترس که با بازتعریف مزاح گونه آنها تغییر ماهیت داده بودند، جمع شدن مردان و فوران تحلیل‌های سیاسی آنها در گوشه‌ای از حیاط خانه احساس همدلی زنانه را با آگاهی سیاسی مردانه آن روز در هم می آمیخت و ما ماندیم و یک دنیا خاطره... 🔸چاردیواری خانه هامان مکان امنی بود که هر طرفش بزرگترهای متوکل و امیدوار بودند. پدرم همواره آن روزها را با شهریور ۱۳۲۰ مقایسه میکرد و می‌گفت من دوازده ساله بودم که متفقین برای عبور از به ظاهر بی‌طرف، کشور ما را در فاصله‌ای کوتاه به آشفتگی کشاندند. می‌گفت در آن زمان ایران قحطی شد و من خودم دیدم که خاک اره را با آرد قاطی می‌کردند تا به مردم نان برسانند. زمانی که خرید می‌کرد و برمیگشت با اشاره به میوه و سبزیجاتی که خریده بود لبخند میزد و می‌گفت اینها همه از صدقه سر «خمینی» است که در وسط این همه نعمت هست و ما غرق امید می‌شدیم که خدا با ماست. 🔸آن زمان صلابت مادران شهدا، شعارهای کوبنده همسران شهدا، تلاش‌های بیشمار دختران محجبه و ساده پوش که برای رفتن به پشت جبهه و کمک‌های امدادی صف کشیده بودند، زنانی که مدام تجهیزات خوراکی و لباس برای رزمندگان تهیه می‌کردند داشت به تدریج برای ما اسطوره می‌ساخت، قد زنانگی را برایمان عظمت می‌بخشید و در ناخودآگاه و آگاهی مان الگوی ارزشمندی جدیدی را شکل می داد که در آن معنای داشتن، خوب انتخاب کردن، موثر بودن، به زندگی برین اولویت دادن و خداخواه بودن بسیار مهم بودند. در آن هنگامه ما معانی متعالی را هر روز زندگی میکردیم و بدون این که کسی برایمان دیکته کند در لحظه‌های واقعی زندگی باورشان می‌کردیم. … و امروز از آن روزهای پر رنج جنگ یک خوشی ملیحی در ذایقه مان مانده است؛ خوشحالی های جمعی که دستمایه آرامشهایمان در متن جنگ بودند و باورهای محکمی که زندگی با بهترین الگوها را به ما بخشیده و سرمایه یک عمر زندگیمان شدند. 💠موسسه فرهنگی تبلیغی بشری ┈••✾•🍃❀🌸❀🍃•✾••┈┈ https://eitaa.com/moasesa_boshra