✅شکر، راه آسان شدن #زندگی و #بندگی
✍ #استاد_پناهیان: گاهی آنچنان درگیر رفع مشکلات دنیوی یا غیردنیوی میشویم که "زندگی و بندگی" را بسیار دشوار تصور میکنیم،
در حالی که نه زندگی دشوار است و نه بندگی.
♦️خداوند برای بنده خودش سختی نمیخواهد و راه رسیدن به "زندگی خوب" و "بندگی خوب،" بسیار هموار است.✔️
♦️ برای ساده شدن زندگی و بندگی یک راه بسیار شیرین و آسان وجود دارد؛راهی که کمک میکند تا موانع حرکت خود در دنیا و موانع رشد روحی و معنوی خود را به آسانی از پیش پا برداریم،
👈 این راه شیرین و آسان، همانا #شکر است.✔️
♦️ کسی که در تمام شرایط خدا را شاکر است، محبت و توکلش به خدا افزایش پیدا میکند و منافع دنیوی و اخروی بسیاری کسب میکند.👌
🌷@moasesa_boshra
✔️ قد کشیدن توأمان انسانیت و زنانگی در متن الهیات جنگ
✍️#فریبا_علاسوند
⬅️ در دوران #دفاعمقدس همه هشت سال در استان حادثه خیز خوزستان بودم. هر زمان که میراژها، سوخوها و اف ۱۴ های غربی با خلبانهای عراقی بالای سر ما حاضر میشدند تنها کاری که انجام میدادیم این بود که یا گوشهای بخزیم تا حمله تمام شود و یا با قلب های کوچکمان منتظر بمانیم و فرود بمبها را نظاره کنیم و این اتفاق در هر هفته بارها تکرار میشد یا بمب یا موشکهای غولپیکر، بدون دفاعی جانانه که خیالمان را راحت کند اگر چه سربازان، پاسداران و بسیجیان ایران زمین با همه هستی خود دلاورانه در چندین #جبهه میجنگیدند.
▫️با وجود همه این رنجها که شرایط خاص توزیع آذوقه های کوپنی، پارچههای چیت و رنگارنگ بسیار معمولی و دیر و زود رسیدن بسیاری از امکانات به آنها ضریب میداد، ما دورهای منحصربهفرد در نوجوانی را پشت سر نهادیم.
🔸جمع شدن فامیل نزدیک در یک خانه، خرید کردن مادران با هم، پختن دستهجمعی غذا که با شوخیهای نمکین آنها و خندههای ممتد ما همراه میشد، تعریف کردن لطیفه هایی از لحظههای تجربه ترس که با بازتعریف مزاح گونه آنها تغییر ماهیت داده بودند، جمع شدن مردان و فوران تحلیلهای سیاسی آنها در گوشهای از حیاط خانه احساس همدلی زنانه را با آگاهی سیاسی مردانه آن روز در هم می آمیخت و ما ماندیم و یک دنیا خاطره...
🔸چاردیواری خانه هامان مکان امنی بود که هر طرفش بزرگترهای متوکل و امیدوار بودند. پدرم همواره آن روزها را با شهریور ۱۳۲۰ مقایسه میکرد و میگفت من دوازده ساله بودم که متفقین برای عبور از #ایران به ظاهر بیطرف، کشور ما را در فاصلهای کوتاه به آشفتگی کشاندند. میگفت در آن زمان ایران قحطی شد و من خودم دیدم که خاک اره را با آرد قاطی میکردند تا به مردم نان برسانند. زمانی که خرید میکرد و برمیگشت با اشاره به میوه و سبزیجاتی که خریده بود لبخند میزد و میگفت اینها همه از صدقه سر «خمینی» است که در وسط #جنگ این همه نعمت هست و ما غرق امید میشدیم که خدا با ماست.
🔸آن زمان صلابت مادران شهدا، شعارهای کوبنده همسران شهدا، تلاشهای بیشمار دختران محجبه و ساده پوش که برای رفتن به پشت جبهه و کمکهای امدادی صف کشیده بودند، زنانی که مدام تجهیزات خوراکی و لباس برای رزمندگان تهیه میکردند داشت به تدریج برای ما اسطوره میساخت، قد زنانگی را برایمان عظمت میبخشید و در ناخودآگاه و آگاهی مان الگوی ارزشمندی جدیدی را شکل می داد که در آن معنای #زندگی داشتن، خوب انتخاب کردن، موثر بودن، به زندگی برین اولویت دادن و خداخواه بودن بسیار مهم بودند. در آن هنگامه ما معانی متعالی را هر روز زندگی میکردیم و بدون این که کسی برایمان دیکته کند در لحظههای واقعی زندگی باورشان میکردیم.
… و امروز از آن روزهای پر رنج جنگ یک خوشی ملیحی در ذایقه مان مانده است؛ خوشحالی های جمعی که دستمایه آرامشهایمان در متن جنگ بودند و باورهای محکمی که زندگی با بهترین الگوها را به ما بخشیده و سرمایه یک عمر زندگیمان شدند.
#نبرد_اسرائیل_و_ایران
#بانوان
💠موسسه فرهنگی تبلیغی بشری
┈••✾•🍃❀🌸❀🍃•✾••┈┈
https://eitaa.com/moasesa_boshra