#تمثیلات
✍✍مثل میخ کج ❗️
📌📌📌📌📌📌📌
🔹یک میخ اگر راست باشد هر چه هم ضربه بخورد پیش تر رفته و محکم تر و مقاوم تر خواهد شد.
📖 به همین خاطر هم قرآن به ما می گوید بیایید راستی و صداقت پیشه کنید، اینجا است که هیچ کس نمی تواند به شما آسیب بزند.
« وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا»
آیه ۱۲۰ آل عمران
💠اگر اهل شکیبایی باشید، اگر تقوا پیشه کنید و در یک سخن، اگر راستی و درستی پیشه کنید، هیچ کس نمی تواند به شما آسی بزند اما اگر صداقت را پیشه نکنید و کج بشوید و کج رفتار باشید مثل همان میخ کج می مانید، هر چه ضربه بخورید بیشتر کج می شوید.
#منبرک
#تمثیلات
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
#تمثیلات
مثل لباس تمیز❗️
👚👕👖👔👚👕👖
خانم ها لباس های تمیز را کنار لباس های تمیز و لباس های کثیف را کنار لباس های کثیف می گذارند.
🔸هندسه عالم هم همین است.
🔹آنهایی که پاک اند کنار پاکی ها و پاکان قرار می گیرند و آنهایی که ناپاک اند کنار ناپاکی ها و ناپاکان قرار می گیرند.
📖📓و این خود حقیقتی است که قرآن کریم از آن یاد می کند:
« الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ... وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ ... » آیه۲۶سوره نور
🔹پس پاک بشویم تا دوستانی پاک پیدا کنیم.
🔸پاک بشویم تا کتاب های پاک و خوبی در اختیارمان قرار بگیرد.
🔸پاک بشویم تا شغل های پاک و مناسبی سر راهمان سبز شود.
🔸پاک بشویم تا افکاری پاک و زیبا نصیبمان شود.
#منبرک
#تمثیلات
🔵کانال ره توشه مبلغین 🔵↙️
@mobaleqin20
#تمثیلات
☂مثل چتر باز❗️
☂☂🎒🎒☂☂🎒🎒☂☂ @kashkoolmanavi
😍چتر بازها چه عشقی می کنند وقتی سقوط می کنند!
⛅️هر چه ارتفاع بیشتر، سقوط برای آنها لذت بخش تر است!
🔹چرا؟ چون پشت آنها گرم است به یک چتر.
💠ایمان هم چتر است؛ چتر نجات!
🔸اگر ما اهل ایمان باشیم، دیگر از حوادث روزگار و سقوط و افتادن و تهدید ها هیچ هراسی نخواهیم داشت و این است که قرآن کریم همه را به ایمان دعوت میکند، ایمانی از سر صدق نه ادعای گزاف:
📖«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ ...»
آیه ۱۳۶ نساء
💠ای شما که ادعای ایمان دارید، بیایید اهل ایمان باشید.
#منبرک
#تمثیلات
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
#تمثیلات
☕️مثل دوباره گرم کردن چایی ‼️
🔹ببین! ﭼﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﺭﻭﺵ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ تا ﮔﺮﻡ بشه، ﮔﺮﻡ هم ﻣﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﮐﻤﺮﻧﮓ هم ﻣﯿﺸﻪ…
💯ﺭﺍﺑﻄﻪ آدما هم با هم همینجوره. وقتی سرد شد ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گرمش کرد اما مثل اول نمیشه.
💠مراقب ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎمون ﺑﺎﺷﯿم، تا ﻻﺯﻡ ﻧﺸﻪ با آه و ناله های جانسوز داغ و گرمش کنیم، که هرگز مثل اولش نمیشه بلکه بی رنگ و بی روح میشه.
#تمثیلات
#منبرک
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
May 11
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 بهلول نبّاش
«معاذ بن جبل» با حالت گريان بر پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم وارد شد و سلام عرض كرد و جواب سلام شنيد پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ عرض كرد: بر در مسجد جوانی خوش صورت و شاداب است، چنان بر خودش گريه می كند مانند زن جوان مرده، می خواهد به حضور شما آيد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: عيبی ندارد. جوان آمد و سلام عرض كرد، پس از جواب سلام پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ گفت: چطور گريه نكنم گناهانی انجام دادم كه خدا مرا نمی بخشد و مرا داخل جهنم خواهد كرد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا برای خدا شريك قرار دادی؟ گفت: نه، فرمود: نفس محترمی را كشتی؟ گفت: نه، فرمود: گناهت اگر به اندازه كوه ها باشد خدا می آمرزد. جوان گفت: گناهان من از كوه ها بزرگتر است.
فرمود: آيا گناهت مثل هفت زمين و درياها و ريگ ها و اشجار و آنچه در آن است از مخلوقات، و به قدر آسمانها و ستارگان و به قدر عرش و كرسی می باشد؟ گفت: گناهانم از همه اينها بزرگتر است. فرمود: وای بر تو گناهان تو بزرگتر است يا پروردگار تو؟ جوان روی خود به زمين زد و گفت: منزه است خدا، از هر چيزی او بزرگتر است.
فرمود: ای جوان يكی از گناهت را برايم نمی گوئی؟ عرض كرد: چرا، بعد گفت: هفت سال كار من اين بود كه قبرها را می شكافتم و كفن مرده ها را در می آوردم و می فروختم. شبی دختری از دختران انصار مرد وقتی نبش قبر كردم و كفن را از تن او جدا كردم، شيطان وسوسه كرد و با او مقاربت كردم، وقتی برمی گشتم شنيدم كه مرا صدا كرد ای جوان از فرمانروای روز جزا نمی ترسی وای بر تو از آتش قيامت!
جوان گفت: حال چه كنم؟ پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: ای فاسق از من دور شو می ترسم به آتش تو بسوزم. او رفت و به يكی از كوه ها پناه برد و دو دست خود را به گردن بست مشغول توبه و عبادت و مناجات شد. تا چهل روز شب و روز گريه می كرد به نوعی كه بر درنده ها و حيوانات وحشی اثر می گذاشت. بعد از چهل روز از خدا طلب آتش يا آمرزش كرد تا در قيامت رسوا نشود.
خدا بر پيامبرش آیه ی 135 آل عمران «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ: ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭ ﺯشتی ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﻭ ﭼﻪ کسی ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؟» را نازل كرد كه آمرزش بهلول در آن بود. پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم اين آيه را با لبخند تلاوت می كرد و بعد فرمود: كيست مرا به نزد آن جوان ببرد؟ معاذ گفت: می دانم كجاست.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم همراه معاذ نزدش رفتند ديدند ميان دو سنگ سر پا ايستاده، دستهايش به گردنش بسته، رويش از شدت آفتاب سياه و تمام مژه های چشمش از گريه ريخته و مشغول مناجات است و خاك بر سرش می ريزد درندگان صحرا اطراف او را گرفته و پرندگان در اطراف بالای سر او صف كشيده به حال او گريه می كنند.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم نزديك رفته دستهای او را با دست مبارك خود گشودند و خاك از سر او پاك كردند و فرمودند: بشارت باد تو را ای بهلول، تو آزاده كرده خدائی از آتش. پس به اصحاب فرمود: اين طور گناهان خود را تدارك و جبران كنيد.
📗 #رساله_لقاء_الله، ص 62
✍ مرحوم ميرزا جواد آقا ملکی تبريزی
#منبرک
#داستان
#توبه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 رضايت خدا، نه رضايت خلق
لقمان عليه السلام به پسرش چنين وصيت كرد: پسرم! قلبت را به خشنودى مردم و تعريف و تكذيب آنها وابسته نكن، چرا كه چنين چيزى هر چند انسان كوشش فراوان كند به دست نمى آيد. پسر گفت: مى خواهم در اين مورد، مثال يا نمونه عملى بنگرم تا موضوع را به روشنى دريابم.
لقمان عليه السلام فرمود: برخيز از خانه بيرون برويم، تا موضوع را به تو نشان دهم. لقمان و پسرش از خانه خارج شدند، الاغى نيز داشتند، لقمان سوار بر آن شد، پسرش پياده به دنبال او به راه افتاد، تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند گفتند: اين پيرمرد را ببين چقدر سنگدل و نامهربان است، خود سوار بر مركب شده و پسرش پياده به دنبالش حركت مى كند، به رسايت كه اين كار، بدكارى است. لقمان به پسرش گفت: آيا سخن آنها را شنيدى؟ پسر گفت: آرى.
لقمان گفت: اينك من پياده مى شوم و تو سوار شو، لقمان پياده شد و پسرش سوار گرديد و حركت كردند، تا به گروهى رسيدند، آن گروه وقتى اين منظره را ديدند، گفتند: اين پدر و پسر هر دو پدرِ بد و پسرِ بد هستند، پدر از اين رو بد است كه پسرش را تربيت نكرده به گونه اى كه پسر بر مركب سوار شده، و پدر پيرش پياده حركت مى كند، پسر نيز بد است از اين رو كه با اين بى رحمى، به پدرش جفا نموده است، زيرا پدر شايسته تر است كه احترام شود و سوار گردد. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى، پسر گفت: آرى.
لقمان فرمود: اين بار هر دو سوار مى شويم. آنها هر دو سوار بر مركب شدند و حركت نمودند تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند، گفتند: در دل اين دو سوار يك ذره رحم نيست، دو نفرى سوار بر اين حيوان زبان بسته شده اند، كمر اين حيوان را شكستند، چرا بيش از توان اين حيوان به او تحميل كرده اند؟ بهتر اين بود، كه يكى سوار گردد و ديگرى پياده حركت كند. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى؟ پس گفت: آرى.
لقمان فرمود: بيا اين بار هر دو پياده شويم و به دنبال الاغ حركت كنيم، آنها هر دو پياده شدند، و به دنبال الاغ حركت نمودند، اين بار به گروهى رسيدند، آن گروه گفتند: به راستى اين دو نفر عجب آدمهاى جاهلی هستند، خود پياده حركت مى كنند و الاغ را بدون سواره رها كرده اند، چقدر بى فكر هستند. لقمان عليه السلام به پسرش فرمود: سخن آنها را شنيدى؟ او عرض كرد: آرى.
لقمان عليه السلام فرمود: آيا ديگر هيچگونه چاره اى براى كسب رضايت مردم وجود دارد؟ اكنون كه چنين است رضايت آنها را محور قرار نده بلكه رضايت خدا را محور و هدف قرار بده تا به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت نايل شوى.
📗 #بحارالانوار، ج 13، ص 433
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
#منبرک
#داستان
#خدا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 نگاه به زيردست و شکرانه خدا
هرگز از سختی و رنجهای زمان نناليده بودم، و در برابر گردش دوران، چهره در هم نکشيده بودم، جز آن هنگام که کفشهايم پاره شد، و توان مالی نداشتم که برای خود کفشی تهيه کنم.
با همين وضع با کمال دلتنگی به مسجد جامع کوفه رفتم، ديدم که پاهای يک نفر قطع شده و پا ندارد، گفتم: اگر من کفش ندارم، او پا ندارد، از اين رو بر نداشتن کفش صبر کردم.
🍂مرغ بريان به چشم مردم سير
🍂کمتر از برگ تره بر خوان است
🍂و آنکه را دستگاه و قوت نيست
🍂شلغم پخته مرغ بريان است
👌آری هر کس بايد در امور مادی به زير دست نگاه کند، تا آنچه را دارد، قدر بشناسد و شکر بسيار بنمايد.
📗 #گلستان، باب سوم
✍ سعدی
#منبرک
#داستان
#شکر
#قناعت
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@Dastanhaykotah
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 مستمند و ثروتمند
رسول اكرم صلی الله علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یكی از مسلمانان (كه مرد فقیر ژنده پوشی بود) از در رسید و طبق سنت اسلامی (كه هركس در هر مقامی هست، همینكه وارد مجلسی می شود باید ببیند هر كجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یك نقطه ی مخصوص را به عنوان اینكه شأن من چنین اقتضا می كند در نظر نگیرد) آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست.
از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشید. رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت: «ترسیدی كه چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!» - نه یا رسول الله! - «ترسیدی كه چیزی از ثروت تو به او سرایت كند؟» - نه یا رسول الله! - «ترسیدی كه جامه هایت كثیف و آلوده شود؟» - نه یا رسول الله! - «پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشیدی؟»
مرد ثروتمند: اعتراف می كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم. اكنون به جبران این خطا و به كفاره ی این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود كه درباره اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم. مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم». جمعیت: چرا؟ چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز این شخص با من كرد.
📗 #داستان_راستان، ج1
✍ علامه شهید مرتضی مطهری
#منبرک
#داستان
#عجب
#غرور
#فقر
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@Dastanhaykotah
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 گناهان خود را کوچک نشمارید!
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرت ها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمودند: هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! اینجا سرزمینی خالی است و هیچ گونه هیزمی در آن وجود ندارد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بروید هر کس هر مقدار می تواند هیزم جمع کند و بیاورد.
یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند. مقدار زیادی هیزم جمع شد. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گناهان کوچک هم مانند این هیزمهای کوچک است. اول به چشم نمی آید، ولی وقتی که روی هم جمع می گردند، انبوه عظیمی را تشکیل می دهند.
آنگاه فرمود: یاران! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد. جستجو کنندگان! آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را می نویسد و روزی می بینید که همان گناهان کوچک، انبوه بزرگی را تشکیل داده است.
📗 #بحارالانوار، ج 73، ص 346
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
#منبرک
#داستان
#گناه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@Dastanhaykotah