eitaa logo
ره توشه مبلغین
3.7هزار دنبال‌کننده
453 عکس
23 ویدیو
351 فایل
📋📄کانال مخصوص محتوای تخصصی تبلیغ 🎤✔ 🎤سخنرانی های کوتاه⌛⏰ 📕 محتوای مناسبتی... سبکی متفاوت در ارائه ی محتوای تبلیغی... مدیر کانال جهت نظرات و پیشنهادات و تبادل و ... @abdolmahdi70 👆👈👈لطفا قبل از ترک کانال علت ترک را به مدیر بگویید🌟⭐
مشاهده در ایتا
دانلود
زمانی که امام حسین(ع) علی اصغر(ع) خود را به قربانگاه آورد، او را در مقابل لشکر به روی دست گرفت و بلند کرد، به طوری که زیر بغلهای امام(ع) پیدا بود و خطاب به آنان فرمود : 📋《يا قَوْمُ! قَدْ قَتَلْتُمْ شِيعَتِي و أَهْلَ بَيْتي وَقَدْ بَقي هذَا الطِّفْلُ! فَاسقُوُهُ شَربَةً مِن المَاءِ!》 ♦️ای قوم! ياران و اهل بيت مرا به قتل رسانديد و تنها اين كودك باقي مانده است. پس او را با جرعه آبی سیراب کنید.(۶) در نقلی آمده است که حضرت(ع) فرمود : 📋《یَا قَومِ! إنْ لَمْ تَرحَمُونِي فَارحَمُوُا هَذَا الطِفلَ》 ♦️اگر به من رحم نمی کنید، به این طفل رحم کنید.(۷) در نقلی دیگر؛ 📋《أَلَم تَرَوُهُ كَيفَ يَتَلَظَّى عَطَشَاً؟》 ♦️آیا نمی بینید که از شدت عطش حالت تلظّی به خود پیدا کرده است؟ در این هنگام، اختلاف و همهمه ای در سپاه یزید به وجود آمد، در حالی که به یکدیگر می گفتند : 📋《اِسقَوهُ فَإِنَّهُ لَا ذَنبَ لَهُ! وَ الآخَرُ يَقُولُ : لَا تَسقُوهُ أبَداً وَ لَا تَبقُوا مِن أَهلِ هَذَا البَيتِ بَاقِيَةً!》 ♦️به او آبی بیاشامانید، او که گناهی ندارد! و دیگری می گفت : هرگز به او آب ندهید تا از اهل بیت او کسی باقی نماند. 📋《بَینَمَا هُوَ یُخَاطِبُهُم!》 ♦️هنوز کلام امام(ع) تمام نشده بود.(۸) که در این هنگام؛ 📋《اِذ رَمَاهُ حَرمَلَهُ بنُ کاهِل الاَسَدَی بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ》 ♦️پس حرمله بن کاهل تیری انداخت و آن طفل را ذبح کرد.(۹) 📋《فَذَبَحَهُ مِنَ الْوَرِيدِ إِلَى الْوَرِيدِ》 ♦️پس تیر از رگ گردن تا رگ گردنش را ذبح کرد.(۱۰) 📋《فَتَلَقَّى حُسَينُ(ع) دَمَهُ فِى يَدِهِ وَ ألقَاهُ نَحوَ السَمَاءِ》 ♦️امام حسين(ع) دست برد زیر قنداقه و خون را در كف دست جمع كرد و به هوا پرتاپ کرد.(۱۱) امام باقر(ع) در این باره می فرماید : 📋《فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ》 ♦️از خون گلوى على اصغر که امام(ع)آن را به آسمان پاشید، قطره‌‏اى به زمین برنگشت.(۱۲) یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَينُ(ع) السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد و امام حسين(ع) تير را از گلويش بيرون آورد در حالي كه او به خون خود آغشته شده بود.(۱۳) حضرت(ع) با طفل كشته شده ی خود به امام(ع) به پشت خیمه گاه برگشت، در حالي كه خون از گلوي آن طفل به سينه حضرت(ع) جاری بود. 📋《وَحَفَرَ لَلصَبِیِّ بِجَفنِ سَيفِه، وَصَلَّى عَلَيه وَدَفَنَه مُرَمَّلاً بِدَمِه》 ♦️با بُن غلاف شمشیر، قبری را برای آن طفل حفر کرد و بر او نماز خواند و در حالی که آن طفل به خون خود آغشته شده بود، دفن نمود.(۱۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین هم چو گردون اختری با جلوه های سرمدی هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح یک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین 👤موئد 📚منابع : ۱)سوره صافات، آیه۱۰۲ ۲)خصائص الزینبیه جزایری، ص۲۲۷ ۳)مجمع البيان طبرسی، ج۸، ص۳۲۶ ۴)سوره صافات، آیه۱۰۷ ۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۱۲، ص۱۲۸ ۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۷ ۷)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۲ ۸)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۰)ثمرات الأعواد خطیب الهاشمی، ج۲، ص۶۳ ۱۱)البداية و النهاية ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۸۶ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ ۱۳)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۱ کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلامُ عَلَیكَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللهُ عَلَیكَ و عَلى أبیكَ》🔶🔸 ✅وقتی کاروان امام حسین(ع) در راهی که منتهی به کربلا می شد، در منزلگاه بنی مقاتل در حال حرکت بود، امام حسین(ع) سرش را روی زین مرکب گذاشت و اندکی خوابید. وقتی حضرت(ع) سر از خواب بلند کرد فرمود : 📋《إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ اَلْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِین》 و سه بار این جمله را تکرار کرد. حضرت علی اکبر(ع) که خیلی مراقب حال پدر بود، جلو آمد و گفت : 📋《يَا أَبَتِ! جُعِلتُ فِداكَ! مِمَّ حَمِدتَ اللهَ واستَرجَعتَ؟》 ♦️پدرجان! فدایت شوم. چرا کلمه استرجاع را جاری کردید و خدا را حمد فرمودید؟ حضرت(ع) فرمودید : در این حین که می رفتیم، خوابم برد، و دیدم هاتفی را که ندا می کرد : 📋《القَومُ یَسِیرُونَ وَ المَنایَا تَسِیرُ اِلیَهِم!》 ♦️این کاروان می‌رود، و مرگ هم اینها را بدرقه می‌کند. اینجا بود که حضرت علی اکبر(ع) سوال کرد : 📋《يا أبَتِ! ألَسنَا عَلَى الحَقِّ؟!!》 ♦️مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《بَلَی وَاللهِ!》 ♦️آری به خدا سوگند که ما بر حقّیم! علی‌ اکبر(ع) عرض کرد : 📋《فَاِنَنَّا اِذَاً مَانُبَالِی اَن نَمُوتَ مُحِقِّینَ!》 ♦️اگر مسیر ما مسیر حق است، دیگر باکی از مرگ نداریم! امام حسین(ع) وقتی این جمله را شنید، فرمود : 📋《جَزَاكَ اللهُ مِن وَلدٍ خَيرَ مَا جَزَى وَلَداً عَن وَالِدِهِ》 ♦️خدایت پاداشی نیکو عطا کند. نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.(۱) 🏴بالاخره روز عاشورا فرا رسید. اصحاب تا زنده بودند اجازه ندادند يك نفر از اهل بيت پیامبر اکرم(ص) به ميدان برود، اما آخرين فرد از اصحاب که به شهادت رسید، شور و ولوله اى ميان جوانان بنی هاشم افتاد. همه از جا حركت كردند و آماده جان فشانی برای امامشان شدند. 📋《اِجتَمَعُوا يُوَدِّعُ بَعضُهُم بَعضَاً》 ♦️بنی هاشم جمع شدند و شروع كردند با يكديگر وداع كردن و خداحافظى كردن!(۲) اولین كسى كه از امام حسین(ع) كسب اجازه كرد، حضرت علی اکبر(ع) بود. در تاریخ طبری نقل شده است که ؛ 📋《وَ کانَ اولُ قَتَیلٍ مِن بَنی‌طَالِب(ع) یَومَئِذٍ؛ عَلَیُّ الأَکبَرُ(ع) بنُ الحُسَینِ(ع) بنُ عَلیِّ(ع)》 ♦️نخستين كشته از خاندان ابوطالب(ع) در روز عاشورا، على اكبر(ع)، فرزند حسين(ع) بود.(۳) امام حسین(ع) اجازه داد. 📋《ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى》 ♦️امام(ع) نگاهى مأيوسانه به علی(ع) انداخت و چشمان خود را به زير افكند و اشک ريخت. 📋《ثُمَّ قَالَ : اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ》 ♦️سپس فرمود : بارالها! شاهد باش جوانى كه در صورت و سيرت و گفتار شبيه ترين مردم به پيغمبرت بود به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق می شديم به اين جوان نگاه مى كرديم.(۴) امام حسین(ع) خود، سلاح جنگ بر او پوشاند، کمربند چرمی که از امیرالمؤمنین(ع) به یادگار مانده بود به کمرش بست و مرکب او را برایش آماده کرد. 📋《لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب، إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه》 ♦️وقتی متوجه میدان شد، زنان مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به علی اکبر(ع) گفتند : 📋《إرحَم غُربَتَنا! وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک!》 ♦️به غریبی و غربت ما رحم کن! برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان عمامۀ او را گرفتند، خواهران عنان اسب و رکابش را گرفتند. 📋《وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة》 ♦️نمی گذاشتند که برود. 📋《تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین(ع) بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوتِ》 ♦️در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مُشرف به مرگ شد. 📋《وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ ؛ دَعَنُه! فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله》 ♦️فریاد زد و خطاب به زنان و اهل بیتش فرمود : رهایش کنید، او ممسوس در ذات خدا و شهید در راه خداست.(۵) به امر امام(ع) او را رها کردند و علی(ع) عازم میدان شد و شروع به خواندن رجز کرد. 📋《أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ(ع)، نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ(ع)》 ♦️من علي پسر حسين پسر علي(ع) هستم. به خانه خدا سوگند كه ما به نبی(ص) نزديكتر و اولي هستيم.(۶) سپس به لشكر دشمن حمله كرد و جانانه جنگید و جمع بسيارى را كشت. تشنگی مفرط علی اکبر(ع) او را نزد پدر بازگرداند، در حالی که زخم بسيارى بر تن داشت. به امام(ع) عرض کرد : 📋《يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي! فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ؟》 ادامه مطلب👇
♦️پدر جان! تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم. آيا جرعه آبى هست؟ امام حسين(ع) گريه کرد و فرمود : پسر جانم! كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد(ص) را ملاقات كنى و او با كاسه اى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.(۷) علی اکبر(ع) برای بار دوم به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود. 📋《ثُمَّ ضَرَبَهُ مُرّةُ بنُ مُنقِذِ عَلَى مَفرَقِ رَأسِهِ ضَربَةً صَرَعَتهُ، وَ ضَرَبَهُ النَّاسُ بِأَسيَافِهِم》 ♦️تا اینکه مُرّة بن مُنقِد ناجوانمردانه با شمشیر از پشت، بر او حمله کرد و بر سر على اکبر(ع) کوبید، و سرش را شکافت و او به روى زین اسب افتاد. 📋《ثُمَّ اِعتَنَقَ فَرَسَهُ، فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الى عَسْکَرِ الْأعْداءِ》 ♦️تا اینکه از شدت زخم، حضرت على اکبر(ع) دست بر روی گردن مرکب انداخت و اسب او را در میان لشکر دشمن برد. این علیست! پسر حسین(ع)! نامش علی(ع)! و اشبه الناس بالنّبی(ص)! لحظه لحظه ی عقده گشایی و انتقام گیری است. پس بدین ترتیب، لشكر دشمن دورش را گرفتند. 📋《فَقَطََّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إربَاً إربَاً》 ♦️از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.(۸) علی اکبر(ع) در این حین پدر را صدا زد : 📋《يَا أَبَتَاهْ! عَلَيْكَ السَّلَامُ! هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا》 ♦️پدرم خداحافظ! اين جدّم است كه بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد : هر چه زودتر نزد ما بيا. سپس ناله ای زد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. امام حسين(ع) خود را به بالينش رساند و بالای سر او نشست. 📋《وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》 ♦️و صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت و فرمود : 📋《یا بُنَیَّ! قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوکَ ما اَجْرَاَهُمْ عَلَی اللهِ وَ عَلی اِنْتِهاکِ حُرْمَتِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦️پسرم خداوند قومی را که تو را کشتند را بکشد. چه جراتی کردند بر خداوند و هتک حرمت رسول خدا(ص)! 📋《وَ عَلی الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفاء》 ♦️و بعد از تو وای بر دنیا!(۹) زیارتى که با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است درباره شدت این مصیبت مى‌خوانیم : 📋《وَلاتَسْکُنُ عَلَیْکَ مِنْ أَبیکَ زَفَرَةٌ》 ♦️سوز و گداز پدرت بر داغ تو هرگز تسلّى نیافت.(۱۰) در اين هنگام حضرت زينب(س) از خيمه بيرون دويد در حالتى كه ندا مى كرد : 📋《ياحَبيباهُ! يَابْنَ اءَخاهُ! يَا ثَمَرَةَ فُؤادَاه! يَا نُورَ عَينَاه!》 ♦️ای عزیزم! ای پسر برادرم! ای میوه دلم! ای نور دیده ام! سپس خود را بر روى بدن پاره پاره ی على اكبر(ع) افكند، امام(ع) خواهر را از روى جنازه على اكبر(ع) بلند كرد به نزد زنان برگردانيد. و به جوانان بنی هاشم فرمود : 📋《یافَتَیانَ بَنِی هَاشِم! اِحمِلُوُا اَخَاکُم اِلَی الفُسطَاطِ》 ♦️جوانان بني هاشم بياييد و جنازه برادرتان رو به سوي خيمه ها ببريد.(۱۱) حضرت(ع) به همراه زینب کبری(س) به خیمه رسید و خبر شهادت علی اکبر(ع) را با آیه《إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ》به اهل خیام رساند.(۱۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان، رأفت برند حالت آن داغ دیده را، یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا، و آن یک ز چهره پاک کند اشک دیده را، القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر،  تسکین دهد مصیبت به روی رسیده را، آیا که داد تسلیت خاطر حسین(ع)؟ چون دید نعش اکبر در خون تپیده را،  آیا که غمگساری و اندوه بری نمود؟  لیلای داغ دیده و زحمت کشیده را،  بعدِ پسر دل پدر آماج تیر شد، آتش زدند لانه ی مرغ پریده را! ایرج میرزا 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۲ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۲ ۳)وقعَة الطَّف یوسفی غَروّی، ص۲۴۱ ۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۳ ۵)موسوعة كربلاء لبيب بيضون، ج۲، ص۱۱۷ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷ ۷)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۴ ۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴ ۱۰)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۲۳۹ ۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷ ۱۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۲ کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @AsnadolMasaeb
روضه قمر بنی هاشم اباالفضل العباس(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم ✅امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید : 📋《رَحِمَ اللهُ عَمّی العَبَّاسَ فَلَقَد اَثَرَ وَاَبلَی وَ فَدَی اَخاهُ بِنَفسِهِ حَتَّی قَطَعَت یَدَاهُ》 ♦️خدا رحمت کند عمویم عباس(ع) را که حثیثت ایثار و جانبازی نمود و جانش را فدای برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد.(۱) در روز عاشورا؛ هنگامی که عباس(ع) وارد شریعه فرات شد، مشکش را پر از آب کرد و به اميد رساندن به لبان تشنه، بدون قصد درگيری به طرف خيمه‏ ها حرکت کرد، اما دشمن مانع او شد. 📋《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》 ♦️پس دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند. عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي‏ شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند خارپشت شد.(۲) در نقلی آمده است که؛ 📋《اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ(ع) عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیدَاً》 ♦️عبّاس(ع) را از امام حسین(ع) جدا کردند و او را احاطه نمودند تا آن که وى را شهید نمودند، امام حسین(ع) در مرگ برادر به شدّت گریست.(۳) پس دستور تیراندازی مجدد داده شد و از هر ناحیه تیری سمت عباس(ع) حواله می شد. 📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》 ♦️ناگاه تيرى به طرف او آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. 📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》 ♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! در این هنگام؛ مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد. 📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》 ♦️پس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد. 📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》 ♦️در حالی که فرياد می زد : ای برادر مرا دریاب!(۴) امام(ع) بعد از شنیدن صدای عباس(ع) خود را نزد او رساند. لشکر دشمن، با آمدن امام(ع) پا به فرار گذاشتند. 📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》 ♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و عباس(ع) را ديد كه از پاى در آمده است، گريان شد و فرمود : 📋《الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 ♦️هم اکنون پشتم شكست و راه چاره‏ ام اندك شد.(۵) حسین(ع) اکنون نظاره گر، عباسی است که توسط دشمن قطعه قطعه شده بود. نقل شده است که؛ 📋《وَ قَطَعوا يَدَيهِ ورِجلَيهِ حَنَقَاً عَلَيهِ، ولِما أبلى فيهِم وقَتَلَ مِنهُم》 ♦️همچنين دشمن، دست ها و پاهاي عباس(ع) را از سرِ كينه ورزى با او و به سبب گرفتارى هايى كه برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ، قطع كردند.(۶) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《وَ ضَرَبَهُ مَلعُونُ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ فَقَتَلَه‏ُ》 ♦️در این هنگام شخصی با عمود آهنی بر سرش کوبید و او از مرکب بر زمین افتاد.(۷) چون بدن عباس (ع) را قطعه قطعه کرده بودند، امام(ع) نتوانست بدن را حرکت دهد. 📋《فَوَضَعَهُ فِی مَکَانِه وَ رَجَعَ اِلَی الخَیمَةِ》 ♦️پس بدن عباس را رها کرد و و خود به سمت خیمه ها بازگشت.(۸) پس حضرت(ع) دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد و وقتی زنان و دختران دیدند امام(ع) می آید، از همه زودتر حضرت سکینه(س) به جانب پدر آمد و گفت : 📋《أَبَتَا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّی العَبّاسِ(ع)؟!!》 ♦️پدر جان! از عمویم عباس(ع) خبر داری؟ امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه(س) گریه کرد، سپس فرمود : 📋《یَا بِنتَاهُ! اِنَّ عَمَّکَ قَد قُتِل!》 ♦️دخترم! همانا عمویت عباس(ع) کشته شد.(۹) 📚منابع : ۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ ۲)مناهج البكاء حويزی، ج۱، ص۱۴۰ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۸ ۴)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۵)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۶)شرح الأخبار نعمان مغربی، ج۳، ص۱۹۳ ۷)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲ ۸)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۴۰۷ ۹)ترجمه مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۲۶۰ کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @AsnabolMasaeb
روضه امام حسین(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم 🔹🔷《السَّلاَمُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص)، یَابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَا حُسَینَ بنَ عَلِیِِّ(ع)》🔷🔹 ✅عبدالله بن عمر می گوید : 📋《إِنَّ اَلنَّبِيَّ(ص) بَيْنَمَا هُوَ يَخْطُبُ عَلَى اَلْمِنْبَرِ إِذْ خَرَجَ اَلْحُسَيْنُ(ع) فَوَطِئَ فِي ثَوْبِهِ فَسَقَطَ وَ بَكَى فَنَزَلَ اَلنَّبِيُّ عَنِ اَلْمِنْبَرِ فَضَمَّهُ إِلَيْهِ》 ♦️حضرت رسول اکرم(ص) در حالی‌ که بر فراز منبر مشغول سخنرانى بود، امام حسین(ع) [که طفلی بیش نبود] از مسجد خارج شد. دامن لباس آن‌ حضرت(ع) به پاى مبارکش پیچید و به زمین افتاد و گریان شد. در این هنگام؛ حضرت رسول اکرم(ص) سراسیمه از منبر فرود آمد و ایشان را در آغوش گرفت و فرمود : 📋《وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا دَرَيْتُ أَنِّي نَزَلْتُ عَنْ مِنْبَرِي》 ♦️قسم به حق آن خدایى که جان من در دست قدرت او است، من متوجه نشدم که چطور از منبر فرود آمدم!(۱) یا رسول الله(ص)! زمین خوردن میوه دلت و جگر گوشه ات امام حسین(ع) را دیدی و اینطور نگران و مضطرب شدی و طاقت نیاوردی! پس چه می کردی اگر می بودی آن لحظه ای که امام حسین(ع) با گونه راستش از روی مرکب بر زمین افتاد. در مقاتل، درباره لحظات آخر حیات امام حسین(ع) در روز عاشورا آمده است که امام(ع) یکّه و تنها مشغول جنگ کردن بود که دستور تیرباران حضرت(ص) را دادند. 📋《لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(ع) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ(ع) عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ》 ♦️هنگامی که بر امام حسین(ع) جراحات بسیاری وارد گردید، همانند خارپشت شد. در این هنگام؛ ملعونى به نام صالح بن وهب ضربتى سخت با نیزه بر ران مبارک امام حسین(ع) زد که امام(ع) به سبب آن ضربت، از روى اسب با گونه راست مبارک بر زمین افتاد.(۲) در این هنگام، حضرت(ع) با تکیه بر شمشیر به زحمت به پای خود ایستاد. 📋《فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 ♦️در همان حال که ایشان ایستاده بود، سنگى از طرف دشمن آمد و به پیشانى حضرت(ع) اصابت کرد که امام(ع) پیراهن را بالا زد، تا خون پیشانى را پاک کند که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(ع) نشست.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : روایت است که چون تنگ شد بر او میدان  فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت کشید پا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 👤مُقبل کاشانی 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۷۱ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۵۰ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۰ کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @AsnadolMasaeb
روضه شام غریبان بسم الله الرحمن الرحیم وقتی رسید آن عالم بزرگوار خدمت حضرا بقیه الله الاعظم سوال کردند آقا جان آن چه مصیبتی است که شب و روز برایش خون گریه میکنید؟آیا مصیبت امام حسین(علیه السلام) است؟ فرمود:اگر جدم حسین(علیه السلام) هم بود خون گریه می کرد. آقا مصیبت عمویتان عباس یا علی اکبر است؟ فرمود:اگر این ها هم بودند خون گریه می کردند پس چه مصیبتی است؟ فرمود:اسارت عمه جانم زینب است عصر روز یازدهم وقتی اهل بیت را به اسارت می بردند خانم زینب کبری(سلام الله علیها) زن ها را سوار بر شترها کرد اما نگاه کرد اطراف محرمی نبود یاد روز دوم محرم افتاد:با عزت و احترام قمر بنی هاشم(علیه السلام) و علی اکبر(علیه السلام) پا را رکاب کرده بودند و امام حسین(علیه السلام) دستان زینب کبری را گرفت و از شتر پیاده کرد. صدا زد حسین جان،عباسم،علی اکبرم بلند شوید ببینید زینب محرمی ندارد... کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
روضه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم ✅شیخ صدوق روایت می کند؛ روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت(ص) فرمودند : 📋《اِی وَاللهِ!》 ♦️به خدا قسم، عقیل را دوست دارم. سپس فرمود: 📋《إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》 ♦️من عقیل را از دو جهت دوست دارم! یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم. 📋《وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمَقتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ》 ♦️و همانا فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین(ع)، شهید می شود. 📋《فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنِینَ》 ♦️و بر او ،چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد. 📋《وَ تُصَلَّی عَلَیهِ المَلائِکَةُ المُقَرَّبُونَ》 ♦️و فرشتگان مقرب پروردگار، بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند. 📋《ثُمَّ بَکَی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی جَرَت دُمُوعُهُ عَلَی صَدرِهِ》 ♦️با نام بردن از حضرت مسلم(ع)، پیغمبر اکرم(ص) گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر(ص) برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد و سپس فرمود : 📋《إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي》 ♦️به خداوند شكايت مى‌كنم از آنچه بر سر خاندانم مى‌آورند.(۱) 📚منبع: ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸ اما از کجای مصیبت مسلم بگوئیم ✅وقتی دیدند که مسلم را نمی توانند مهار کنند، چاره را در این دیدند که از راه خدعه وارد شوند و به او امان دهند. پس محمد بن اشعث به مسلم امان داد و از این طریق او را دستگیر و سوار بر استری کردند و او را به سمت دارالعماره کوفه بردند. در طول مسیر، مسلم همواره آیه استرجاع می خواند و می گریست. عبیدالله سُلَمی با کنایه به او گفت : کسی که در طلب چیزی مثل آنچه تو به دنبال آن بودی باشد، چنین اتفاقی که بر تو افتاد اگر برایش بیفتد، نباید بگرید! از جان خویش می ترسی؟ مسلم جواب داد : 📋《وَ اللهِ إنِّي مَا لِنَفْسِي بَكَيْتُ وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي وَ إنْ كُنْتُ لَمْ أُحِبُّ لَهَا طَرْفَةَ عَيْنٍ تَلَفاً》 ♦️به خدا قسم برای خود نمی گریم و برای جان خودم سوگوار نیستم اگر چه به اندازه چشم به هم زدنی دوست ندارم جانم تلف شود! 📋《وَ لَكِنِّي أبْكِي لِأَهْلِيَ الْمُقْبِلِينَ، إنِّي أبْكِي لِلْحُسَيْنِ(ع) وَ آلِ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️ولی برای خاندانم می گریم که به این سو می آیند. من برای حسین(علیه السلام) و برای بچّه‌ های حسین(ع) گریه می‌کنم.(۱) سپس خطاب به محمد بن اشعث گفت : آیا می توانی مردی را بفرستی که از زبانم پیامی برای حسین علیه السلام ببرد و بگوید : 📋《اِرْجِعْ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ لَا يَغُرُّكَ‏ أَهْلُ الْكُوفَةِ فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ أَبِيكَ الَّذِي كَانَ يَتَمَنَّى فِرَاقَهُمْ بِالْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ قَدْ كَذَبُوكَ وَ لَيْسَ لِمَكْذُوبٍ‏ رَأْيٌ》 ♦️با اهل بیت خود برگرد! اهل کوفه تو را نفریبند که آنها همان اصحاب پدر تو هستند که آرزوی مرگ یا شهادت می کرد تا از دست آنها راحت شود. بدان که اهل کوفه به تو و من دروغ گفتند و کسی که به او دروغ گفته شده رائی ندارد.(۲) مسلم به دارالعماره رسید و او را در بیرونی دارالعماره نگه داشتند تا اذن دخول دهند. در این حین، مسلم احساس عطش کرد و با دیدن کوزه آبی طلب آب نمود. مسلم بن عمرو از دادن آب به مسلم امتناع کرد و به او آب نداد، تا اینکه عمرو بن حریث به غلامش دستور داد تا جرعه آبی به او بنوشاند. مسلم جام را گرفت و همین که خواست بنوشد، خون دهان مبارکش، جام را پر کرد، او دو بار نیز این کار را کرد، که هر بار این عمل تکرار شد و بار سوم که خواست بنوشد دندانهای پیشین او، در جام افتاد. و در این هنگام مسلم گفت : 📋《الحَمدُلِله! لَو كَانَ لِي مِن اَلرِّزقِ المَقسُومِ شَرِبتُهُ》 ♦️خدا را سپاسگزارم! اگر از این آب، رزق مقسوم من بود، حتما از آن سیراب می شدم.(۳) 📚منابع : ۱)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۳۳ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۶۰_۵۹ ۳)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۳۴ اینجا مسلم نتوانست از آن آب بخورد روز عاشورا سرباز دشمن وقتی صدای العطش امام حسین را شنید وقتی با آب برگشت دید شمر ملعون سر مبارک را در چنگال منحوس خود گرفته و گفت دیگر زحمت نکش من حسین را با خون گلویش سیراب کردم یاحسین....😭😭😭 کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 @AsnadolMasaeb
بسم الله الرحمن الرحیم شکر خدا را که در پناه حسینیم عالم از این خوبتر پناه ندارد در آستانه ماه سوگواری سید و سالار شهیدان محتوای تبلیغی شامل ، ، کتابچه و... تقدیم نوکران و روضه خوانان و مبلغان آستان اباعبدالله می شود ان شاء الله مورد پسند حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) قرار گیرد نظرات و انتقادات خود را به مدیر ارسال کنید
دفتر تولید و نشر آثار استاد ماندگاری4_5956414659325067678.mp3
زمان: حجم: 9.98M
به مناسبت شیرخوارگان حسینی 🔹رسالت بانوان عاشورایی کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
19.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی دکتر رفیعی با موضوع : جایگاه و ویژگی های حضرت زهرا(س) ـــــ قسمت اول کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20